امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمانภครเ๓نوشته خودم

#11
باور نکن
داستان زندگی من چیز دیگه ایه
فقط شخصیت نسیم یه ذره شبیه منه
پاسخ
 سپاس شده توسط Silver Sun
آگهی
#12
-وای تیام نمره ها رو ببین
و دستشو به طرف تابلو کشیدم
زیر اسم ها دست گذاشتم
نسیم آریا
آهان اینجاس
استاتیک.....استاد زمانی.....14
خوبه نیافتادم
تیام اما ساکت بود
و روی تابلو خیره
با تعجب به برگه نگاه کردم:
تیام صادقی....19
-چته خرخون؟
با تعجب گفت:
این واقعا مال منه؟
و یه دفعه جیغ زد:
آآآآآآآآآآآآآآآآآآرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره
منمممممممممممممممممممممممم
عااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییییییه
ای بمیری تیام که آبروم رفت
حالا منی که داشتم آب می شدم و کل دانشگاه به ما نگاه می کردن
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ ، آویـــسـا ، Silver Sun ، esiesi ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#13
تمیز کردن اتاق نوید یعنی خیلی بده
به معنای واقعی کلمه بده
کارت روی میز کامپیوترش جلب توجه کرد:
شرکت نوا
چقدر آشناس
برش گردوندم که با دیدن شماره و اسم فرد روی کارت سرم گیج رفت
نیلا
حرفاش و اون صدای نازک تو گوشم می پیچید
که مامان صدام کرد:
نسییییییییییییییییییییییییییییییییییییم؟
-جونم مامان؟
-بیا میز رو بچین
-چشم
و سریع میز رو چیدم
و غذا رو کشیدم و رو میز گذاشتم و منتظر مامان و نوید شدم
وقتی ناهار تموم شد نوید تشکر کرد و رفت
همین؟
فقط همین
دویدم دنبالش و گفتم:
نوید جونم؟
خوبی؟
لبخندی زد و رفت تو اتاقش و من رو با یه دنیا سوال تنها گذاشت...
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ ، آویـــسـا ، Silver Sun ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#14
اه اقارنويد عاشق شده خخخخخ
ادامه 25r30
بمون تو خماري جواب سؤالان خخخخ
پاسخ
 سپاس شده توسط sober ، Silver Sun ، ραяα∂ιѕє-
#15
ادامه:
پشت در اتاق نوید گوش وایستادم با سینی چایی تو دستم که مثلا چای آوردم(مدیونین فکر کنین گوش وایستادم)
-ببین نیلا خانوم
شما دختر رییس منین و منم نمی تونم چیزی بهتون بگم چون می ترسم کارمو از دست بدم
-نه خانوم شما گوش کن....
من از دخترایی مثل شما متنفرم
حتی اگه کارمو از دست بدم
اعتقادم با ارزشه
-آره برو....برو به بابات بگو
و صدای پرت شدن چیزی اومد
در زدم و وارد شدم
-چای آوردم داداشی جونم
لبخندی زد که یخ زدم و گفت:
-مرسی خواهری
و دستی روی سرم کشید:
-همیشه پاک باش
قول میدی؟
از پنجره اتاق به بیرون نگاه می کردم
آسمون تیره ی تهران مشکی تر از همیشه بود
زمزمه کردم:
قول میدم داداشی م
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ ، آویـــسـا ، Silver Sun ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#16
باشه ادامه میدیم:
سرم رو گذاشتم رو پای تیام
-تیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
زد تو سرم:
-مرگ
سرم رو برگردوندم سمتش:
-چی کار کنم؟
سرش رو خاروند:
-نومودونم
اینم از دوست درس خون ما
از رو پاش بلند شدم که سرم خورد تو چونه ش و اونم داد زد:
نسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم
می کشمت
رو تخت کنارش نشستم
و پتو رو تو دستم مچاله کردم و گفتم:
تو مثلا استاتیک شدی 19
حق به جانب گفت:
-استاتیک 19 شدم
تنظیم خانواده که 19 نشدم
بعد چند دقیقه باداد گفت:
فهمیدم نسیم
فهمیدم
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ ، Silver Sun ، esiesi
#17
آخه زیاده
خسته شدم
ادامه:
با هیجان برگشتم طرفش:
-جون نسیم
-آره
دستم رو زیر چونه م گذاشتم:
-خب؟
تو چشمام نگاه کرد:
-قول بده ناراحت نشی
تند تند سر تکون دادم:
-باشه باشه
حالا بگو
لبخندی زدم و اون ادامه داد:
باید با نیلا حرف بزنی
نقش بازی کنی
به معنای واقعی کلمه خشک شدم
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ ، الهام دو ، آویـــسـا ، Silver Sun ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#18
(08-08-2015، 17:11)AFSORDE نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(08-08-2015، 0:14)ภครเ๓ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
بازدید نداره crying

منم اين جا كشكم و رشته

اصلا حواسم به شما نبود
الان می نویسم Big Grin

از روی تخت بلند شدم و محکم زدم تو سرش:
-آخه برم بهش چی بگم؟
و کلافه راه رفتم
با داد گفت:
-بشین سرم گیج رفت
عصبی گفتم:
-نمی تونم
نمی تونم
نمی تونم
....
پرید وسط حرفم:
-یا این کارو کن یا باید داداش جونت بیکار شه
در یک تصمیم آنی و بدون فکر گفتم:
-باشه این کار رو می کنم
اما چی بهش بگم؟
دستاش رو روی سرش گذاشت:
-نمی دونم
و با بغض گفت:
-خیلی سخته عاشق کسی باشی که حتی بهت فکر نمی کنه
تو نمی فهمی نسیم
و من یخ زدم
تیام عاشق نوید بود!
پاسخ
 سپاس شده توسط ÆҐÆŠĦ ، الهام دو ، آویـــسـا ، Silver Sun ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#19
قبل از خواب روی تخت دراز کشیدم وبه اتفاقات اخیر فکر می کنم
نیلا...تیام...نوید
تیام واقعا عاشق نویده؟
نیلا کیه؟
چرا اومد؟
چی شد که اومد؟
من به نیلا چی بگم؟
راه دیگه ای نیست؟
با فکر کردن به اینا خوابم برد
........................................................................
-نسیم؟
بدو دیگه
الان می گیرنمون
من می ترسم
زود باش
نسیم
ما رو می کشن
زود باش
در حالی که هق هق می کردم:
-نمیشه زهره
نمیشه
من چیزی برای از دست دادن ندارم
و با جیغ خودم از جا پریدم
این دیگه چه خوابی بود؟!
پاسخ
 سپاس شده توسط آویـــسـا ، Silver Sun ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ
#20
صبح خوابم رو برای تیام تعریف کردم
و اونم با دقت گوش می داد
بعد از چند دقیقه جیغ زد:
-خودشه
خودشه
با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم:
-چی خودشه؟
ذوق زده گفت:
-یه راه دیگه هم هست
باید اون دختره رو پیدا کنی
اسمش چی بود؟
آهان...زهره
مگه نگفت تو شرکت نوا ناظره؟
پس حتما داداشت رو می شناسه
اون می تونه کمکون کنه
شاید این خواب تو به همین معنا باشه
باید پیداش کنیم
یادته با کدوم استاد کار داشت؟
یه ذره فکر کردم و با گیجی گفتم:
نه
یادم نمیاد
@@@@پایان فصل اول@@@
ممنونم از اینکه تا اینجا خوندید

خب فصل دومم شروع می کنم امشب و اگه خدا بخواد 5تا پستش رو میذارم
اینم مقدمه:
بیا واسه تو قصه بگم
از این دله شکسته بگم
بزار بدونی چی کشیدم
بزار بگم از اون غریبه ای که با تو دیدم
بزار بدونی خاله منو
نباشی بیخیال منو
بزار بدونی خیس چشام
بزار بدونی از این همه دیوونگی چی میخوام
چی میخوام
نه دلیلی داشتی نه حرفی نه اشکی
منو داغون کردی رفتی دنبال کی
میخوام امشب با این قصه یادم باشی
یه نفر از دنیا سیره تو دنیاشی

مثه تموم روزای خوب
منو تو توی تنگه غروب
خیال میکردم عاشقمی
تو بودی تو دلم نه غصه ای نه غمی
ولی تو مثله من نبودی تو که عاشق من نبودی
مثه یه خواب خوب اومدی
ولی یه جور رفتی که بگم چه خواب بدی
چه خواب بدی
نه دلیلی داشتی نه حرفی نه اشکی
منو داغون کردی رفتی دنبال کی
میخوام امشب با این قصه یادم باشی
یه نفر از دنیا سیره تو دنیاشی

نه دلیلی داشتی نه حرفی نه اشکی
منو داغون کردی رفتی دنبال کی
میخوام امشب با این قصه یادم باشی
یه نفر از دنیا سیره تو دنیاشی
پاسخ
 سپاس شده توسط آویـــسـا ، Silver Sun ، ÆҐÆŠĦ ، esiesi ، Tᴀᴍᴏʀᴀ Pɪᴇʀᴄᴇ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم
Star رمان دموکراسی عشق (اسرار آمیز ، عاشقانه) به قلم: خودم
  وب ناول *نفرین زیبا*عاشقانه و طنز(ترجمه خودم)خیلی قشنگه از دستش ندید/
Shocked رمان فوق‌العاده سرناک «دنبالم بیا» نوشته‌ی خودم
Heart رمان عاشقانه و طنز عشق سوری (به قلم خودم)
  رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان