07-08-2015، 22:54
باور نکن
داستان زندگی من چیز دیگه ایه
فقط شخصیت نسیم یه ذره شبیه منه
داستان زندگی من چیز دیگه ایه
فقط شخصیت نسیم یه ذره شبیه منه
|
رمانภครเ๓نوشته خودم |
||||||||||||||||||||||||||||||||
07-08-2015، 22:54
باور نکن
داستان زندگی من چیز دیگه ایه فقط شخصیت نسیم یه ذره شبیه منه
07-08-2015، 23:01
-وای تیام نمره ها رو ببین
و دستشو به طرف تابلو کشیدم زیر اسم ها دست گذاشتم نسیم آریا آهان اینجاس استاتیک.....استاد زمانی.....14 خوبه نیافتادم تیام اما ساکت بود و روی تابلو خیره با تعجب به برگه نگاه کردم: تیام صادقی....19 -چته خرخون؟ با تعجب گفت: این واقعا مال منه؟ و یه دفعه جیغ زد: آآآآآآآآآآآآآآآآآآرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررره منمممممممممممممممممممممممم عااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییی یییییییییییییییییییییییییییییییییه ای بمیری تیام که آبروم رفت حالا منی که داشتم آب می شدم و کل دانشگاه به ما نگاه می کردن
07-08-2015، 23:08
تمیز کردن اتاق نوید یعنی خیلی بده
به معنای واقعی کلمه بده کارت روی میز کامپیوترش جلب توجه کرد: شرکت نوا چقدر آشناس برش گردوندم که با دیدن شماره و اسم فرد روی کارت سرم گیج رفت نیلا حرفاش و اون صدای نازک تو گوشم می پیچید که مامان صدام کرد: نسییییییییییییییییییییییییییییییییییییم؟ -جونم مامان؟ -بیا میز رو بچین -چشم و سریع میز رو چیدم و غذا رو کشیدم و رو میز گذاشتم و منتظر مامان و نوید شدم وقتی ناهار تموم شد نوید تشکر کرد و رفت همین؟ فقط همین دویدم دنبالش و گفتم: نوید جونم؟ خوبی؟ لبخندی زد و رفت تو اتاقش و من رو با یه دنیا سوال تنها گذاشت...
07-08-2015، 23:10
اه اقارنويد عاشق شده خخخخخ
ادامه بمون تو خماري جواب سؤالان خخخخ
07-08-2015، 23:27
ادامه:
پشت در اتاق نوید گوش وایستادم با سینی چایی تو دستم که مثلا چای آوردم(مدیونین فکر کنین گوش وایستادم) -ببین نیلا خانوم شما دختر رییس منین و منم نمی تونم چیزی بهتون بگم چون می ترسم کارمو از دست بدم -نه خانوم شما گوش کن.... من از دخترایی مثل شما متنفرم حتی اگه کارمو از دست بدم اعتقادم با ارزشه -آره برو....برو به بابات بگو و صدای پرت شدن چیزی اومد در زدم و وارد شدم -چای آوردم داداشی جونم لبخندی زد که یخ زدم و گفت: -مرسی خواهری و دستی روی سرم کشید: -همیشه پاک باش قول میدی؟ از پنجره اتاق به بیرون نگاه می کردم آسمون تیره ی تهران مشکی تر از همیشه بود زمزمه کردم: قول میدم داداشی م
07-08-2015، 23:45
باشه ادامه میدیم:
سرم رو گذاشتم رو پای تیام -تیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا زد تو سرم: -مرگ سرم رو برگردوندم سمتش: -چی کار کنم؟ سرش رو خاروند: -نومودونم اینم از دوست درس خون ما از رو پاش بلند شدم که سرم خورد تو چونه ش و اونم داد زد: نسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییم می کشمت رو تخت کنارش نشستم و پتو رو تو دستم مچاله کردم و گفتم: تو مثلا استاتیک شدی 19 حق به جانب گفت: -استاتیک 19 شدم تنظیم خانواده که 19 نشدم بعد چند دقیقه باداد گفت: فهمیدم نسیم فهمیدم
08-08-2015، 0:09
آخه زیاده
خسته شدم ادامه: با هیجان برگشتم طرفش: -جون نسیم -آره دستم رو زیر چونه م گذاشتم: -خب؟ تو چشمام نگاه کرد: -قول بده ناراحت نشی تند تند سر تکون دادم: -باشه باشه حالا بگو لبخندی زدم و اون ادامه داد: باید با نیلا حرف بزنی نقش بازی کنی به معنای واقعی کلمه خشک شدم
(08-08-2015، 17:11)AFSORDE نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. اصلا حواسم به شما نبود الان می نویسم از روی تخت بلند شدم و محکم زدم تو سرش: -آخه برم بهش چی بگم؟ و کلافه راه رفتم با داد گفت: -بشین سرم گیج رفت عصبی گفتم: -نمی تونم نمی تونم نمی تونم .... پرید وسط حرفم: -یا این کارو کن یا باید داداش جونت بیکار شه در یک تصمیم آنی و بدون فکر گفتم: -باشه این کار رو می کنم اما چی بهش بگم؟ دستاش رو روی سرش گذاشت: -نمی دونم و با بغض گفت: -خیلی سخته عاشق کسی باشی که حتی بهت فکر نمی کنه تو نمی فهمی نسیم و من یخ زدم تیام عاشق نوید بود!
09-08-2015، 0:19
قبل از خواب روی تخت دراز کشیدم وبه اتفاقات اخیر فکر می کنم
نیلا...تیام...نوید تیام واقعا عاشق نویده؟ نیلا کیه؟ چرا اومد؟ چی شد که اومد؟ من به نیلا چی بگم؟ راه دیگه ای نیست؟ با فکر کردن به اینا خوابم برد ........................................................................ -نسیم؟ بدو دیگه الان می گیرنمون من می ترسم زود باش نسیم ما رو می کشن زود باش در حالی که هق هق می کردم: -نمیشه زهره نمیشه من چیزی برای از دست دادن ندارم و با جیغ خودم از جا پریدم این دیگه چه خوابی بود؟!
صبح خوابم رو برای تیام تعریف کردم
و اونم با دقت گوش می داد بعد از چند دقیقه جیغ زد: -خودشه خودشه با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم: -چی خودشه؟ ذوق زده گفت: -یه راه دیگه هم هست باید اون دختره رو پیدا کنی اسمش چی بود؟ آهان...زهره مگه نگفت تو شرکت نوا ناظره؟ پس حتما داداشت رو می شناسه اون می تونه کمکون کنه شاید این خواب تو به همین معنا باشه باید پیداش کنیم یادته با کدوم استاد کار داشت؟ یه ذره فکر کردم و با گیجی گفتم: نه یادم نمیاد @@@@پایان فصل اول@@@ ممنونم از اینکه تا اینجا خوندید خب فصل دومم شروع می کنم امشب و اگه خدا بخواد 5تا پستش رو میذارم اینم مقدمه: بیا واسه تو قصه بگم از این دله شکسته بگم بزار بدونی چی کشیدم بزار بگم از اون غریبه ای که با تو دیدم بزار بدونی خاله منو نباشی بیخیال منو بزار بدونی خیس چشام بزار بدونی از این همه دیوونگی چی میخوام چی میخوام نه دلیلی داشتی نه حرفی نه اشکی منو داغون کردی رفتی دنبال کی میخوام امشب با این قصه یادم باشی یه نفر از دنیا سیره تو دنیاشی — مثه تموم روزای خوب منو تو توی تنگه غروب خیال میکردم عاشقمی تو بودی تو دلم نه غصه ای نه غمی ولی تو مثله من نبودی تو که عاشق من نبودی مثه یه خواب خوب اومدی ولی یه جور رفتی که بگم چه خواب بدی چه خواب بدی نه دلیلی داشتی نه حرفی نه اشکی منو داغون کردی رفتی دنبال کی میخوام امشب با این قصه یادم باشی یه نفر از دنیا سیره تو دنیاشی — نه دلیلی داشتی نه حرفی نه اشکی منو داغون کردی رفتی دنبال کی میخوام امشب با این قصه یادم باشی یه نفر از دنیا سیره تو دنیاشی
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|