امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بگو همش دروغه(به قلم خودم)

#30
ادامه ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه




ظهر شده بود سرم بدجور درد میکرد بد جور یه طوری که ی خواستم سر مو بکوبم به دیوار تلفنم زنگ میزد جواب دادم

- الو سلام

-سلام رزا خوبی ؟
صدای سبحان بود .
سبحان - رزا صدامو داری ؟خوبی ؟
- اره اره مرسی من خوبم تو خوبی

- می خواستم ببینمت ؟
-باشه کجا ؟کی ؟
- پارک ..........  یه ساعت دیگه .چه طوره ؟
- اممممممممم خوبه منتظرتم

- بای

-بای

یه مانتو کرم رنگو یه شلوار پارچه ای قهوه ای پوشیدم یه شال قهوه ای سم کردمو یه کیف قهوه ای برداشتم کفش های قهوه ای پاشنه بلندمم پوشیدم و زدم بیرون .
تو پاک رو یه نیمکت نشسته بودو منتظر من بود .رفتم دستمو گذاشتم رو لبه های همون نیمکت دیدم بد تو فکره چون وقتی صداش کردم متوجه نشد خیلی بلند گفتم

من- پخخ
یهو انگار برق گرفته بالشتش بلند جیغ کشیدو سه مت پرید هوا . منم از فرصت استفاده کردمو زدم زیر خنده .

سبحان - دس انداختن من انقدر مزه داره

بازم خندیدم

- سبحان - اصلا هم باحال نبود

قیافش شده بود مث لبو

من- اونوفت میگین دخترا تروسن و جیغ بنفش میکشن و بازم خندیدم

سبحان - فک کنم واسه یه چیز دیه اومده بودیم پارک گفتم

- اره خوب بگووووووووووووووو
سبحان - خوب خیلی رک میگم میرم سر اصل مطلب ببین ..................
همون طور داشتم نگاش می کردم یهو ساکت شد .

من - خوب

خیلی سریع و تند گفت - تا اخرش باهاتم فقط بگو بعله .
بعد به من گاه کرد





------------------------------------




بچه ها یه خبر خوش فصل یک تموم شد ماجرا هم تقریبا از فصل دو شروع میشه فصل دو هم کوتاه تر از فصل یکه که یه بخشی از فصل دو الا میذارم و ادامه این داستانو در فصل دو تو همین تایپیک میذارم پس تایپیک جدیدی باز نمیشه .




-------------------------------


سه سال از اون روز می گذشت و همه چی عالی بود عالی زندگی خوبیو با سبحان داشتم و رو یایی و اما همه چی همون طور خوب نموند هیعععععععععععع






ادامه دارد رو از فردا تو همین جا میذارم منتظر باشید
پاسخ
 سپاس شده توسط ຖēŞค๑໓ ، سایه22 ، پری خانم ، lord_amirreza ، afousa ، *!hasti!*


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: بگو همش دروغه(به قلم خودم) - saba 3 - 25-08-2014، 9:17

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  یه رمان عاشقانه ..... به قلم خودم ...
  رمان سال های تنهایی (فوق عاشقانه) به قلم: خودم
Star رمان دموکراسی عشق (اسرار آمیز ، عاشقانه) به قلم: خودم
  وب ناول *نفرین زیبا*عاشقانه و طنز(ترجمه خودم)خیلی قشنگه از دستش ندید/
Shocked رمان فوق‌العاده سرناک «دنبالم بیا» نوشته‌ی خودم
Heart رمان عاشقانه و طنز عشق سوری (به قلم خودم)
  رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان