24-10-2015، 17:09
نمایشنامهی تارتوف که دغل باز نیز نام گرفته است، افشاکنندهی باطل در لباس حق است. در این نمایشنامه اورگان و مادرش، مادام پرنل، به شکلی ساده لوحانه، تارتوف که شخصیتی شیاد در نمایشنامه است را به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفتند.
ژان باتیست بوکلن(73-1622)، نمایشنامهنویس معروف فرانسوی تبار بود که بعدها نام خود را مولیر گذاشت. پدر مولیر قالیباف بود و در دربار نیز مشغول به کار بود. با حمایت پدرش، مولیر توانست تحصیلات خوبی داشته باشد و در 21 سالگی به یک گروه تئاتری بپیوندد. در باقی عمر خود به عنوان نمایشنامهنویس و بازیگر شناخته شد. زندگی او با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود از جمله دوبار به زندان افتاد و چندباری به دلیل طنز تلخ اجتماعی و انتقادیای که در نمایشنامههایش دیده میشد از مقامات بالا اخطار شنید. مولیر در نمایشنامهی تارتوف که در اینجا قصد بررسی کردنش را داریم از یکی از مشکلات اجتماعی در لباس کمدی پرده برمیدارد. این نمایشنامه نیز واکنشهای مختلفی در میان مردم آن زمان برانگیخت.
نمایشنامهی تارتوف که دغل باز نیز نام گرفته است، افشاکنندهی باطل در لباس حق است. در این نمایشنامه اورگان و مادرش، مادام پرنل، به شکلی ساده لوحانه، تارتوف که شخصیتی شیاد در نمایشنامه است را به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفتند. علارقم تلاش همهی نزدیکان اورگان در جهت درک شخصیت دغل باز تارتوف و تلاشِ همهی اعضای خانواده برای رسوا کردن تارتوف، اورگان و مادرش بر حماقت خود در اعتمادِ به تارتوف پافشاری میکنند. حتی زمانی که اعضای خانوادهی اورگان از روی خیرخواهی شواهدی مبنی بر دغل کاری تارتوف عیان میکنند باز هم اعتماد به باطل و حماقت آنچنان در جان و دل اورگان و مادرش ریشه دوانده است که همهی این خیرخواهیهای دیگران را حسادت تلقی میکنند.
در طول داستان علتِ این همه اعتماد به تارتوف این بود که او در لباسی روحانی به عنوان پدر مقدس کلیسا معرفی شده و با کمکِ شیرین زبانیهای خود در دل اورگان و مادر او جای باز کرده است. در نهایت با کمک همسر اورگان بود که شخصیت حقیقی تارتوف برای همگان رسوا شد اما اورگان تمام اموال خود را به نام تارتوف زده بود و زمانی نسبت به غفلت خود هوشیار شده بود که بسیار دیر بود. مولیر پایان نمایشنامه را اما روشن به تصویر کشیده است. اورگان موفق میشود با کمک پادشاه، تارتوف را به زندان بیاندازد و اموالِ خود را از او بازستاند.
مولیر با هوشیاری تمام پی برده بود که تراژدی و یا نمایشنامههایی که صرفاً جنبهی پند و موعظه دارند دیگر برای مردم زمانِ خودش جذاب نیستند؛ از همین رو بود که کمدی را برگزید.
در این کمدی، مولیر از یکی از آسیبها و مشکلات موجود در فرانسهی قرن 17 سخن میگوید و انسانهایی را به تصویر میکشد که در پشتِ تقدسِ لباس مذهب، افکار آلوده و نیتهای باطل خود را مخفی میکنند. قرنِ 17، دوران رنسانس و رویارویی مذهب و علم بود و از این رو پرسش کردن از دین و جایگاه آن با توجه به پیشینهی تلخی که کلیسا و اعمال بسیاری از کشیشان در ذهن و جان مردم باقی گذاشته بود امری طبیعی مینمود. مولیر در واقع با کمک زبان کمیک و نمایشنامههای کمدیاش و انتقاد اجتماعی که به مشکلات اجتماعی جامعهاش وارد میکرد بود که خیل عظیمی از مردم را جذب میکرد و شهرتی در میان همگان به دست آورده بود.
مولیر با هوشیاری تمام پی برده بود که تراژدی و یا نمایشنامههایی که صرفاً جنبهی پند و موعظه دارند دیگر برای مردم زمانِ خودش جذاب نیستند؛ از همین رو بود که کمدی را برگزید. یکی از اصلیترین تفاوتهای موجود میان تراژدی و کمدی در نوع نگاهی است که نسبت به طبیعت انسان میشود. در تراژدی، نمایشنامهنویس بر عظمت و قهرمان بودن انسان تأکید دارد اما در کمدی بر نقاط ضعف و اشتباهات آدمی انگشت گذاشته میشود. اگر تراژدی بر آزادی انسان تأکید دارد، کمدی از محدودیتهای موجود در زندگی اجتماعی سخن میگوید. کمدی انسان را به خنده وامیدارد. خندهای که همان طور که مخاطب را سرگرم میکند جنبهی تعلیمی نیز برای او دارد چرا که نقاط ضعفِ آدمی برای او مشخص شده است. کمدی از تیپهای شخصیتی خاصی در دل اجتماع سخن میگوید و هم چون تراژدی نیست که قهرمان سازی کند و شخصیتی خلق کند که به ظاهر از همگان متفاوت است. معمولا این طور است که نام اصلی کمدی، نامِ همان تیپ شخصیتی است که در نمایشنامه در باب ضعفهایش سخن به میان میرود. هم چون نام دغل باز یا تارتوف که بر روی این نمایشنامه گذاشته شده است و یا نام خسیس که نام یکی دیگر از نمایشنامههای معروف مولیر است.
منابع
محمود، فروغی. (1353, فروردین). مولیر. یغما , 8-2.
Thomas R., A., & Johnson, G. (2006). Perrine's Lieterature, Structure, Sound, and Sense, Drama. Thomson Wadsworth.
ژان باتیست بوکلن(73-1622)، نمایشنامهنویس معروف فرانسوی تبار بود که بعدها نام خود را مولیر گذاشت. پدر مولیر قالیباف بود و در دربار نیز مشغول به کار بود. با حمایت پدرش، مولیر توانست تحصیلات خوبی داشته باشد و در 21 سالگی به یک گروه تئاتری بپیوندد. در باقی عمر خود به عنوان نمایشنامهنویس و بازیگر شناخته شد. زندگی او با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود از جمله دوبار به زندان افتاد و چندباری به دلیل طنز تلخ اجتماعی و انتقادیای که در نمایشنامههایش دیده میشد از مقامات بالا اخطار شنید. مولیر در نمایشنامهی تارتوف که در اینجا قصد بررسی کردنش را داریم از یکی از مشکلات اجتماعی در لباس کمدی پرده برمیدارد. این نمایشنامه نیز واکنشهای مختلفی در میان مردم آن زمان برانگیخت.
نمایشنامهی تارتوف که دغل باز نیز نام گرفته است، افشاکنندهی باطل در لباس حق است. در این نمایشنامه اورگان و مادرش، مادام پرنل، به شکلی ساده لوحانه، تارتوف که شخصیتی شیاد در نمایشنامه است را به عنوان دوست نزدیک خود پذیرفتند. علارقم تلاش همهی نزدیکان اورگان در جهت درک شخصیت دغل باز تارتوف و تلاشِ همهی اعضای خانواده برای رسوا کردن تارتوف، اورگان و مادرش بر حماقت خود در اعتمادِ به تارتوف پافشاری میکنند. حتی زمانی که اعضای خانوادهی اورگان از روی خیرخواهی شواهدی مبنی بر دغل کاری تارتوف عیان میکنند باز هم اعتماد به باطل و حماقت آنچنان در جان و دل اورگان و مادرش ریشه دوانده است که همهی این خیرخواهیهای دیگران را حسادت تلقی میکنند.
در طول داستان علتِ این همه اعتماد به تارتوف این بود که او در لباسی روحانی به عنوان پدر مقدس کلیسا معرفی شده و با کمکِ شیرین زبانیهای خود در دل اورگان و مادر او جای باز کرده است. در نهایت با کمک همسر اورگان بود که شخصیت حقیقی تارتوف برای همگان رسوا شد اما اورگان تمام اموال خود را به نام تارتوف زده بود و زمانی نسبت به غفلت خود هوشیار شده بود که بسیار دیر بود. مولیر پایان نمایشنامه را اما روشن به تصویر کشیده است. اورگان موفق میشود با کمک پادشاه، تارتوف را به زندان بیاندازد و اموالِ خود را از او بازستاند.
مولیر با هوشیاری تمام پی برده بود که تراژدی و یا نمایشنامههایی که صرفاً جنبهی پند و موعظه دارند دیگر برای مردم زمانِ خودش جذاب نیستند؛ از همین رو بود که کمدی را برگزید.
در این کمدی، مولیر از یکی از آسیبها و مشکلات موجود در فرانسهی قرن 17 سخن میگوید و انسانهایی را به تصویر میکشد که در پشتِ تقدسِ لباس مذهب، افکار آلوده و نیتهای باطل خود را مخفی میکنند. قرنِ 17، دوران رنسانس و رویارویی مذهب و علم بود و از این رو پرسش کردن از دین و جایگاه آن با توجه به پیشینهی تلخی که کلیسا و اعمال بسیاری از کشیشان در ذهن و جان مردم باقی گذاشته بود امری طبیعی مینمود. مولیر در واقع با کمک زبان کمیک و نمایشنامههای کمدیاش و انتقاد اجتماعی که به مشکلات اجتماعی جامعهاش وارد میکرد بود که خیل عظیمی از مردم را جذب میکرد و شهرتی در میان همگان به دست آورده بود.
مولیر با هوشیاری تمام پی برده بود که تراژدی و یا نمایشنامههایی که صرفاً جنبهی پند و موعظه دارند دیگر برای مردم زمانِ خودش جذاب نیستند؛ از همین رو بود که کمدی را برگزید. یکی از اصلیترین تفاوتهای موجود میان تراژدی و کمدی در نوع نگاهی است که نسبت به طبیعت انسان میشود. در تراژدی، نمایشنامهنویس بر عظمت و قهرمان بودن انسان تأکید دارد اما در کمدی بر نقاط ضعف و اشتباهات آدمی انگشت گذاشته میشود. اگر تراژدی بر آزادی انسان تأکید دارد، کمدی از محدودیتهای موجود در زندگی اجتماعی سخن میگوید. کمدی انسان را به خنده وامیدارد. خندهای که همان طور که مخاطب را سرگرم میکند جنبهی تعلیمی نیز برای او دارد چرا که نقاط ضعفِ آدمی برای او مشخص شده است. کمدی از تیپهای شخصیتی خاصی در دل اجتماع سخن میگوید و هم چون تراژدی نیست که قهرمان سازی کند و شخصیتی خلق کند که به ظاهر از همگان متفاوت است. معمولا این طور است که نام اصلی کمدی، نامِ همان تیپ شخصیتی است که در نمایشنامه در باب ضعفهایش سخن به میان میرود. هم چون نام دغل باز یا تارتوف که بر روی این نمایشنامه گذاشته شده است و یا نام خسیس که نام یکی دیگر از نمایشنامههای معروف مولیر است.
منابع
محمود، فروغی. (1353, فروردین). مولیر. یغما , 8-2.
Thomas R., A., & Johnson, G. (2006). Perrine's Lieterature, Structure, Sound, and Sense, Drama. Thomson Wadsworth.