24-10-2015، 17:35
ژانر نمایش رادیویی دچار محدودیتهای زیادی است اما روز به روز فراگیرتر میشود. این فراگیری و رونق نمایشنامههای رادیویی مرهون جابه جایی برخی از کدها و رمزهای نمایشنامه با دستهای دیگر از کدها و رمزهای خاص رادیو یعنی رمزهای شنیداری و گفتاری است.
ادبیات نمایشی یکی از مهمترین انواع ادبی است که دارای ویژگیهای منحصر به فرد خود است. یک نمایشنامهنویس متنی را برای به اجرا درآمدنِ عینی و تصویری در صحنه مینویسد. لذا لازم است که تمام جزئیات حرکت بازیگران در نمایشنامه بازتاب پیدا کند. یکی از گونههای نمایشنامهنویسی، نگارش نمایشنامههای رادیویی است.
نویسندگی در عرصهی برنامههای رادیویی تنها زمانی موفق است که با توجه به ویژگیهای خاص این رسانه انجام گیرد. برای شناخت ویژگیهای خاص رسانهی رادیو لازم است نگاهی مقایسهای نسبت به رادیو و سایر رسانههای مطرح داشته باشیم. رادیو رسانهای است که پیام را به دو شکل شنیداری و سکوت به مخاطب خود انتقال میدهد. رادیو از تصویر که دیگر رسانهها هم چون فیلم و تلویزیون از آن برخوردار هستند، بی نصیب است به همین دلیل از این رسانه تحت عنوان رسانهای کور یاد میشود. این رسانه حتی قادر نیست که پیام را با تصویر متن و حروف نوشتاری به مخاطب خود برساند. روزنامهها و مجلات که پیام را با تکیه بر متن، تصویر و نمودار در اختیار مخاطب خود میگذارند از این جهت از رادیو پیش هستند. این رسانههای نوشتاری از ویژگی تداوم نیز برخوردار هستند. تداوم به این معنی است که مخاطب میتواند بارها و بارها به متن مراجعه کند و برای درک بهتر پیام آن را مجدداً بخواند. از آنجایی که تلویزیون نیز هم چون رادیو از تداوم برخوردار نیست این کاستی خود را با تکیه بر تصویر و ویژگیهای بصری پوشش میدهد.
با مقایسهی کلیای که انجام شد رادیو نسبت به سایر رسانهها از بسیاری از جهات محدودتر است. پس به ظاهر نمایشنامهنویسی که تکیه بر تصویر و جزئیات صحنه دارد با رسانهی تلویزیون هماهنگتر است. نمایشنامه رادیویی چگونه میتواند این خلل را پوشش بدهد؟ نمایشنامهنویسی در عرصهی رادیو از چه ویژگیهایی برخوردار است که دیگر گونههای نمایشنامهنویسی از آن محروم هستند؟ یک نمایشنامهنویس که میخواهد نمایشنامهی خود را در رادیو پخش کند لازم است چه شناختهایی نسبت به این رسانه داشته باشد؟ اینهاپرسشهایی است که در این مقاله سعی به یافتن پاسخ برای آنها هستیم.
نمایشنامههای رادیویی
بحث در باب این نوع خاص از نمایشنامهنویسی را با قسمتی زیبا از نمایشنامهی شاه لیر شکسپیر آغاز میکنیم: «انسان میتواند بدون چشم هم ببیند که دنیا چه طور میگذرد. با گوشهایت نگاه کن و ببین.»
تفاوت اصلیای که بین داستان و نمایشنامه وجود دارد این است که در داستان خیالپردازیها با تکیه بر کلمات خلق میشوند اما در نمایشنامهها آنچه که در خلق خیالپردازیها نقش اساسی دارد دیالوگ و گفتوگو است. رادیو هرچند رسانهای کور است اما از لحاظ پرداختن به پخش صدا و دیالوگهای موجود در یک نمایشنامه بهترین رسانه به نظر میرسد.
بهرهگیری از پوشاک و گریم متناسب با شخصیتها، صحنهپردازی و دکور صحنه و کمک گرفتن از نور در صحنه در رادیو امکانپذیر نیست. در حالت عادی در نمایشنامههایی که در دنیای واقعی به اجرا گذاشته میشوند به منظور نشان دادن احساسات شخصیتهای نمایش از تغییر چهرهها و زبان بدن استفاده میشود اما این کار در رادیو ممکن نیست. هم چنین نمایشنامههایی که در آنها تعداد زیادی از شخصیتها بازی میکنند ممکن است مخاطب را سردرگم کرده و درک اینکه صدا متعلق به چه کسی است را برای او دشوار کند. اما همهی این مشکلها در نمایشنامهنویسی در عرصهی رادیو چگونه برطرف میشود؟
هرچند ژانر نمایش رادیویی دچار محدودیتهای زیادی است اما روز به روز فراگیرتر میشود. این فراگیری و رونق نمایشنامههای رادیویی مرهون جابه جایی برخی از کدها و رمزهای نمایشنامه با دستهای دیگر از کدها و رمزهای خاص رادیو یعنی رمزهای شنیداری و گفتاری است. برای جبران خللهایی که در این عرصه وجود دارد کلمات نقش کلیدی را بازی میکنند. در این نوع نمایشنامهها حتی در جایی که معنی با تصاویر و چهرهها انتقال پیدا میکند لازم است که توصیف آرایش و شکل پوشش به صورت کلامی بیان شود. در نمایشهای رادیویی نقش بازی کردن با صدای افراد انجام میگیرد. برای نمونه برای اینکه یک شخصیت نقش یک پیرمرد را بازی کند لازم است با صدای آرام و همراه با وقفههای طولانی سخن بگوید.
«برای ارائهی جهانهای فوق مدرن و آیندهی دور، ادیسههای فضایی و هم چنین ارائهی داستانهای پریان و افسانههای خیالی و نمادین میتوان جنبههای بصری آن را حذف کرد و آنها را به تخیل سپرد. به این ترتیب میبینیم که رادیو در دنیای نمایش یک انحصار حیاتی در دست دارد.»(وید، 1981)
بهرهگیری از صدا و آهنگهای خاص هر صحنه نیز در نمایشنامههای رادیویی دیده میشود. صدای بسته شدن در، صدای باد، صدای حرکت برگهای پاییزی، صدای افتادن توت از درختان از نمونههایی است که در نمایشنامههای رادیویی از آنها برای انتقال بهتر پیام به مخاطب استفاده میشود. از طریق همین صداپردازیها است که شاخصهای محیطی نشان داده میشوند. برای نمونه برای اینکه تصویر میز شام در ذهن مخاطب شکل بگیرد صدای به هم خوردن قاشقها و صدای پرشدن آب در لیوان از نمونههایی است که به کار گرفته میشود.
کاستیهایی که در ژانر نمایش رادیویی وجود دارند خود میتوانند به عنوان نقطهی قوت آن نیز در نظر گرفته بشوند. برای نمونه عدم توانایی رادیو در پوشش دادن تصویر موجب پررنگتر شدن عنصر تخیل در مخاطب میشود. اگر بخواهیم نمایش سنتی را با نمایش رادیویی مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که: «تماشاچی ممکن است بتواند در مورد زمینه های شخصیتی و یا شخصیت درونی قهرمانان نمایش، پیش خود حدسهایی بزند، اما با توجه به واقعی بودن چهره افرادی که در روی صحنه میبیند، نمیتواند در مورد آن خیالپردازی کند؛ مثلاً برای قهرمان نمایش سبیل بگذارد و یا قیافه دیگری برای خود مجسم کند.»(کرایسل، 1994) در ژانر نمایش رادیویی به مخاطب این آزادی داده شده است که هر نوع تصویری از مخاطب که در حال صحبت کردن است برای خود بسازد اما در نمایشنامهی سنتی یک تصویر به مخاطب نشان داده میشود و راهی برای خیالپردازیهای بیشتر برای او باقی نمیگذارد.
با توجه به تصویری نبودن رادیو نمایش صحنههای غیر ممکن نیز آسانتر است. برای مثال نمایشنامهای که در خود انسانی را به تصویر میکشد که در حال پرواز کردن در آسمان است را در نظر بگیرید. برای ارائهی این نمایشنامه در دنیای واقعی با مشکلات زیادی رو به رو میشویم. این در حالی است که در رادیو وظیفهی خلق این تصویر را به ذهن مخاطب واگذار میکنیم. «برای ارائهی جهانهای فوق مدرن و آیندهی دور، ادیسههای فضایی و هم چنین ارائهی داستانهای پریان و افسانههای خیالی و نمادین میتوان جنبههای بصری آن را حذف کرد و آنها را به تخیل سپرد. به این ترتیب میبینیم که رادیو در دنیای نمایش یک انحصار حیاتی در دست دارد.»(وید، 1981)
فهرست منابع
کرایسل، آندرو(1381) درک رادیو، ترجمه معصومه عصام، تهران: انتشارات تحقیق و توسعه صدا.
Wade, D. (1981) popular radio drama, in Lewis, P. (ed.) Radio Drama, London and New York: Longman.
ادبیات نمایشی یکی از مهمترین انواع ادبی است که دارای ویژگیهای منحصر به فرد خود است. یک نمایشنامهنویس متنی را برای به اجرا درآمدنِ عینی و تصویری در صحنه مینویسد. لذا لازم است که تمام جزئیات حرکت بازیگران در نمایشنامه بازتاب پیدا کند. یکی از گونههای نمایشنامهنویسی، نگارش نمایشنامههای رادیویی است.
نویسندگی در عرصهی برنامههای رادیویی تنها زمانی موفق است که با توجه به ویژگیهای خاص این رسانه انجام گیرد. برای شناخت ویژگیهای خاص رسانهی رادیو لازم است نگاهی مقایسهای نسبت به رادیو و سایر رسانههای مطرح داشته باشیم. رادیو رسانهای است که پیام را به دو شکل شنیداری و سکوت به مخاطب خود انتقال میدهد. رادیو از تصویر که دیگر رسانهها هم چون فیلم و تلویزیون از آن برخوردار هستند، بی نصیب است به همین دلیل از این رسانه تحت عنوان رسانهای کور یاد میشود. این رسانه حتی قادر نیست که پیام را با تصویر متن و حروف نوشتاری به مخاطب خود برساند. روزنامهها و مجلات که پیام را با تکیه بر متن، تصویر و نمودار در اختیار مخاطب خود میگذارند از این جهت از رادیو پیش هستند. این رسانههای نوشتاری از ویژگی تداوم نیز برخوردار هستند. تداوم به این معنی است که مخاطب میتواند بارها و بارها به متن مراجعه کند و برای درک بهتر پیام آن را مجدداً بخواند. از آنجایی که تلویزیون نیز هم چون رادیو از تداوم برخوردار نیست این کاستی خود را با تکیه بر تصویر و ویژگیهای بصری پوشش میدهد.
با مقایسهی کلیای که انجام شد رادیو نسبت به سایر رسانهها از بسیاری از جهات محدودتر است. پس به ظاهر نمایشنامهنویسی که تکیه بر تصویر و جزئیات صحنه دارد با رسانهی تلویزیون هماهنگتر است. نمایشنامه رادیویی چگونه میتواند این خلل را پوشش بدهد؟ نمایشنامهنویسی در عرصهی رادیو از چه ویژگیهایی برخوردار است که دیگر گونههای نمایشنامهنویسی از آن محروم هستند؟ یک نمایشنامهنویس که میخواهد نمایشنامهی خود را در رادیو پخش کند لازم است چه شناختهایی نسبت به این رسانه داشته باشد؟ اینهاپرسشهایی است که در این مقاله سعی به یافتن پاسخ برای آنها هستیم.
نمایشنامههای رادیویی
بحث در باب این نوع خاص از نمایشنامهنویسی را با قسمتی زیبا از نمایشنامهی شاه لیر شکسپیر آغاز میکنیم: «انسان میتواند بدون چشم هم ببیند که دنیا چه طور میگذرد. با گوشهایت نگاه کن و ببین.»
تفاوت اصلیای که بین داستان و نمایشنامه وجود دارد این است که در داستان خیالپردازیها با تکیه بر کلمات خلق میشوند اما در نمایشنامهها آنچه که در خلق خیالپردازیها نقش اساسی دارد دیالوگ و گفتوگو است. رادیو هرچند رسانهای کور است اما از لحاظ پرداختن به پخش صدا و دیالوگهای موجود در یک نمایشنامه بهترین رسانه به نظر میرسد.
بهرهگیری از پوشاک و گریم متناسب با شخصیتها، صحنهپردازی و دکور صحنه و کمک گرفتن از نور در صحنه در رادیو امکانپذیر نیست. در حالت عادی در نمایشنامههایی که در دنیای واقعی به اجرا گذاشته میشوند به منظور نشان دادن احساسات شخصیتهای نمایش از تغییر چهرهها و زبان بدن استفاده میشود اما این کار در رادیو ممکن نیست. هم چنین نمایشنامههایی که در آنها تعداد زیادی از شخصیتها بازی میکنند ممکن است مخاطب را سردرگم کرده و درک اینکه صدا متعلق به چه کسی است را برای او دشوار کند. اما همهی این مشکلها در نمایشنامهنویسی در عرصهی رادیو چگونه برطرف میشود؟
هرچند ژانر نمایش رادیویی دچار محدودیتهای زیادی است اما روز به روز فراگیرتر میشود. این فراگیری و رونق نمایشنامههای رادیویی مرهون جابه جایی برخی از کدها و رمزهای نمایشنامه با دستهای دیگر از کدها و رمزهای خاص رادیو یعنی رمزهای شنیداری و گفتاری است. برای جبران خللهایی که در این عرصه وجود دارد کلمات نقش کلیدی را بازی میکنند. در این نوع نمایشنامهها حتی در جایی که معنی با تصاویر و چهرهها انتقال پیدا میکند لازم است که توصیف آرایش و شکل پوشش به صورت کلامی بیان شود. در نمایشهای رادیویی نقش بازی کردن با صدای افراد انجام میگیرد. برای نمونه برای اینکه یک شخصیت نقش یک پیرمرد را بازی کند لازم است با صدای آرام و همراه با وقفههای طولانی سخن بگوید.
«برای ارائهی جهانهای فوق مدرن و آیندهی دور، ادیسههای فضایی و هم چنین ارائهی داستانهای پریان و افسانههای خیالی و نمادین میتوان جنبههای بصری آن را حذف کرد و آنها را به تخیل سپرد. به این ترتیب میبینیم که رادیو در دنیای نمایش یک انحصار حیاتی در دست دارد.»(وید، 1981)
بهرهگیری از صدا و آهنگهای خاص هر صحنه نیز در نمایشنامههای رادیویی دیده میشود. صدای بسته شدن در، صدای باد، صدای حرکت برگهای پاییزی، صدای افتادن توت از درختان از نمونههایی است که در نمایشنامههای رادیویی از آنها برای انتقال بهتر پیام به مخاطب استفاده میشود. از طریق همین صداپردازیها است که شاخصهای محیطی نشان داده میشوند. برای نمونه برای اینکه تصویر میز شام در ذهن مخاطب شکل بگیرد صدای به هم خوردن قاشقها و صدای پرشدن آب در لیوان از نمونههایی است که به کار گرفته میشود.
کاستیهایی که در ژانر نمایش رادیویی وجود دارند خود میتوانند به عنوان نقطهی قوت آن نیز در نظر گرفته بشوند. برای نمونه عدم توانایی رادیو در پوشش دادن تصویر موجب پررنگتر شدن عنصر تخیل در مخاطب میشود. اگر بخواهیم نمایش سنتی را با نمایش رادیویی مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که: «تماشاچی ممکن است بتواند در مورد زمینه های شخصیتی و یا شخصیت درونی قهرمانان نمایش، پیش خود حدسهایی بزند، اما با توجه به واقعی بودن چهره افرادی که در روی صحنه میبیند، نمیتواند در مورد آن خیالپردازی کند؛ مثلاً برای قهرمان نمایش سبیل بگذارد و یا قیافه دیگری برای خود مجسم کند.»(کرایسل، 1994) در ژانر نمایش رادیویی به مخاطب این آزادی داده شده است که هر نوع تصویری از مخاطب که در حال صحبت کردن است برای خود بسازد اما در نمایشنامهی سنتی یک تصویر به مخاطب نشان داده میشود و راهی برای خیالپردازیهای بیشتر برای او باقی نمیگذارد.
با توجه به تصویری نبودن رادیو نمایش صحنههای غیر ممکن نیز آسانتر است. برای مثال نمایشنامهای که در خود انسانی را به تصویر میکشد که در حال پرواز کردن در آسمان است را در نظر بگیرید. برای ارائهی این نمایشنامه در دنیای واقعی با مشکلات زیادی رو به رو میشویم. این در حالی است که در رادیو وظیفهی خلق این تصویر را به ذهن مخاطب واگذار میکنیم. «برای ارائهی جهانهای فوق مدرن و آیندهی دور، ادیسههای فضایی و هم چنین ارائهی داستانهای پریان و افسانههای خیالی و نمادین میتوان جنبههای بصری آن را حذف کرد و آنها را به تخیل سپرد. به این ترتیب میبینیم که رادیو در دنیای نمایش یک انحصار حیاتی در دست دارد.»(وید، 1981)
فهرست منابع
کرایسل، آندرو(1381) درک رادیو، ترجمه معصومه عصام، تهران: انتشارات تحقیق و توسعه صدا.
Wade, D. (1981) popular radio drama, in Lewis, P. (ed.) Radio Drama, London and New York: Longman.