27-06-2011، 19:48
گفتم نه نمی شه این یارو رو پیدا کرد.گفتم ولش کن بابا. کی حوصله داره دزد دستگیر کنه.برگشتم خونمون و بالاخره پلیس ها گیرش آوردند. این داستان نیز به پایان رسید.
|
داستان نویسی |
|||||||||||||||||||||||
27-06-2011، 19:48
گفتم نه نمی شه این یارو رو پیدا کرد.گفتم ولش کن بابا. کی حوصله داره دزد دستگیر کنه.برگشتم خونمون و بالاخره پلیس ها گیرش آوردند. این داستان نیز به پایان رسید.
10-07-2011، 13:23
یکی دیگه . یکی دیگه یه بار فایده نداره
10-07-2011، 18:59
یه روز یکی از دوستام تو کوچه ی ما داشت دوچرخه سواری می کرد.من هم از پنجره ی خونه خودمون داشتم نگاهش می کردم.یک دفعه چشمش به من خورد و من رو خیلی مسخره کرد چون من دوچرخه سواری بلد نبودم. یک دقیقه بعد...
ادامه بده....
10-07-2011، 20:09
وقتی داشت از زیر پنجره ما رد می شد رو سرش یه پارچ اب ریختم اونم بد جوری افتاد زمین ، منم دیدم وضع خرابه در رفتم خونه پنجره رو بستم ...
ادامه بده...
11-07-2011، 8:26
اون اومد و برای انتقام 10 دقیقه زنگ آیفون مارو زد.ما هم جوابش رو ندادیم آیفون رو خاموش کردم که دیگه زنگ نزنه.وقتی دید گه با زنگ زدن مشکلی حل نمی شه اومد و...
ادامه بده....
12-08-2011، 23:02
از یه میله اومد بالا شیشه ی پنجره رو شکست اومد تو با هام دعوا کنه از پنجره انداختمش پایین
ادامه بده
14-08-2011، 9:42
همین جوری روی زمین ولو شده بود که من از پنجره پریدم روی شکم چاقش!!!
ادامه بده...
14-08-2011، 10:33
بعد یک چیز قرمز تف کرد بیرون که فهمیدم خونه
ادامه بده
14-08-2011، 16:11
گفتم اخ ! گند زدم، طرف ناکار شد!!! .... الان می ره مامان و باباشو می اره (البته اگه زنده بمونه !!!)
14-08-2011، 21:54
بعدم دیدم اوضاع خرابه از اون جا فرار کردم
ادامه بده:cool: | |||||||||||||||||||||||
|
![]() |
|||||||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|