رمان ستاره

[گل رز آبی 2]

سلام من گل رز ابی سابق هستم و ادامه ی رمان رو هر روز چند با براتون می نویسم

[گل رز آبی 2]

اینک ادامه رمان ستاره
چندی بعد
گوشیم زنگ خورد . دوستم بود البته نه از اون دوستای قدیمی یه دوست جدید اسمش سهیلا بود. دانشگاه ثبت نام کرده بودم .یه پسر توی کلاسمون بود . فوق العاده تر وجذاب تر از کامیار اسمش امیر علی بود .عاشقش شدم .
اولای ترمم بود . ماجرای ما ادامه داشت . رشته ی مورد علاقه ام رو قبول شدم ولی نه توی تهران بلکه توی شیراز .یک سال بعد برگشتم . سهیلا در حق من بدی کرده بود یعنی با عشق من نامزد کرده بود.یکی دوهفته پام توی کلاس نذاشتم . هفته ی سوم رفتم کلاس. امیر علی سهیلا پیش هم بودن . سهیلا از لجش حتی سر کلاس هم  چسبیده بود به امیر علی . وقتی امیر علی رو نگاه می کردم سرش رو می نداخت پایین که مبدا من صورت خجالت زده شو ببینم . یه دفعه اتفاقی صورتش رو دیدم . یه دونه از چشماش رو ندیدم . فهمیدم که یه چش نابینا شده. ازش پرسیدم چرا جواب داد (توی چهارشنبه سوری یکی از شیشه ی ماشین ترقه پرت کرد رو پام . بعد ازاین که ترقه منفجر شد یه چشم همش سیاه می دید . بعد چند وقت دیگه چشم اصلا ندید. بعد مدتی فهیمیدم که اونی که ترقه رو پرت کرده داداش سهیلا بوده .)با اینکه امیر علی یه چش نابینا بود، ولی باز هم همون جذابیت روداشت . خیلی گریه کردم . با سهیلا قرار گذاشتم . بعد اینکه حرف هامونو زدیم یه سیلی به سهیلا زدم. هر چی تونستم دری وری بارش کردم.چند روز بعد فهمیدم امیر علی سهیلا روطلاق داده . خیلی حالم بهتر بود . یکی دوماه بعدش امیر علی اومد خواستگاری من . جواب من آره بود. بعد اینکه نامزد کردیم یکی پیدا شد که چشم احدا بکنه . همه چی به خیر وخوبی پیشرفت رفت . بعد احدای چشم امیر علی شده بود همون امیرعلی سابق. ادامه دارد

[آوا 2014]

عزیزم عالی  بودددددددددددددددددددددددددددددد

[بنستا خوشگله]

عالی بوددددددددددددددددددددددددددد