هرگز قرار بر این نیست که در عشق وصالی تعریف شده باشد، چون تنها غنا و سرشاری معشوق و فقر و نیاز عاشق است که حرکت و جهت گیری میان عاشق و معشوق را ممکن می کند. اگرروزی عاشق و معشوق کنار هم قرا بگیرند آن روز دیگر میان آنها فرقی نخواهد بود و غنای معشوق و فقر عاشق به یک تساوی و رکود خواهد رسید.
دقیقا مثل هسته اتم که الکترون و پروتون تا وقتی از هم دور هستند می توانند موجودیت و عشق میان خودشان را حفظ کنند. اگر روزی الکترون به هسته بچسبد و به وصال او برسد آنگاه خنثی می شود و دیگر از آن فقر که ضدیت با معشوق بود در او خبری نخواهد بود.
پارادوکس جالبی است: عاشق و معشوق در عین آنکه اضداد هم به شمار می روند اما همین دوگانگی و ضدیت به پیوند عاشقانه میان آنها منتج شده. اگر روزی وصال و تفاهمی میان آنها ایجاد شود و کسی از دیگری برتر نباشد عشق خاموش می شود و هر دو فنا می شوند!
در کلیت هستی هم فقط چون عدم تساوی و جمع اضداد وجود دارد ما با عشق رو به رو هستیم؛ اگر همه در جهان برابر و مثل هم بودند عشقی هم وجود نمی داشت! و مرگ و رکود بر همه جا حاکم می شد!
اگر زشت ها نبودند زیبارویان به نظر نمی آمدند! پس باید از زشت ها و فقرای عالم هم همیشه ممنون بود و وجود آنها را مغتنم شمرد!
جمعه
6 دی 1397
مهرداد
دقیقا مثل هسته اتم که الکترون و پروتون تا وقتی از هم دور هستند می توانند موجودیت و عشق میان خودشان را حفظ کنند. اگر روزی الکترون به هسته بچسبد و به وصال او برسد آنگاه خنثی می شود و دیگر از آن فقر که ضدیت با معشوق بود در او خبری نخواهد بود.
پارادوکس جالبی است: عاشق و معشوق در عین آنکه اضداد هم به شمار می روند اما همین دوگانگی و ضدیت به پیوند عاشقانه میان آنها منتج شده. اگر روزی وصال و تفاهمی میان آنها ایجاد شود و کسی از دیگری برتر نباشد عشق خاموش می شود و هر دو فنا می شوند!
در کلیت هستی هم فقط چون عدم تساوی و جمع اضداد وجود دارد ما با عشق رو به رو هستیم؛ اگر همه در جهان برابر و مثل هم بودند عشقی هم وجود نمی داشت! و مرگ و رکود بر همه جا حاکم می شد!
اگر زشت ها نبودند زیبارویان به نظر نمی آمدند! پس باید از زشت ها و فقرای عالم هم همیشه ممنون بود و وجود آنها را مغتنم شمرد!
جمعه
6 دی 1397
مهرداد