نظرسنجی: کدوم شخصیت هارو بیشتر دوست دارید؟؟
سایه
مهراد
سامی
مهتاب
نگار
ارش
امیر رضا
سارا
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس

#39
.
+بله ؟؟
-زهر مار بله . چه غلطی میکنین اونجا ؟؟ بیاین دیگه .
+سایه بعدا همه چیو بهت میگم خدافص .
و بووووق . قطع کرد . نگران شدم . نکنه اینا سه نفری مهتابو گیر اوردن ... نه بابا دیگه چی . امیر هرچقدرم نچسب عوضی رو مخ و رو اعصاب و سگ اخلاق باشه دیگه د*ی*و*ث نیست . سامی هم که هرچقدر دختر باز باشه اینطوری نیست . علی هم که بد جور رو ناموص خودش حساسه پس کار ب این چیزا نداره . پس خیالم جمع شد . ولی مهتاب سگه . سگ جلوش کم میاره . اگه پاچه سامی رو بگیره خدا باید بیاد بهش جم کنه . بد سگ میشه . رفتم سمت مهراد و بهش گفتم چی شده . اگه الان ما بریم خانوم احمدی اینجا تنها میمونه . مهراد هم نگران شد .
#MAHTAB(مهتاب)
داشتم تو اینستا میچرخیدم که گوشیم زنگ خورد . مرتیکه رو مخ . جواب دادم .
سامی : سلام کفتر عاشق . راه بیفت میخوام کرم بریزم رو امیر لازمت دارم . تا نیم ساعت دیگه اماده میشی جلو در منتظرتم ....
-هویییی چی داری میگی . مگه من بازیچتم؟؟؟ اصلا کجا میخوای بهم ببری ؟؟؟
+بازیچه ؟؟ عروسکه منی . میبرمت اونجایی ک قراره فردا تولد بگیریم پیش علی و اقای امیرررررر ... عشقه جنابعالی .
میخواستم از پشت تلفن خفه اش کنم . –سامی من کسی رو دوست ندارم . توعم دهنتو ببند من هیچ جا با تو نمیام .
+مگ دسته توعه ؟؟؟
-ن پس دسته عمته . اختیار دارم که نیستی . دوست پسرمم نیستی . عشقمم نیستی . بایز ....
+دوست پسرتم و اگه نمیخوای فیلمه گند کاریای اون شبتو پخش کنم راه میوفتی میای .
-من هیچ گندی نزدمممم . اگه گند زدم چرا خودم یادم نیست ؟؟
+چون مست و پاتیل تشریف داشتین .
-نمیام .
+میای خوبشم میای منم تا نیم ساعت دیگ منتظرتم اگه نیای بیرون خودم میام تو ابروتو میبرم . خدافز عشششقم .
-بغضم گرفته بود . در اتاق باز شد . سارا بود . خودم انداختم تو بغل سارا و گریه کردم . همه چیزو براش تعریف کردم . بهم گفت امیر از خیلی وقت پیش دوسم داشت . از روز اول که دیدت ازت بدش اومد ولی یکم که گذشت از شخصیتت خوشش اومد . بعد از عشق قبلیش که یک سال و خورده ای ازش میگذره تا حالا عاشق کسی نشده بود . تا اینکه تورو دید . بقیشم که سامی رید . درسته امیر با رل قبلیه سامی رل زده بود ولی سامی نباید شلوغش کنه چون سامی بهش کاری نداشت وقتی داشت رل میزد میتونست بگه نزن ولی چیزی نگف .
-امیر ازش پرسید ؟؟
+نه فک نکنم .
-خب ... ولش کن . الان چه خاکی تو سرم بریزم ؟؟؟
+با سایه برو . سایه حلش میکنه . مهراد خانومم ببرینش .
-مهراد خانوم ؟؟؟؟
+اره بابا اصلا انگار سایه پسره اون دختر اصلا یه وضعی .
-تو به سایه بگو من به مهراد میگم .
#MEHRAAD(مهراد)
داشتم اکورد ترانه جدیدمو کار میکردم که گوشیم زنگ خورد . مهتاب بود . سایه چیزیش شده ؟ یا خدا !!!
-چی شده مهتاب ؟؟ سایه چیزیش نشده که ؟! خوبین همتو...
پرید وسط حرفم و گفت : مهراددددد چیزی نییس سایه خوابه . سارا رفته بیدارش کنه ولی خانومه احمدی اومد تو ارش بیاین پایین منو تو سایه با ... سامی .. بریم بیرون دنباله امیر و علی . من ... نمیخوام با سامی تنها باشم . تورو خدا مهراد . من تا حالا ازت چیزیو خواهش نکردم . ولی الان دارم خواهش میکنم . تورو خدا بـــ......
نزاشتم جرفششو تموم کنه و گفتم : تو مثه خواهر زنه نداشتمی . خواهش چیه بابا معلومه میام . میفهممت اجی . همین الان اماده میشم به ارش هم میگم .
+باشه مهراد ... داداش ...
-خواهر دار هم شدم . مشقامم مینویسی اجی ؟؟؟
+ن داداش ت کاری ک بت گفتمو بکن دعات میکنم .
-چشم ننه فعلا .
+فعلا .
از اتاق رفتم بیرون سامی داشت فیلم میدید و ارش رو مبل خواب بود . بیدارش کردم . –ارش دادا پاشو . پاشو بریم پایین دخترا منتظرن . خانوم احمدی هم اومده .
+اوکیه داداش الان میام تو برو .
-سامی ... ت نمیای پایین ؟؟
+میام . تلویزیون و خاموش کرد و اومد .
در زدیم . نگار در و باز کرد .
+سلام . سایه خوابه بیدار هم نمیشه بدو بیدارش کن مرغه عشق .
سلام کردم . رفتم پیش خانوم احمدی . سامی هم اومد . بعد سلام و احوال پرسی رفت رو به روی خانوم احمدی رو مبل نشست و غرق شد تو گوشیش .
رفتم سمت راه رو اتاق ها . دیدم مهتاب و سارا دارن در میکوبن . سارا رفت پیش خانوم احمدی . منم در زدم . هر چقد در زدم انگار نه انگار . نگرانش شدم . خوابه یا چیزیش شده ؟ سامی اومد پیشمون .
سامی : مهتاب بریم ؟
-صبر کنین منو سایه هم میایم .
سامی : سایه که خوابه . من میشناسمش بمبم بترکه پا نمیشه . بیا بریم مهتاب .
مهتاب : مهراد درو بشکون .
سامی : مهراد درو نشکون .
-اصلا سایه که پا نمیشه خودم میام باهاتون .
سامی بلند گفت : داداش من میخوام با عششقم برم . یه قراره عاشقونه دوتایی میخوام .
جوری گفت که خانوم احمدی و سارا هم شنیدن .
مهتاب : مهراد بیخیال . میرم . دمت گرم .
خدایا خود به خیر کن .
#AMIR(امیر)
نه حوصله ی چیزای تزئینی داشتم نه حالشو . ولی خب قبول کردم و با علی اومدم . تازه با علی اشنا شدم ولی معلومه با معرفته . دوستش دارم . منی که با کسی گرم نمیگیرم با علی گرم گرفتم . اونم با این حاله خرابم .
الاچیق و تزئین کردیم . ویلا هم که تمیزه . با تاکسی اومده بودیم . پس زنگ زدیم سامی بیاد دنبالمون . هه . سامی . داداشم . کسی که بهش میگفتم داداش . خب درسته من عاشق عشقه قبلیش شدم اونم که دیگه دوستش نداشت . ولی اون حق نداره اینکارو باهام بکنه . حسه الانم به مهتاب فرق داره . نباید ازم بگیرتش . میدونم مهتابم دوستم داره . نمیدونم . شایدم نداره . رویا هامو دارم با زندگی واقعیم قاطی میکنم . ولی من دوستش دارم . خیلیم زیاد . و نمیخوام ببینم کسی غیر من دستشو بگیره .
منتظره سامی بودیمکه گوشی علی زنگ خورد : جونم داداش ... از جاش بلند شد و داد زد : چییییییی؟؟؟؟؟!!!!!!! باشه باشه میام خودم الان میام.... بعد ازین که قطع کرد گفت : امیر بدبخت شدیم . امیر پاشو بریم ... امیر بدبخت شدیم ... پاشو بریم بدو ...
قَــبـلَــنـآ دَرمُـــونــ✨اَلــآنــآ دَردیـــ(:
پاسخ
 سپاس شده توسط Par_122


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس - mahkame - 25-01-2021، 9:24

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان