نظرسنجی: کدوم شخصیت هارو بیشتر دوست دارید؟؟
سایه
مهراد
سامی
مهتاب
نگار
ارش
امیر رضا
سارا
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس

#37
+سایه جان همه مونو نگران کردی . مهمون دعوت میکنی بعد میگیری میخوابی ؟
سرم و انداختم پایین . حق داشت . اونم خوابه من . اسمون به زمین بیاد بیدار نمیشم . دیدین که مهراد اومد در زد تو خوابم دیدم مشت میزد .
سارا از اشپز خونه صدام کرد . بلند شدم . انگار تازه بچه هارو دیده بودم . سامی و امیر و علی چرا نیومدن ؟ چرا فقط این ارش زشت و مهراد اومدن ؟
رفتم سمت سارا که داشت برنج اب میکشید . اخ قربون کد بانو جونم برم .
-کد بانو کی بودی عن سگ .
+نمیدونم بهم توهین کردی یا بهم ناز دادی .
-ولش ندونی بهتره . راستی .. پسرا کجان ؟؟ سامی ... امیر ... علی ... عه مهتابم نیست . اینا کجا گمو گور شدن ؟
+وقتی شما خواب ناز تشریف داشتی مهتاب همه چیو بهم گفت . در مورد سامی و امیر . من در مورد امیر میدونستم . چون اون موقع ها باهم صمیمی تر که بودیم بهم گفته بود که دوستش داره ولی نمیدونستم مهتاب هم دوسش داره . وقتی شنیدم سامی و مهتاب رل زدن من گریه های امیر و جلو چشمم دیدم . تا حالا گریه های یه پسر رو دیدی ؟
-راستش اره مهراد جلوم گریه کرده بود .
+مهراد که پسر نیست کم مونده بیاد واست ظرف هم بشوره .
-خب حالا بگو .
+هیچی دیگه بعد اینکه تعریف کرد ...
پریدم وسط حرفش : اصلا چیشد که تعریف کرد ؟؟
+سامی زنگ زد واسش که برن بیرون باهم . دوتایی . بعد اونم میخواست بیاد تورو بیدار کنه که باهم برین . واسه همین مهراد اومد اینجا . اون لحظه که مهراد داشت دو ساعت در میکوبید مهتاب داشت با سامی میرفت . به مهراد گفت که تورو بیدار کنه باهم برین . بعد هم که سامی گفت میخواد دوتایی برن اونم رفت .
-کجا رفتن ؟الان علی و امیر کجان ؟؟
+علی و امیر امروز بعد دانشگاه رفتن لب دریا بخاطر یه سری کاراشون .
-میدونم مهراد بهم گفت . تولدم .
+چیییییی؟؟؟؟؟؟ لو داد؟؟؟ میدونستم اون زن ظلیل حرف دهنش نمیمونه .
-زن ظلیل عمته .
چشم قرره رفت و ادامه داد : بعد کاراشون مث اینکه طول کشید . قرار شد سامی بره دنبالشون . گفت مهتابم ببرع لب دریا دور بزنن . توهم بری اونجاهارو ببینی . اگه خوشت نیومد کنسلش کنیم . بعد توعم ک خوابیدی .
خوابم کوفتم شد اصن . ای بابا .
-گوشیم کجاست ؟؟
+رو مبل .
دوییدم رفتم گوشیو گرفتم و رفتم سمت راه رو اتاقا . دم اتاقم وایسادم و زنگ زدم واسه سامی . میدونستم حرف منو گوش میده پس زنگ زدم براش .
دوتا بوق خورد که قطع کرد . بسم الله . نکنه دعوا کردن . خدا به خیر کنه . دوباره زدم . واسه مهتاب زدم . همه شون قطع میکردن . اها علی . علی نمیتونه رو من تلفنو قطع کنه .
بعد از کلی بوق جواب داد .
قَــبـلَــنـآ دَرمُـــونــ✨اَلــآنــآ دَردیـــ(:
پاسخ
 سپاس شده توسط Ryhn


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس - mahkame - 30-12-2020، 10:32

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان