30-12-2020، 10:32
+سایه جان همه مونو نگران کردی . مهمون دعوت میکنی بعد میگیری میخوابی ؟
سرم و انداختم پایین . حق داشت . اونم خوابه من . اسمون به زمین بیاد بیدار نمیشم . دیدین که مهراد اومد در زد تو خوابم دیدم مشت میزد .
سارا از اشپز خونه صدام کرد . بلند شدم . انگار تازه بچه هارو دیده بودم . سامی و امیر و علی چرا نیومدن ؟ چرا فقط این ارش زشت و مهراد اومدن ؟
رفتم سمت سارا که داشت برنج اب میکشید . اخ قربون کد بانو جونم برم .
-کد بانو کی بودی عن سگ .
+نمیدونم بهم توهین کردی یا بهم ناز دادی .
-ولش ندونی بهتره . راستی .. پسرا کجان ؟؟ سامی ... امیر ... علی ... عه مهتابم نیست . اینا کجا گمو گور شدن ؟
+وقتی شما خواب ناز تشریف داشتی مهتاب همه چیو بهم گفت . در مورد سامی و امیر . من در مورد امیر میدونستم . چون اون موقع ها باهم صمیمی تر که بودیم بهم گفته بود که دوستش داره ولی نمیدونستم مهتاب هم دوسش داره . وقتی شنیدم سامی و مهتاب رل زدن من گریه های امیر و جلو چشمم دیدم . تا حالا گریه های یه پسر رو دیدی ؟
-راستش اره مهراد جلوم گریه کرده بود .
+مهراد که پسر نیست کم مونده بیاد واست ظرف هم بشوره .
-خب حالا بگو .
+هیچی دیگه بعد اینکه تعریف کرد ...
پریدم وسط حرفش : اصلا چیشد که تعریف کرد ؟؟
+سامی زنگ زد واسش که برن بیرون باهم . دوتایی . بعد اونم میخواست بیاد تورو بیدار کنه که باهم برین . واسه همین مهراد اومد اینجا . اون لحظه که مهراد داشت دو ساعت در میکوبید مهتاب داشت با سامی میرفت . به مهراد گفت که تورو بیدار کنه باهم برین . بعد هم که سامی گفت میخواد دوتایی برن اونم رفت .
-کجا رفتن ؟الان علی و امیر کجان ؟؟
+علی و امیر امروز بعد دانشگاه رفتن لب دریا بخاطر یه سری کاراشون .
-میدونم مهراد بهم گفت . تولدم .
+چیییییی؟؟؟؟؟؟ لو داد؟؟؟ میدونستم اون زن ظلیل حرف دهنش نمیمونه .
-زن ظلیل عمته .
چشم قرره رفت و ادامه داد : بعد کاراشون مث اینکه طول کشید . قرار شد سامی بره دنبالشون . گفت مهتابم ببرع لب دریا دور بزنن . توهم بری اونجاهارو ببینی . اگه خوشت نیومد کنسلش کنیم . بعد توعم ک خوابیدی .
خوابم کوفتم شد اصن . ای بابا .
-گوشیم کجاست ؟؟
+رو مبل .
دوییدم رفتم گوشیو گرفتم و رفتم سمت راه رو اتاقا . دم اتاقم وایسادم و زنگ زدم واسه سامی . میدونستم حرف منو گوش میده پس زنگ زدم براش .
دوتا بوق خورد که قطع کرد . بسم الله . نکنه دعوا کردن . خدا به خیر کنه . دوباره زدم . واسه مهتاب زدم . همه شون قطع میکردن . اها علی . علی نمیتونه رو من تلفنو قطع کنه .
بعد از کلی بوق جواب داد .
سرم و انداختم پایین . حق داشت . اونم خوابه من . اسمون به زمین بیاد بیدار نمیشم . دیدین که مهراد اومد در زد تو خوابم دیدم مشت میزد .
سارا از اشپز خونه صدام کرد . بلند شدم . انگار تازه بچه هارو دیده بودم . سامی و امیر و علی چرا نیومدن ؟ چرا فقط این ارش زشت و مهراد اومدن ؟
رفتم سمت سارا که داشت برنج اب میکشید . اخ قربون کد بانو جونم برم .
-کد بانو کی بودی عن سگ .
+نمیدونم بهم توهین کردی یا بهم ناز دادی .
-ولش ندونی بهتره . راستی .. پسرا کجان ؟؟ سامی ... امیر ... علی ... عه مهتابم نیست . اینا کجا گمو گور شدن ؟
+وقتی شما خواب ناز تشریف داشتی مهتاب همه چیو بهم گفت . در مورد سامی و امیر . من در مورد امیر میدونستم . چون اون موقع ها باهم صمیمی تر که بودیم بهم گفته بود که دوستش داره ولی نمیدونستم مهتاب هم دوسش داره . وقتی شنیدم سامی و مهتاب رل زدن من گریه های امیر و جلو چشمم دیدم . تا حالا گریه های یه پسر رو دیدی ؟
-راستش اره مهراد جلوم گریه کرده بود .
+مهراد که پسر نیست کم مونده بیاد واست ظرف هم بشوره .
-خب حالا بگو .
+هیچی دیگه بعد اینکه تعریف کرد ...
پریدم وسط حرفش : اصلا چیشد که تعریف کرد ؟؟
+سامی زنگ زد واسش که برن بیرون باهم . دوتایی . بعد اونم میخواست بیاد تورو بیدار کنه که باهم برین . واسه همین مهراد اومد اینجا . اون لحظه که مهراد داشت دو ساعت در میکوبید مهتاب داشت با سامی میرفت . به مهراد گفت که تورو بیدار کنه باهم برین . بعد هم که سامی گفت میخواد دوتایی برن اونم رفت .
-کجا رفتن ؟الان علی و امیر کجان ؟؟
+علی و امیر امروز بعد دانشگاه رفتن لب دریا بخاطر یه سری کاراشون .
-میدونم مهراد بهم گفت . تولدم .
+چیییییی؟؟؟؟؟؟ لو داد؟؟؟ میدونستم اون زن ظلیل حرف دهنش نمیمونه .
-زن ظلیل عمته .
چشم قرره رفت و ادامه داد : بعد کاراشون مث اینکه طول کشید . قرار شد سامی بره دنبالشون . گفت مهتابم ببرع لب دریا دور بزنن . توهم بری اونجاهارو ببینی . اگه خوشت نیومد کنسلش کنیم . بعد توعم ک خوابیدی .
خوابم کوفتم شد اصن . ای بابا .
-گوشیم کجاست ؟؟
+رو مبل .
دوییدم رفتم گوشیو گرفتم و رفتم سمت راه رو اتاقا . دم اتاقم وایسادم و زنگ زدم واسه سامی . میدونستم حرف منو گوش میده پس زنگ زدم براش .
دوتا بوق خورد که قطع کرد . بسم الله . نکنه دعوا کردن . خدا به خیر کنه . دوباره زدم . واسه مهتاب زدم . همه شون قطع میکردن . اها علی . علی نمیتونه رو من تلفنو قطع کنه .
بعد از کلی بوق جواب داد .