29-12-2020، 9:46
-سلام استاد . مثل اینکه خاستگارا باز تو صف وایسادنا . ندزدنتون بدبخ شیم .
با خنده جوابمو داد .
+عزیزه دلم . نه بابا خاستگار کدومه (چشمکی بهم زد و گفت) در مورد درس بود .
ماهم خندیدیم .
-خانوم میخواستم ازتون بپرسم دوست دارین امشب بیاید خونه ما ؟؟؟ مهمون ما باشید .
+شرمنده دخترا . خیلی خوش حال میشم بیام . ولی کلی کار دارم .
-خانوم بیاید دیگه با بچه ها برنامه گذاشتیم سامی و مهراد هم برامون میخونن .
(تنها کلاسی که پسرا همه با ما بودن همین بود بقیه کلاسا جدا بودیم بجورایی ) (و اینکه بخاطر اینکه نقطه ضعفشو بسنجم گفتم سامی )
+خب ... نمیدونم . حالا که اصرار دارین وقتمو خالی میکنم میام . مرسی از دعوتتون .
سارا : جوون بابا استاده خشگلمون میاد خونمون . چه شود .
استاد خجالت کشید ولی ما خندیدیم .
-سارا نمک بازیتو بزار کنار .
بعد کلی بگو بخند بلند شدیم اومدیم خونه . خسته بودم . تا اومدن پسرا و استاد وقت زیاد بود . رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم .
این مهراد نیست ؟؟ داره به کی مشت میزنه ؟؟ یه بند مشت میکوبه به یه نفر و این بشر دعوایی نبود که . ای بابا . خدایا خودت به دادش برس . این پسر لاغره میزنن لهش میکنن تو دعوا اینم یه سره مشت میکوبه . بیشتر شبیه صدا چوب کوبیدنه تا صدا مشت زدن . با اخرین مشت مهراد از خواب پریدم . عه خواب میدیدم . در واقعیت مهراد پشت در وایساده بود و در میزد . من تو خواب مهرادو دیدم که داشت با یکی دعوا میکردو مشت میزد . از خوابم خندم گرفت .
مهراد با قیافه نگران اومد تو . مث اینکه در و شکونده بود . فکر کرده من مردم این تو . خو گاو در میزدی . (در زد شما فک کردی مشت میزنه) عه راست میگه . مگه من درو کلید کردم ؟؟ کی کلید کردم ؟؟ نکنه جن اومده سراغم ؟؟ اخ جون با مهراد جن گیری میکنیم . میشه جن گیری رمانتیک . شاید واسه اون جن هم یه جن پیدا کردیم باهم اوکی شدن .
مهراد با قیافه نگران پرسید : سایه ؟؟ چرا میخندی؟؟ من فک کردم یچیزی شدی ... خانوم احمدی پایین نشسته بچه ها پایین نگرانتن گفتن من بیام در و باز کنم . در و هم که قفل کردی .
-من خودمم فکر کردم جنی شدم . میای دوتایی جن بگیریم ؟؟ خیلی باحال میشه .
و باز هم قیافه نگران مهراد .
+سایه خوبی ؟؟ بسم الله الرحمن الرحیم . خداوندا تو تنها یگانه ای هستی که ما میپرستیم و جز تو کسی نیست همه اسمان ها و زمین مال توست ...
پریدم وسط چرتو پرت گفتناش . مثلا فکر کرده من جنی شدم داره جن و بیرون میکنه .
-چی میگی مهراد ؟؟منم سایه . بیا بریم پایین قراره مچ سامی رو بگیرم .
+فک کردم جنی شدی . اخه تو یه فیلم ترسناک اینطوری میگفتن جن از بدن دختره میرفت بیرون .
موهامو شونه کردم و با مهراد رفتیم پایین . از کنار مبل پیشه نگار خواستم رد بشم که ارش که پیشه نگار رو مبل نشسته بود زد زیر پام . حدس بزنین چی شد؟؟ با مغز خوردم زمین . و باز هم حدس بزنین چی شد ؟؟ همه سرم خندیدن . و باز هم حدس بزنین چی شد ؟؟ ابروم جلو استادم رفتتتتت .
نگار که از خنده نمیشد جمش کرد گفت : ببخشید خانوم احمدی ... این ... سایه .. هنوز خواب تشریف داره .. جلو چشمشو نمیبینه .
با یه خنده شیطانی رو به نگار گفتم .
-سایه وقتی خواب تشریف داره نمیبینه ؟؟ میدونستی سایه وقتی خواب تشریف داره سگ اخلاق میشه ؟؟ میخوای مورد عنایت قرارت بدم ؟؟
نزاشتم جوابم و بده و کوسن رو مبل رو برداشتم و گذاشتم رو صورتش . داشت خفه میشد ولی خیلی باحال بود . خیلی کیف داد . لبخند پیروزمندانه زدم و رفتم پیش خانوم احمدی که داشت مث جن دیده ها نگام میکرد نشستم .
با خنده جوابمو داد .
+عزیزه دلم . نه بابا خاستگار کدومه (چشمکی بهم زد و گفت) در مورد درس بود .
ماهم خندیدیم .
-خانوم میخواستم ازتون بپرسم دوست دارین امشب بیاید خونه ما ؟؟؟ مهمون ما باشید .
+شرمنده دخترا . خیلی خوش حال میشم بیام . ولی کلی کار دارم .
-خانوم بیاید دیگه با بچه ها برنامه گذاشتیم سامی و مهراد هم برامون میخونن .
(تنها کلاسی که پسرا همه با ما بودن همین بود بقیه کلاسا جدا بودیم بجورایی ) (و اینکه بخاطر اینکه نقطه ضعفشو بسنجم گفتم سامی )
+خب ... نمیدونم . حالا که اصرار دارین وقتمو خالی میکنم میام . مرسی از دعوتتون .
سارا : جوون بابا استاده خشگلمون میاد خونمون . چه شود .
استاد خجالت کشید ولی ما خندیدیم .
-سارا نمک بازیتو بزار کنار .
بعد کلی بگو بخند بلند شدیم اومدیم خونه . خسته بودم . تا اومدن پسرا و استاد وقت زیاد بود . رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم .
این مهراد نیست ؟؟ داره به کی مشت میزنه ؟؟ یه بند مشت میکوبه به یه نفر و این بشر دعوایی نبود که . ای بابا . خدایا خودت به دادش برس . این پسر لاغره میزنن لهش میکنن تو دعوا اینم یه سره مشت میکوبه . بیشتر شبیه صدا چوب کوبیدنه تا صدا مشت زدن . با اخرین مشت مهراد از خواب پریدم . عه خواب میدیدم . در واقعیت مهراد پشت در وایساده بود و در میزد . من تو خواب مهرادو دیدم که داشت با یکی دعوا میکردو مشت میزد . از خوابم خندم گرفت .
مهراد با قیافه نگران اومد تو . مث اینکه در و شکونده بود . فکر کرده من مردم این تو . خو گاو در میزدی . (در زد شما فک کردی مشت میزنه) عه راست میگه . مگه من درو کلید کردم ؟؟ کی کلید کردم ؟؟ نکنه جن اومده سراغم ؟؟ اخ جون با مهراد جن گیری میکنیم . میشه جن گیری رمانتیک . شاید واسه اون جن هم یه جن پیدا کردیم باهم اوکی شدن .
مهراد با قیافه نگران پرسید : سایه ؟؟ چرا میخندی؟؟ من فک کردم یچیزی شدی ... خانوم احمدی پایین نشسته بچه ها پایین نگرانتن گفتن من بیام در و باز کنم . در و هم که قفل کردی .
-من خودمم فکر کردم جنی شدم . میای دوتایی جن بگیریم ؟؟ خیلی باحال میشه .
و باز هم قیافه نگران مهراد .
+سایه خوبی ؟؟ بسم الله الرحمن الرحیم . خداوندا تو تنها یگانه ای هستی که ما میپرستیم و جز تو کسی نیست همه اسمان ها و زمین مال توست ...
پریدم وسط چرتو پرت گفتناش . مثلا فکر کرده من جنی شدم داره جن و بیرون میکنه .
-چی میگی مهراد ؟؟منم سایه . بیا بریم پایین قراره مچ سامی رو بگیرم .
+فک کردم جنی شدی . اخه تو یه فیلم ترسناک اینطوری میگفتن جن از بدن دختره میرفت بیرون .
موهامو شونه کردم و با مهراد رفتیم پایین . از کنار مبل پیشه نگار خواستم رد بشم که ارش که پیشه نگار رو مبل نشسته بود زد زیر پام . حدس بزنین چی شد؟؟ با مغز خوردم زمین . و باز هم حدس بزنین چی شد ؟؟ همه سرم خندیدن . و باز هم حدس بزنین چی شد ؟؟ ابروم جلو استادم رفتتتتت .
نگار که از خنده نمیشد جمش کرد گفت : ببخشید خانوم احمدی ... این ... سایه .. هنوز خواب تشریف داره .. جلو چشمشو نمیبینه .
با یه خنده شیطانی رو به نگار گفتم .
-سایه وقتی خواب تشریف داره نمیبینه ؟؟ میدونستی سایه وقتی خواب تشریف داره سگ اخلاق میشه ؟؟ میخوای مورد عنایت قرارت بدم ؟؟
نزاشتم جوابم و بده و کوسن رو مبل رو برداشتم و گذاشتم رو صورتش . داشت خفه میشد ولی خیلی باحال بود . خیلی کیف داد . لبخند پیروزمندانه زدم و رفتم پیش خانوم احمدی که داشت مث جن دیده ها نگام میکرد نشستم .