نظرسنجی: کدوم شخصیت هارو بیشتر دوست دارید؟؟
سایه
مهراد
سامی
مهتاب
نگار
ارش
امیر رضا
سارا
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس

#30
#سایه
رفتم سراغ سارا تا ازش حرف بکشم .

-سارا ...
+جونم ...
یواش بهش گفتم : سارا تو میدونی امیرعلی عاشق کیه ؟
یکم مکث کرد . گفت : چطور؟
-نمیدونم تو اکیپ سینگل مونده میخوام بدونم خودش کسیو دوس داره یا نه .
+اره .. چیز .. نمیدونم . میدونما . ولی نمیدونم . یعنی نمیتونم . نمیتونم بگم شرمنده .
نزاشت چیزی بگم فرار کرد .
رفتم لباسام رو عوض کردم . تیشرت گشادِ مردونه مشکی ساده قشنگمو پوشیدم . خیلی دوسش دارم و شلوار مشکی رو پوشیدم . موهامم باز گذاشتم . حوصله نداشتم . رفتم سمت یخچال ... یه سیب برداشتم مث اسب گاز زدم و رفتم سمت اتاقم . مهتاب صدام زد .
+سایه بیا
-چیه تو کارم داری من بیام ؟
+مسخره نباش بیا
-من تو اتاقم کار دارم بیا دیگه اهههه .
بلاخره خبرِ چیزش بلند شد و اومد تو اتاقم باهام .
رو تختم رو به روم نشست . مث بز نگاه میکرد .
-هااااااااا ... چرا هیچی نمیگی پس ..
+اجی ...
-جونم اجی ... چیشده ؟
یه دفعه بغضش ترکید ...
-مهتاببببببب؟؟؟ چیشدهههه ؟؟؟ اجی گریه نکن ...
بغلش کردم . منم اشکم درومده بود با گریش . تو سکوت گریه میکردیم . با اینکه نمیدونستم چیشده ... داشتم با اجیم گریه میکردم . انگار خودمم داشتم خالی میشدم . بلاخره گریه تموم شد .
-نمیگی چرا گریه مونو در اوردی؟؟
+نمیتونم ... میترسم .... نه اینکه اعتماد نداشته باشما . خودم عذاب وجدان میگیرم اگه به کسی بگم .
-بگووووو . من همه چی بهت میگم . توعم بهم اعتماد کن بگو
+میگم اعتماد دارم....
-باااشه . بگو چیشده . بگی راحت میشیا .
+من عاشق شدم ...
-زهر مار .... ایسگا کردی؟؟؟ میدونم عاشق سامی ای .... وایسا بینم .... هنننن ... نکنه عاشق کس دیگ شدی؟
+اره . میخوام همه چیو واست تعریف کنم .
-معلومه داری تعریف میکنی . مث ادم بگوووو
+من اون شب تو مهمونی شمال مست کرده بودم . کاش میمیردم مست نمیکردمممم .
-خب ..
+بعد من تو مستی یه حرفی زدم ... یعنی ... وقتی با سامی رفتیم تو اتاق . من خوابیدم . اون جلوم نشست . بعد ... من ... یه زری زدم ... یه غلطی کردم ...
-خو بگوووو چیکار کردی .
+ب سامی گفتم دوست دارم . مست بودم چون هییییچ حسی جز نفرت بهش ندارم . اونم لابد صدامو ظبت کرده . میگه سوتی دارم ازت . بهم گفته باید جلو امیر نقش رل منو بازی کنی . وگرنه سوتی هایی ک دارم رو همه جا پخش میکنم .
-چرا جلو امیر؟؟... نهههه؟؟ امیر دوست دارهههه؟؟؟؟ عرررر میدونستمممم میدونستممم امیرررر یکیوووو دوس دارهههههه ....
+اره دیگه . بعد سامی میگه باید نقش رل سامی رو بازی کنم تا حرصش بدیم . چون امیر قبلا با عشق سامی دوست شده . این پسر عمو گوریل تو هم میخواد تلافی کنه .
-اصلا سامی از کجا فهمیده که امیر دوست داره؟؟؟
+نمیدونممم .
-صبر کن ببینممم ... توهممم عاشق امیر شدیییییی؟؟؟؟؟؟ عرررررررر
+اره . نمیدونم . من که عاشق هیچکس نمیشدم . اون منو عاشق خودش کرد . با اینکه کاری نکرده ولی منم عاشقش شدم .
-شاید عشق نباشه شاید دلت براش میسوزه ترحم و ایناس .
+نه بابا من اصلا عاشق کسی میشم؟؟؟ نمیدونم چجوری منو عاشق خودش کرده . من نمیخوام اونی که دوسش دارم رو اذیت کنم . من عاشقشم . نمیخوام به خاطر من داغون باشه . دوست دارم با کسی که دوستش دارم باشم . نمیخوام حرصش بدم . نمیخوااااااام .
-میخوای با سامی حرف بزنم ؟؟؟
+نهههههههه دیگه چیییییییی...
-چیه مگه؟ پسر عمومه باهاش بزرگ شدم میدونم چجوری راضیش کنم .
+قضیه انتقامه . یکی که بخواد انتقام بگیره هر کاری میکنه پدر مادرش نمیتونن کاری کنن بیخیال بشه چه برسه دختر عموش ....
-دیگ راهی نداره ....
+یه راه هست . میرم خودمو میکشم .
-خفه شو . یه راه بهتر هست .
+چی ؟؟
-ب امیر بگو دوستش داری باهم دیگه فرار کنین .
+دیگه چیییی ...
-شوخی کردم .
+من الان حوصله هیچی ندارم .
-به امیر بگو ...
+چی بگم ؟
-بگو ک سامی مجبورت کرده . ولی تو اونو دوس داری .
+اولا از کجا معلوم امیر هنوز منو دوس داشته باشه ؟؟ دوما از کجا معلوم باور کنه ؟؟ سوما سامی ابرومو میبره .
-خو باهم یکاری میکنین که ابروت نرههههه .
+نمیدونممم میترسمممم .
-باید صبر کنی ...
+نمیتونم .
-زهر ماررررر . امید داشته باش .
+نمیتونم ...
-با سامی کات کن یجوری .
+نمیتونم .
-کوفتو نمیتونممممم.... پس چییی میتونییییییی
+هیچی :]]
نگار مث خر درو باز کرد اومد تو ...
نگار : چیکار میکنین دوتایی خلوت کردین .
-پررو منحرف . داشتیم درس میخوندیم .
نگار مث خر خندید : شما دوتا ؟؟ درس بخونین ؟؟؟ یه بهونه بهتر بیارین بابا ...
+خاک تو سر منحرفت . چیکار داری؟؟
نگار : پاشین بیاین دوس پسراتون کارتون دارن .
-تو برو ماهم میایم ...
نگار : عععع؟؟؟
-زهر مار میایم دیگه .
نگار : باشه رفتم رفتم ...
-نگران نباش مهتاب . خودم یکاری میکنم واست .
+باش :]
قَــبـلَــنـآ دَرمُـــونــ✨اَلــآنــآ دَردیـــ(:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس - mahkame - 18-11-2020، 0:14

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان