18-11-2020، 0:14
#سایه
رفتم سراغ سارا تا ازش حرف بکشم .
-سارا ...
+جونم ...
یواش بهش گفتم : سارا تو میدونی امیرعلی عاشق کیه ؟
یکم مکث کرد . گفت : چطور؟
-نمیدونم تو اکیپ سینگل مونده میخوام بدونم خودش کسیو دوس داره یا نه .
+اره .. چیز .. نمیدونم . میدونما . ولی نمیدونم . یعنی نمیتونم . نمیتونم بگم شرمنده .
نزاشت چیزی بگم فرار کرد .
رفتم لباسام رو عوض کردم . تیشرت گشادِ مردونه مشکی ساده قشنگمو پوشیدم . خیلی دوسش دارم و شلوار مشکی رو پوشیدم . موهامم باز گذاشتم . حوصله نداشتم . رفتم سمت یخچال ... یه سیب برداشتم مث اسب گاز زدم و رفتم سمت اتاقم . مهتاب صدام زد .
+سایه بیا
-چیه تو کارم داری من بیام ؟
+مسخره نباش بیا
-من تو اتاقم کار دارم بیا دیگه اهههه .
بلاخره خبرِ چیزش بلند شد و اومد تو اتاقم باهام .
رو تختم رو به روم نشست . مث بز نگاه میکرد .
-هااااااااا ... چرا هیچی نمیگی پس ..
+اجی ...
-جونم اجی ... چیشده ؟
یه دفعه بغضش ترکید ...
-مهتاببببببب؟؟؟ چیشدهههه ؟؟؟ اجی گریه نکن ...
بغلش کردم . منم اشکم درومده بود با گریش . تو سکوت گریه میکردیم . با اینکه نمیدونستم چیشده ... داشتم با اجیم گریه میکردم . انگار خودمم داشتم خالی میشدم . بلاخره گریه تموم شد .
-نمیگی چرا گریه مونو در اوردی؟؟
+نمیتونم ... میترسم .... نه اینکه اعتماد نداشته باشما . خودم عذاب وجدان میگیرم اگه به کسی بگم .
-بگووووو . من همه چی بهت میگم . توعم بهم اعتماد کن بگو
+میگم اعتماد دارم....
-باااشه . بگو چیشده . بگی راحت میشیا .
+من عاشق شدم ...
-زهر مار .... ایسگا کردی؟؟؟ میدونم عاشق سامی ای .... وایسا بینم .... هنننن ... نکنه عاشق کس دیگ شدی؟
+اره . میخوام همه چیو واست تعریف کنم .
-معلومه داری تعریف میکنی . مث ادم بگوووو
+من اون شب تو مهمونی شمال مست کرده بودم . کاش میمیردم مست نمیکردمممم .
-خب ..
+بعد من تو مستی یه حرفی زدم ... یعنی ... وقتی با سامی رفتیم تو اتاق . من خوابیدم . اون جلوم نشست . بعد ... من ... یه زری زدم ... یه غلطی کردم ...
-خو بگوووو چیکار کردی .
+ب سامی گفتم دوست دارم . مست بودم چون هییییچ حسی جز نفرت بهش ندارم . اونم لابد صدامو ظبت کرده . میگه سوتی دارم ازت . بهم گفته باید جلو امیر نقش رل منو بازی کنی . وگرنه سوتی هایی ک دارم رو همه جا پخش میکنم .
-چرا جلو امیر؟؟... نهههه؟؟ امیر دوست دارهههه؟؟؟؟ عرررر میدونستمممم میدونستممم امیرررر یکیوووو دوس دارهههههه ....
+اره دیگه . بعد سامی میگه باید نقش رل سامی رو بازی کنم تا حرصش بدیم . چون امیر قبلا با عشق سامی دوست شده . این پسر عمو گوریل تو هم میخواد تلافی کنه .
-اصلا سامی از کجا فهمیده که امیر دوست داره؟؟؟
+نمیدونممم .
-صبر کن ببینممم ... توهممم عاشق امیر شدیییییی؟؟؟؟؟؟ عرررررررر
+اره . نمیدونم . من که عاشق هیچکس نمیشدم . اون منو عاشق خودش کرد . با اینکه کاری نکرده ولی منم عاشقش شدم .
-شاید عشق نباشه شاید دلت براش میسوزه ترحم و ایناس .
+نه بابا من اصلا عاشق کسی میشم؟؟؟ نمیدونم چجوری منو عاشق خودش کرده . من نمیخوام اونی که دوسش دارم رو اذیت کنم . من عاشقشم . نمیخوام به خاطر من داغون باشه . دوست دارم با کسی که دوستش دارم باشم . نمیخوام حرصش بدم . نمیخوااااااام .
-میخوای با سامی حرف بزنم ؟؟؟
+نهههههههه دیگه چیییییییی...
-چیه مگه؟ پسر عمومه باهاش بزرگ شدم میدونم چجوری راضیش کنم .
+قضیه انتقامه . یکی که بخواد انتقام بگیره هر کاری میکنه پدر مادرش نمیتونن کاری کنن بیخیال بشه چه برسه دختر عموش ....
-دیگ راهی نداره ....
+یه راه هست . میرم خودمو میکشم .
-خفه شو . یه راه بهتر هست .
+چی ؟؟
-ب امیر بگو دوستش داری باهم دیگه فرار کنین .
+دیگه چیییی ...
-شوخی کردم .
+من الان حوصله هیچی ندارم .
-به امیر بگو ...
+چی بگم ؟
-بگو ک سامی مجبورت کرده . ولی تو اونو دوس داری .
+اولا از کجا معلوم امیر هنوز منو دوس داشته باشه ؟؟ دوما از کجا معلوم باور کنه ؟؟ سوما سامی ابرومو میبره .
-خو باهم یکاری میکنین که ابروت نرههههه .
+نمیدونممم میترسمممم .
-باید صبر کنی ...
+نمیتونم .
-زهر ماررررر . امید داشته باش .
+نمیتونم ...
-با سامی کات کن یجوری .
+نمیتونم .
-کوفتو نمیتونممممم.... پس چییی میتونییییییی
+هیچی :]]
نگار مث خر درو باز کرد اومد تو ...
نگار : چیکار میکنین دوتایی خلوت کردین .
-پررو منحرف . داشتیم درس میخوندیم .
نگار مث خر خندید : شما دوتا ؟؟ درس بخونین ؟؟؟ یه بهونه بهتر بیارین بابا ...
+خاک تو سر منحرفت . چیکار داری؟؟
نگار : پاشین بیاین دوس پسراتون کارتون دارن .
-تو برو ماهم میایم ...
نگار : عععع؟؟؟
-زهر مار میایم دیگه .
نگار : باشه رفتم رفتم ...
-نگران نباش مهتاب . خودم یکاری میکنم واست .
+باش :]
رفتم سراغ سارا تا ازش حرف بکشم .
-سارا ...
+جونم ...
یواش بهش گفتم : سارا تو میدونی امیرعلی عاشق کیه ؟
یکم مکث کرد . گفت : چطور؟
-نمیدونم تو اکیپ سینگل مونده میخوام بدونم خودش کسیو دوس داره یا نه .
+اره .. چیز .. نمیدونم . میدونما . ولی نمیدونم . یعنی نمیتونم . نمیتونم بگم شرمنده .
نزاشت چیزی بگم فرار کرد .
رفتم لباسام رو عوض کردم . تیشرت گشادِ مردونه مشکی ساده قشنگمو پوشیدم . خیلی دوسش دارم و شلوار مشکی رو پوشیدم . موهامم باز گذاشتم . حوصله نداشتم . رفتم سمت یخچال ... یه سیب برداشتم مث اسب گاز زدم و رفتم سمت اتاقم . مهتاب صدام زد .
+سایه بیا
-چیه تو کارم داری من بیام ؟
+مسخره نباش بیا
-من تو اتاقم کار دارم بیا دیگه اهههه .
بلاخره خبرِ چیزش بلند شد و اومد تو اتاقم باهام .
رو تختم رو به روم نشست . مث بز نگاه میکرد .
-هااااااااا ... چرا هیچی نمیگی پس ..
+اجی ...
-جونم اجی ... چیشده ؟
یه دفعه بغضش ترکید ...
-مهتاببببببب؟؟؟ چیشدهههه ؟؟؟ اجی گریه نکن ...
بغلش کردم . منم اشکم درومده بود با گریش . تو سکوت گریه میکردیم . با اینکه نمیدونستم چیشده ... داشتم با اجیم گریه میکردم . انگار خودمم داشتم خالی میشدم . بلاخره گریه تموم شد .
-نمیگی چرا گریه مونو در اوردی؟؟
+نمیتونم ... میترسم .... نه اینکه اعتماد نداشته باشما . خودم عذاب وجدان میگیرم اگه به کسی بگم .
-بگووووو . من همه چی بهت میگم . توعم بهم اعتماد کن بگو
+میگم اعتماد دارم....
-باااشه . بگو چیشده . بگی راحت میشیا .
+من عاشق شدم ...
-زهر مار .... ایسگا کردی؟؟؟ میدونم عاشق سامی ای .... وایسا بینم .... هنننن ... نکنه عاشق کس دیگ شدی؟
+اره . میخوام همه چیو واست تعریف کنم .
-معلومه داری تعریف میکنی . مث ادم بگوووو
+من اون شب تو مهمونی شمال مست کرده بودم . کاش میمیردم مست نمیکردمممم .
-خب ..
+بعد من تو مستی یه حرفی زدم ... یعنی ... وقتی با سامی رفتیم تو اتاق . من خوابیدم . اون جلوم نشست . بعد ... من ... یه زری زدم ... یه غلطی کردم ...
-خو بگوووو چیکار کردی .
+ب سامی گفتم دوست دارم . مست بودم چون هییییچ حسی جز نفرت بهش ندارم . اونم لابد صدامو ظبت کرده . میگه سوتی دارم ازت . بهم گفته باید جلو امیر نقش رل منو بازی کنی . وگرنه سوتی هایی ک دارم رو همه جا پخش میکنم .
-چرا جلو امیر؟؟... نهههه؟؟ امیر دوست دارهههه؟؟؟؟ عرررر میدونستمممم میدونستممم امیرررر یکیوووو دوس دارهههههه ....
+اره دیگه . بعد سامی میگه باید نقش رل سامی رو بازی کنم تا حرصش بدیم . چون امیر قبلا با عشق سامی دوست شده . این پسر عمو گوریل تو هم میخواد تلافی کنه .
-اصلا سامی از کجا فهمیده که امیر دوست داره؟؟؟
+نمیدونممم .
-صبر کن ببینممم ... توهممم عاشق امیر شدیییییی؟؟؟؟؟؟ عرررررررر
+اره . نمیدونم . من که عاشق هیچکس نمیشدم . اون منو عاشق خودش کرد . با اینکه کاری نکرده ولی منم عاشقش شدم .
-شاید عشق نباشه شاید دلت براش میسوزه ترحم و ایناس .
+نه بابا من اصلا عاشق کسی میشم؟؟؟ نمیدونم چجوری منو عاشق خودش کرده . من نمیخوام اونی که دوسش دارم رو اذیت کنم . من عاشقشم . نمیخوام به خاطر من داغون باشه . دوست دارم با کسی که دوستش دارم باشم . نمیخوام حرصش بدم . نمیخوااااااام .
-میخوای با سامی حرف بزنم ؟؟؟
+نهههههههه دیگه چیییییییی...
-چیه مگه؟ پسر عمومه باهاش بزرگ شدم میدونم چجوری راضیش کنم .
+قضیه انتقامه . یکی که بخواد انتقام بگیره هر کاری میکنه پدر مادرش نمیتونن کاری کنن بیخیال بشه چه برسه دختر عموش ....
-دیگ راهی نداره ....
+یه راه هست . میرم خودمو میکشم .
-خفه شو . یه راه بهتر هست .
+چی ؟؟
-ب امیر بگو دوستش داری باهم دیگه فرار کنین .
+دیگه چیییی ...
-شوخی کردم .
+من الان حوصله هیچی ندارم .
-به امیر بگو ...
+چی بگم ؟
-بگو ک سامی مجبورت کرده . ولی تو اونو دوس داری .
+اولا از کجا معلوم امیر هنوز منو دوس داشته باشه ؟؟ دوما از کجا معلوم باور کنه ؟؟ سوما سامی ابرومو میبره .
-خو باهم یکاری میکنین که ابروت نرههههه .
+نمیدونممم میترسمممم .
-باید صبر کنی ...
+نمیتونم .
-زهر ماررررر . امید داشته باش .
+نمیتونم ...
-با سامی کات کن یجوری .
+نمیتونم .
-کوفتو نمیتونممممم.... پس چییی میتونییییییی
+هیچی :]]
نگار مث خر درو باز کرد اومد تو ...
نگار : چیکار میکنین دوتایی خلوت کردین .
-پررو منحرف . داشتیم درس میخوندیم .
نگار مث خر خندید : شما دوتا ؟؟ درس بخونین ؟؟؟ یه بهونه بهتر بیارین بابا ...
+خاک تو سر منحرفت . چیکار داری؟؟
نگار : پاشین بیاین دوس پسراتون کارتون دارن .
-تو برو ماهم میایم ...
نگار : عععع؟؟؟
-زهر مار میایم دیگه .
نگار : باشه رفتم رفتم ...
-نگران نباش مهتاب . خودم یکاری میکنم واست .
+باش :]