نظرسنجی: کدوم شخصیت هارو بیشتر دوست دارید؟؟
سایه
مهراد
سامی
مهتاب
نگار
ارش
امیر رضا
سارا
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس

#29
میخواستم ازشون حرف بکشم . داشتم نقشه میکشیدم . اها به فکرایی ب ذهنم رسید . میخوام زنگ بزنم ب مهراد بگم . گوشی و برداشتم و رفتم تو اتاق ...
# MEHRAAD(مهراد)
سایه زنگ زد و گفت که برای اینکه بفهمه امیر چشه میخواد شام بریم پایین تا بفهمیم . منم ب بچه ها گفتم که شام قراره دخترا درست کنن ماهم بریم پایین . امیر عکس العمل خاصی نشون نداد . بقیه هم قبول کردن .
ساعت 8:30
رفتیم پایین پیش دخترا . بوی قرمه سبزی تو خونه پیچیده بود . سایه و سارا اومدن پیشمون بهمون سلام کردن بقیه تو اشپز خونه بودن از همونجا سلام کردن . سامی رف سمت در اشپز خونه .
سامی : عشقم میای پیشم؟
هیچ جوابی نشنیدیم . امیر وقتی دید سامی عشقم عشقم راه انداخته نفسشو با حرص بیرون داد و چشم قرره رفت . فک کنم باز حسودی کرده ک خودش سینگله همه رل دارن . سارا نشسته بود پیش علی باهم حرف میزدن . میدونستم علی هنوز یه حسایی ب سایه داره ولی بیخیال بودم . چون داشت فراموش میکرد و میدونستم سارا رو دوص داره . امیر انگار مشکلی با سارا و علی نداشت . فک کنم حدس سایه غلطه . امیر از رل زدن سارا و علی ناراحت نیست . سامی دوباره مهتابو صدا زد .
سامی : مهتابم بیا عشقم خسته میشی .
مهتاب جواب نداد ولی اومد پیشمون . رفت پیش سامی نشست . سامی دستشو گرفت . امیر خیره شده بود به دستشون . انگار یه غمی تو چشمای مهتاب و امیر بود . ولی هرچی تو چشمای مهتاب بود عشق نبود . شاید عذاب . شاید هرچیز دیگه ای .
#MAHTAB( مهتاب)
دیگ حالم نزدیک بود بهم بخوره . بلند شدم رفتم سمت اتاق . میخواستم گریه کنم . عذاب وجدان داشتم . امیر گناهی نداشت فقط ما بهش عذاب میدادیم . وقتی چشمای خرماییشو میدیدم ک اونطوری با بغض نگامون میکنه میخواستم سامی و بکشم خودمم خفه کنم ک چرا اونشب شراب خوردم ک الان باعث شه سوژه دست سامی بشم . اتاقامون تو یه راه رو بود . اول راه رو دستشویی بود تا اخر راه رو اتاق بود . یعنی در اتاقا بود . من جلو در اتاقم نشستم . یهو دیدم صدا اومد . امیر بود . کنارم وایساده بود . خیلی نکاهش غم داشت در حدی ک منم بغضم گرفت . نمیخواستم اونجا باشم . نمیخواستم اون وضعشو ببینم . رفتم تو اتاقم . درو خواستم ببیندم ک اونم اومد تو . واسه اینکه چشاشو نبینم سرمو انداختم پایین .
-چیکار داری؟
+هه .. من چیکار دارم ؟؟؟!!!! تو برا چی انقد منو عذاب میدی؟؟؟ چرا جلو من دست سامی و میگیری؟ مگه من چیکار کردم که باید اینطوری عذاب بکشم؟ من چیکارت کردم؟ خودتو بزار جای من . میدونی چقد سخته عشقت جلوت به یکی دیگه بگه عشقم؟؟ میدونی چقد سخته که عشقت جلوت دست یکی دیگه رو بگیره؟؟ اصن به حال من فکر کردی؟ نه فکر نکردی . امیر چی میگه این وسط .. خودمون باهمیم ک*ون ل*ق امیر . هه . تقصیر تو نیست . تقصیر منه ک عاشق تو شدم . یادم رفته بود ادما فقط بلدن دل بشکنن .
اشکم داشت در میومد . خلی دلم واسش سوخت . با یه بغضی تعریف میکرد که اشکم درومده بود . دلم هم برا اون هم برا خودم ک شده بودم ابزیچه ک این پسر مهربونو برنجونم میسوخت . همش تقصیر سامی بود . کاش میتونستم همه چیو ب امیر بگم . کاش همین الان میتونستم بگم و این عذاب وجدان لعنتی تموم بشههه .
قَــبـلَــنـآ دَرمُـــونــ✨اَلــآنــآ دَردیـــ(:
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فوق العاده زیبا و عاشقانه و طنز و ماجرایی و غمگین (دلبر ناب ) نخونی عمرت فناس - mahkame - 18-09-2020، 13:38

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان