17-03-2016، 16:26
جنازه رو بردن ولی مامورا هنوز حضور داشتن انگار دنبال ی سرنخ بودن.
انگار قاتل جوری جلوه داده بود که انگار مقتول دست به خودکشی زده.
دوباره تلاش کردم جلوتر برم اما نشد.
بنابرین با نقشه های شیطانیم واردعمل شدم.از پشت خونه متروکه وارد شدم اطراف اونجارو درخت فرا گرفته بود.کم کم داشت هوا تاریک میشد و یسری از مامورا که دور خونه بودن رفتن.
این ی فرصت عالی بود برام نزدیک تر شدم رفتم پشت دیوارا ی پنجره کوچیک بود که دیواراش تقریبا خورد شده بود داشتم تو خونه رو دید میزدم مامورا با دقت دنبال اثر انگشت بودن.
تو افکار خودم غرق شدم.
-یعنی کی بوده؟آخه چرا این شکلی؟!چه خصومتی با مقتول داشته؟!
همینطور که تو افکار خودم غرق بودم ی صدایی از پشت بوته ها شنیدم هوا تاریک بود و دقیقا نمیشد همه جارو دقیق دید من فقط چشمای ی ادمو دیدم بعدشم صدای دویدن و فرار.وحشت تمام وجودمو فرا گرفته بود.
سریع بیرون رفتم و دویدم به سمت خونمون.
پلیس حتما برای ادامه تحقیقات برای بازجویی از همسایه ها میومد...منم تصمیم گرفتم ماجرارو تعریف کنم تا شاید بیشتر بتونم وارد قضیه بشم.
انگار قاتل جوری جلوه داده بود که انگار مقتول دست به خودکشی زده.
دوباره تلاش کردم جلوتر برم اما نشد.
بنابرین با نقشه های شیطانیم واردعمل شدم.از پشت خونه متروکه وارد شدم اطراف اونجارو درخت فرا گرفته بود.کم کم داشت هوا تاریک میشد و یسری از مامورا که دور خونه بودن رفتن.
این ی فرصت عالی بود برام نزدیک تر شدم رفتم پشت دیوارا ی پنجره کوچیک بود که دیواراش تقریبا خورد شده بود داشتم تو خونه رو دید میزدم مامورا با دقت دنبال اثر انگشت بودن.
تو افکار خودم غرق شدم.
-یعنی کی بوده؟آخه چرا این شکلی؟!چه خصومتی با مقتول داشته؟!
همینطور که تو افکار خودم غرق بودم ی صدایی از پشت بوته ها شنیدم هوا تاریک بود و دقیقا نمیشد همه جارو دقیق دید من فقط چشمای ی ادمو دیدم بعدشم صدای دویدن و فرار.وحشت تمام وجودمو فرا گرفته بود.
سریع بیرون رفتم و دویدم به سمت خونمون.
پلیس حتما برای ادامه تحقیقات برای بازجویی از همسایه ها میومد...منم تصمیم گرفتم ماجرارو تعریف کنم تا شاید بیشتر بتونم وارد قضیه بشم.