07-08-2015، 23:27
ادامه:
پشت در اتاق نوید گوش وایستادم با سینی چایی تو دستم که مثلا چای آوردم(مدیونین فکر کنین گوش وایستادم)
-ببین نیلا خانوم
شما دختر رییس منین و منم نمی تونم چیزی بهتون بگم چون می ترسم کارمو از دست بدم
-نه خانوم شما گوش کن....
من از دخترایی مثل شما متنفرم
حتی اگه کارمو از دست بدم
اعتقادم با ارزشه
-آره برو....برو به بابات بگو
و صدای پرت شدن چیزی اومد
در زدم و وارد شدم
-چای آوردم داداشی جونم
لبخندی زد که یخ زدم و گفت:
-مرسی خواهری
و دستی روی سرم کشید:
-همیشه پاک باش
قول میدی؟
از پنجره اتاق به بیرون نگاه می کردم
آسمون تیره ی تهران مشکی تر از همیشه بود
زمزمه کردم:
قول میدم داداشی م
پشت در اتاق نوید گوش وایستادم با سینی چایی تو دستم که مثلا چای آوردم(مدیونین فکر کنین گوش وایستادم)
-ببین نیلا خانوم
شما دختر رییس منین و منم نمی تونم چیزی بهتون بگم چون می ترسم کارمو از دست بدم
-نه خانوم شما گوش کن....
من از دخترایی مثل شما متنفرم
حتی اگه کارمو از دست بدم
اعتقادم با ارزشه
-آره برو....برو به بابات بگو
و صدای پرت شدن چیزی اومد
در زدم و وارد شدم
-چای آوردم داداشی جونم
لبخندی زد که یخ زدم و گفت:
-مرسی خواهری
و دستی روی سرم کشید:
-همیشه پاک باش
قول میدی؟
از پنجره اتاق به بیرون نگاه می کردم
آسمون تیره ی تهران مشکی تر از همیشه بود
زمزمه کردم:
قول میدم داداشی م