11-07-2015، 18:41
[rtl]دیروز خردل امروز خرچنگ[/rtl]
در طول جنگ تحمیلی و در اثر بیش از 350 حمله شیمیایی، درمجموع بیش از یکمیلیون نفر از رزمندگان و افراد غیرنظامی ایران در معرض آلودگی با این عوامل شیمیایی قرار گرفتند که از این تعداد حدود 100 هزار نفر دچار مصدومیت شدیدتر شده و تحت مداوا قرار گرفتند.
[rtl]گازهای شیمیایی چند مدل بود. خردل، سیانور، اعصاب و عامل خون بود که به سرطان خون تبدیل میشد. اکثر کسانی که به این عوامل دچار شدند شهید شدند؛ اما کسانی که از گاز خردل استفاده کردند همچنان درگیر آن هستند. عوارض شیمیایی گاز خردل درمان ندارد[/rtl]
آن شهیدانی که در بمباران شهید و یا مجروح شدهاند کم از رزمندگانی که در مهلکه و مناطق عملیاتی بودند ندارند. شاید خیلی هم از آنها بهتر باشند. آنها میتوانستند بروند و خانههایشان را رها کنند صدام تحلیلش این بود که شهرها از جمعیت خالی شود ولی همین مردم ما بودند که مقاومت کرده و شهرشان را رها نکرده بودند. اینها ولایتمدارهای همان سالها بودند که از ما رزمندهها هم رزمندهتر بودند.»
چند وقت قبل از این قضیه یکی از ارتشیها یک ماسک به من داده بود و گفته بود شما که همیشه توی خطی این ماسک نیازت میشود. ماسک را زدم. بعد دیدم یک جوانی را آوردند برای رسیدگی امدادی که حالش بد بود و وضعیت خوبی نداشت. ماسک هم نداشت، ماسکم را باز کردم و برای او گذاشتم. بعداً ظاهراً با او همانجا یک مصاحبه کرده بودند و گفته بود یک خانم امدادگر اینجا جان مرا نجات داد. حالا سالها از موضوع گذشته و آن آقا شهید شده است و نامههایی را برای دخترش گذاشته است. دخترش که جریان ماسک را فهمیده بود توسط آن نامهها و نشانههایی که پدرش گفته بود آمد و من را پیدا کرد.»
وهابزاده یک فرزند بیشتر ندارد. او میگوید: «قبل از اینکه در جنگ شیمیایی بشوم یک بچه داشتم. بعدازآن دو بار دوقلو باردار شدم که هر دو بار بچهها سقط شده و از بین رفتند. وقتی به دکتر مراجعه کردم گفت به خاطر وضعیت شیمیایی نباید بچهدار بشوی. چون احتمال ناقص شدن بچه زیاد است. جانبازان شیمیایی زیادی هم داشتیم که همان موقع بچهدار شده بودند و بچههایشان مشکل خونی یا تنفسی پیداکرده بودند.»
جانباز وهابزاده گرچه با دردهای بیشمارش از جراحتهای جنگی دستوپنجه نرم میکند، اما با آرامش خاصی میگوید: «من کفنم را آماده کردهام و برای مرگ آمادهام. خیلی از کسانی که با من شیمیایی شدند الآن شهید شدهاند. مثل شهید مدنی و شهید تفتی و بقیه، من هم کاملاً آمادهام. شهید مدنی که یکی از شهدای شیمیایی بود، قبل از شهادت میگفت ما باید پارچه سبز روی کفنمان بیندازیم تا همه مردم موقع دفن بدانند که با مسمومیت گاز شیمیایی از بین رفتهایم. همان مردمی که خواب ماندهاند و سرگرم دنیا، فیلمها و بازیگران آن شدهاند و نمیدانند که بازیگران اصلی، آنکسانی بودند که در جبههها نقش مهمی ایفا کردند. برای همین خواسته بود که وقتی مدنی شهید شد روی کفنش پارچه سبز کشیدند. من بخشی از آن پارچه سبز کفن شهید مدنی را گرفتم تا برای کفن خودم نگهدارم؛ و الآن آماده آن را نگهداشتهام.»
آنچه در میان همه این جانبازان مشترک است. جنش مشکلاتشان، مجروحیتها و بیماریها و جنس مقاومتی است که بعد از سه دهه جانبازی هنوز در گفتارهایشان حرف اول را میزند.
هشتم تیرماه مصادف با روز ملی مبارزه با سلاحهای شیمیایی است. حقایق تلخی که در جریان هشت سال جنگ در حملات شیمیایی علیه ایران شکل گرفت، مصدومان شیمیایی زیادی بر جای گذاشت.
در طول جنگ تحمیلی و در اثر بیش از 350 حمله شیمیایی، درمجموع بیش از یکمیلیون نفر از رزمندگان و افراد غیرنظامی ایران در معرض آلودگی با این عوامل شیمیایی قرار گرفتند که از این تعداد حدود 100 هزار نفر دچار مصدومیت شدیدتر شده و تحت مداوا قرار گرفتند.
60 هزار جانباز شیمیایی
بیش از 60 هزار نفر تحت عنوان جانباز شیمیایی با عوارض مشخص ناشی از مصدومیت شیمیایی تحت پوشش بنیاد شهید و مور ایثارگران قرار دارند و خدمات پزشکی دریافت میکنند. مجموعاً 548 هزار و 499 جانباز در سراسر کشور هستند که از این تعداد 517 نفر جانباز شیمیایی شدید، 16 هزار و 486 نفر شیمیایی متوسط و 42 هزار و 935 نفر شیمیایی خفیف هستند.
مرحوم حسین الیاسی، پزشک معالج جانبازان شیمیایی با اشاره به درمان اولین جانبازهای شیمیایی در ایران در زمان جنگ تحمیلی روایت میکرد: «درزمانی که در بیمارستان لقمان کار میکردیم (دوران جنگ تحمیلی) خیلی از بیمارانی که به علت عوارض شیمیایی مراجعه میکردند بعد از چند روز گله داشتند که چرا بیمارستان به ما رسیدگی نمیکند. چون علائم گاز خردل بعد از گذشت 4 یا 5 روز بسیار شدیدتر میشد و آنها فکر میکردند به علت عدم رسیدگی در بیمارستان عوارضشان شدیدتر شده است. برخی ناراحتیهای شیمیایی بهصورت حاد از همان ابتدا آغازشده و بعد از چند روز خوب میشد اما بعد از گذشت مدتی دوباره علائم بهصورت مزمن آغاز و ادامه پیدا میکرد. دستهای از جانبازان شیمیایی هم در همان زمان جنگ هیچ علائمی نداشتند، اما بعد از مدتی علائم خود را بهصورت سرطانهای مختلف نشان میدهد.»
بیش از 60 هزار نفر تحت عنوان جانباز شیمیایی با عوارض مشخص ناشی از مصدومیت شیمیایی تحت پوشش بنیاد شهید و مور ایثارگران قرار دارند و خدمات پزشکی دریافت میکنند. مجموعاً 548 هزار و 499 جانباز در سراسر کشور هستند که از این تعداد 517 نفر جانباز شیمیایی شدید، 16 هزار و 486 نفر شیمیایی متوسط و 42 هزار و 935 نفر شیمیایی خفیف هستند.
مرحوم حسین الیاسی، پزشک معالج جانبازان شیمیایی با اشاره به درمان اولین جانبازهای شیمیایی در ایران در زمان جنگ تحمیلی روایت میکرد: «درزمانی که در بیمارستان لقمان کار میکردیم (دوران جنگ تحمیلی) خیلی از بیمارانی که به علت عوارض شیمیایی مراجعه میکردند بعد از چند روز گله داشتند که چرا بیمارستان به ما رسیدگی نمیکند. چون علائم گاز خردل بعد از گذشت 4 یا 5 روز بسیار شدیدتر میشد و آنها فکر میکردند به علت عدم رسیدگی در بیمارستان عوارضشان شدیدتر شده است. برخی ناراحتیهای شیمیایی بهصورت حاد از همان ابتدا آغازشده و بعد از چند روز خوب میشد اما بعد از گذشت مدتی دوباره علائم بهصورت مزمن آغاز و ادامه پیدا میکرد. دستهای از جانبازان شیمیایی هم در همان زمان جنگ هیچ علائمی نداشتند، اما بعد از مدتی علائم خود را بهصورت سرطانهای مختلف نشان میدهد.»
گاز خردل از پوست به چشم رسید
اوایل میگفتند گاز خردل تاولزا است و فقط روی پوست تأثیر میگذارد، اما بعدها معلوم شد روی ریه و چشم هم تأثیر میگذارد. بیمارستان متمرکز مجروحین شیمیایی کل کشور است و کادر آنهم مختص این موضوع جمعآوریشده است.
اوایل میگفتند گاز خردل تاولزا است و فقط روی پوست تأثیر میگذارد، اما بعدها معلوم شد روی ریه و چشم هم تأثیر میگذارد. بیمارستان متمرکز مجروحین شیمیایی کل کشور است و کادر آنهم مختص این موضوع جمعآوریشده است.
گازهای شیمیایی چند مدل بود. خردل، سیانور، اعصاب و عامل خون بود که به سرطان خون تبدیل میشد. اکثر کسانی که به این عوامل دچار شدند شهید شدند؛ اما کسانی که از گاز خردل استفاده کردند همچنان درگیر آن هستند. عوارض شیمیایی گاز خردل درمان ندارد، فقط قابلکنترل است و درواقع درمان قطعی برای هیچ عارضه شیمیایی وجود ندارد. نحوه بروز عوارض آنهم در شرایط جوی مختلف متفاوت است. هوای سرد، هوای گرم، غبارآلود، عوارض جانبی مخصوص خود را دارد و ما در هر شرایط جوی یک مشکلی داریم.
گاهی هم عوارضی در یک دوره همه جانبازان شیمیایی را دچار مشکل میکند. مثلاً در یک دوره زمانی کلیههای همه جانبازان شیمیایی دچار مشکل میشود و در دوره دیگر کبدهایشان بیمار میشود. بههرحال اینها همیشه با این عوارض دستوپنجه نرم میکنند. آن چیزی که مهم است اعتقاد جانبازان شیمیایی است که میگویند: «ما منتدار مردم هستیم و به خاطر دفاع از انقلاب اسلامی و مردم به جبهه رفتیم.»
صدام میخواست شهرها خالی از جمعیت شود اما مردم زیر بمباران و شیمیایی مقاومت کردند
«در بیمارستان بچههای زیادی در بمباران سردشت و شهرهای مرزی خوزستان شیمیایی شدهاند و الآن هم با مشکلات آن دستوپنجه نرم میکنند. دو قشر از آدمها جزء بهترینهای جنگ هستند. یکی کسانی که سالهای دفاع مقدس متأهل بوده و خانواده را در عین وابستگی رها کرده و برای دفاع آمدند؛ و دوم کسانی که زیر بمباران موشک و شیمیایی مقاومت کردند و خانه و کاشانهشان را رها نکردند.» این مطالب را مجید مرادی متولد 1346 همدان که اکنون جانباز شیمیایی است میگوید.
گاهی هم عوارضی در یک دوره همه جانبازان شیمیایی را دچار مشکل میکند. مثلاً در یک دوره زمانی کلیههای همه جانبازان شیمیایی دچار مشکل میشود و در دوره دیگر کبدهایشان بیمار میشود. بههرحال اینها همیشه با این عوارض دستوپنجه نرم میکنند. آن چیزی که مهم است اعتقاد جانبازان شیمیایی است که میگویند: «ما منتدار مردم هستیم و به خاطر دفاع از انقلاب اسلامی و مردم به جبهه رفتیم.»
صدام میخواست شهرها خالی از جمعیت شود اما مردم زیر بمباران و شیمیایی مقاومت کردند
«در بیمارستان بچههای زیادی در بمباران سردشت و شهرهای مرزی خوزستان شیمیایی شدهاند و الآن هم با مشکلات آن دستوپنجه نرم میکنند. دو قشر از آدمها جزء بهترینهای جنگ هستند. یکی کسانی که سالهای دفاع مقدس متأهل بوده و خانواده را در عین وابستگی رها کرده و برای دفاع آمدند؛ و دوم کسانی که زیر بمباران موشک و شیمیایی مقاومت کردند و خانه و کاشانهشان را رها نکردند.» این مطالب را مجید مرادی متولد 1346 همدان که اکنون جانباز شیمیایی است میگوید.
[rtl]گازهای شیمیایی چند مدل بود. خردل، سیانور، اعصاب و عامل خون بود که به سرطان خون تبدیل میشد. اکثر کسانی که به این عوامل دچار شدند شهید شدند؛ اما کسانی که از گاز خردل استفاده کردند همچنان درگیر آن هستند. عوارض شیمیایی گاز خردل درمان ندارد[/rtl]
آن شهیدانی که در بمباران شهید و یا مجروح شدهاند کم از رزمندگانی که در مهلکه و مناطق عملیاتی بودند ندارند. شاید خیلی هم از آنها بهتر باشند. آنها میتوانستند بروند و خانههایشان را رها کنند صدام تحلیلش این بود که شهرها از جمعیت خالی شود ولی همین مردم ما بودند که مقاومت کرده و شهرشان را رها نکرده بودند. اینها ولایتمدارهای همان سالها بودند که از ما رزمندهها هم رزمندهتر بودند.»
کفنم آماده است
آمینه وهابزاده یکی دیگر از جانبازان 70 درصد شیمیایی است. او چند سال بهعنوان امدادگر در جبههها حضورداشته و در خط مقدم به مجروحین رسیدگی میکرد. خودش میگوید که هم امدادگر بوده و هم تکتیرانداز، همه کار بلد بوده است. سال 1361 در عملیات والفجر یک و در منطقه فکه شیمیایی شده است. در آن زمان 17 ساله بوده و یک پسر کوچک داشته است. وهابزاده از روایت ایثارگرانه و متفاوت شیمیایی شدنش در جبهه روایت میکند و در گفتگو با تسنیم میگوید: «در عملیات والفجر 1 در فکه چادر زده بودند برای رسیدگی به زخمیها، من داشتم پای یکی از این مجروحین را بخیه میزدم که دیدم بیرون همهمه و سروصدا شده است. رفتم بیرون چادر دیدم فریاد میزنند: شیمیایی... شیمیایی... . در آن زمان ما ازلحاظ امکانات در مضیقه بودیم. بخصوص بچههای سپاه که امکانات چندانی نداشتند. ماسک مخصوص شیمیایی هم کم بود.
آمینه وهابزاده یکی دیگر از جانبازان 70 درصد شیمیایی است. او چند سال بهعنوان امدادگر در جبههها حضورداشته و در خط مقدم به مجروحین رسیدگی میکرد. خودش میگوید که هم امدادگر بوده و هم تکتیرانداز، همه کار بلد بوده است. سال 1361 در عملیات والفجر یک و در منطقه فکه شیمیایی شده است. در آن زمان 17 ساله بوده و یک پسر کوچک داشته است. وهابزاده از روایت ایثارگرانه و متفاوت شیمیایی شدنش در جبهه روایت میکند و در گفتگو با تسنیم میگوید: «در عملیات والفجر 1 در فکه چادر زده بودند برای رسیدگی به زخمیها، من داشتم پای یکی از این مجروحین را بخیه میزدم که دیدم بیرون همهمه و سروصدا شده است. رفتم بیرون چادر دیدم فریاد میزنند: شیمیایی... شیمیایی... . در آن زمان ما ازلحاظ امکانات در مضیقه بودیم. بخصوص بچههای سپاه که امکانات چندانی نداشتند. ماسک مخصوص شیمیایی هم کم بود.
چند وقت قبل از این قضیه یکی از ارتشیها یک ماسک به من داده بود و گفته بود شما که همیشه توی خطی این ماسک نیازت میشود. ماسک را زدم. بعد دیدم یک جوانی را آوردند برای رسیدگی امدادی که حالش بد بود و وضعیت خوبی نداشت. ماسک هم نداشت، ماسکم را باز کردم و برای او گذاشتم. بعداً ظاهراً با او همانجا یک مصاحبه کرده بودند و گفته بود یک خانم امدادگر اینجا جان مرا نجات داد. حالا سالها از موضوع گذشته و آن آقا شهید شده است و نامههایی را برای دخترش گذاشته است. دخترش که جریان ماسک را فهمیده بود توسط آن نامهها و نشانههایی که پدرش گفته بود آمد و من را پیدا کرد.»
وهابزاده یک فرزند بیشتر ندارد. او میگوید: «قبل از اینکه در جنگ شیمیایی بشوم یک بچه داشتم. بعدازآن دو بار دوقلو باردار شدم که هر دو بار بچهها سقط شده و از بین رفتند. وقتی به دکتر مراجعه کردم گفت به خاطر وضعیت شیمیایی نباید بچهدار بشوی. چون احتمال ناقص شدن بچه زیاد است. جانبازان شیمیایی زیادی هم داشتیم که همان موقع بچهدار شده بودند و بچههایشان مشکل خونی یا تنفسی پیداکرده بودند.»
جانباز وهابزاده گرچه با دردهای بیشمارش از جراحتهای جنگی دستوپنجه نرم میکند، اما با آرامش خاصی میگوید: «من کفنم را آماده کردهام و برای مرگ آمادهام. خیلی از کسانی که با من شیمیایی شدند الآن شهید شدهاند. مثل شهید مدنی و شهید تفتی و بقیه، من هم کاملاً آمادهام. شهید مدنی که یکی از شهدای شیمیایی بود، قبل از شهادت میگفت ما باید پارچه سبز روی کفنمان بیندازیم تا همه مردم موقع دفن بدانند که با مسمومیت گاز شیمیایی از بین رفتهایم. همان مردمی که خواب ماندهاند و سرگرم دنیا، فیلمها و بازیگران آن شدهاند و نمیدانند که بازیگران اصلی، آنکسانی بودند که در جبههها نقش مهمی ایفا کردند. برای همین خواسته بود که وقتی مدنی شهید شد روی کفنش پارچه سبز کشیدند. من بخشی از آن پارچه سبز کفن شهید مدنی را گرفتم تا برای کفن خودم نگهدارم؛ و الآن آماده آن را نگهداشتهام.»
آنچه در میان همه این جانبازان مشترک است. جنش مشکلاتشان، مجروحیتها و بیماریها و جنس مقاومتی است که بعد از سه دهه جانبازی هنوز در گفتارهایشان حرف اول را میزند.