**آرمان **
گوشی رو بیشتر به گوشم چسبوندم و ادامه دادم :
- اخه مادر من این دختره که شما مد نظرتونه اصلا بهم نمیخوره !
مامان مثل همیشه ادامه داد :
-اخه دختر به این گلی خوش زبونی خوشگلی !
-مامان فقط ورورحرف میزد همین شما به این میگی خوش زبون هفت قلمم آرایش کرده بود .
مامان بالحن غمگینی گفت :
-باشه پسرم ولی بدون من مادرتم صلاحتو میخوام همین
- میدونم مادر من میدونم . اصلا مگه من چند سالمه ۲۵ این سن کمیه ! من تازه اول زندگیمه .
- باشه باشه . خداحافظت باشه پسرم
- مامان جان ناراحت نباش خداحافظ .
**گــل آرا **
وارد کلاس شدیم از خوشحالی ازخودم بیخود شده بودم .
- خانم کیانی ؟
به طرف صدا برگشتم یکی از پسرای کلاس بود که دقیق نمیشناستمش . دیدجوابشو نمیدم گفت :
- میخواستم ببینم تو باغ هستید؟
با این حرف همه بچه های کلاس زدن زیر خنده . پسره ای عوضی بغض کردم رفتم روی صندلی آخر نشستم . رویا کنارم نیست و اوا هم کنارش . بعد از چند دقیقه آرمان وارد کلاس شد. حتی نگاهم بهم ننداخت . گفت :
- سلام به همه
مثل همیشه (سلام به همه ) انگار تیکه کلامش بود . روی صندلیش نشست نگاهش بهم دوخته شد. نگاه عجیبی که معنیشو نمیفهمیدم ولی من فقط جوابشو با یک پوزخند دادم چشم غره ای بهم رفت . شروع کرد به توزیح دادن .
بعد از چند دقیه گفت :
-میخوام امتحان بگیرم .
همه صداشون دراومد
یکی دخترا گفت :
-استاد تازه دومین جلسس
ولی ارمان بی توجه به همه برگه هارو پخش کرد .
**آرمان **
به دختره ای پرو نگاه کردم با لبخند به سوالات جواب میداد .هع یه اشی برات بپزم خانوم کوچولو که فقط از روغن باشه ...
امتحان میگرفتم یعنی از نتای که جلسه قبل نوشته بودن سرش رو بالا اورد نگاهم کرد . دوباره سرشو پایین انداخت و لی من هنوز نگاهش میکردم دوباره سرشو بالا اورد بلند گفت :
- چیزی شده استاد ؟
به خودم اومدم . برای این که زایه نشم پرسیدم:
- رتبه شما تو کنکور چند شده ؟
لبخند آرومی زد وگفت:
-۱۰۳
دیگه نگاهش نکردم ولی فکر نمیکردم انقدر باهوش باشه .
کیانی بلند شد برگه روی میز گزاشت ورفت . منم باحیرت بهش نگاه میکردم برگرو از روی میز برداشتم همه سولاتو درست پاسخ داده بود .
** گـل آرا **
امتحانو خیلی خوب دادم. از این بابت واقعان خوشحال بودم ...!
با صدای جیغ آوا به طرفش برگشتم:
- گگگلــي
گوشم روکر کرد (دیوانه ) جوابشو با هرس دادم :
- درد . کوفت زهر مار ...
- گگلی آروم اروم .
نفس عمیقی کشیدم وبه دلقک بازی های اوا خیره شدم . باصدای رویا بدتر وحشت کردم:
- گلـــــی
جوابشو باصدای خیلی بلندی دادم:
- ای کوفت . مرگ . خفه شی ایشالله .
رویا گفت:
- آروم .
وبه دست چپش اشاره کرد . به اونطرف نگاه کردم یه اکیپ پسر زیر نظرمون داشتند برگشتم طرفشون :
- چیه ادم ندید؟
این رفتارا واقعان ازم بعید بود . یه پسر مومشکی با کمی ته ریش جلو آومد با صدای بلندی گفت :
- آدم دیدیم وحشی ندیدم .
همه پسرا زدن زیر خنده جوابشو دادم:
-حالا ببین مرتیکه الدنگ
بحثمون سر گرفت منم کم نمی آوردم که ...
بعد از چند ثانیه از بلند گو صدامون زدن :
- گل آرا کیانی . آرش کمالی ریاست هرچه سریع تر .
به پسره نگاه کردم با پوزخند نگاهم میکرد منم پوزخندی قشنگ تر از خودش زدمو گفتم :
- حالتو میگیرم !
- از مادر زایده نشده ...
گوشی رو بیشتر به گوشم چسبوندم و ادامه دادم :
- اخه مادر من این دختره که شما مد نظرتونه اصلا بهم نمیخوره !
مامان مثل همیشه ادامه داد :
-اخه دختر به این گلی خوش زبونی خوشگلی !
-مامان فقط ورورحرف میزد همین شما به این میگی خوش زبون هفت قلمم آرایش کرده بود .
مامان بالحن غمگینی گفت :
-باشه پسرم ولی بدون من مادرتم صلاحتو میخوام همین
- میدونم مادر من میدونم . اصلا مگه من چند سالمه ۲۵ این سن کمیه ! من تازه اول زندگیمه .
- باشه باشه . خداحافظت باشه پسرم
- مامان جان ناراحت نباش خداحافظ .
**گــل آرا **
وارد کلاس شدیم از خوشحالی ازخودم بیخود شده بودم .
- خانم کیانی ؟
به طرف صدا برگشتم یکی از پسرای کلاس بود که دقیق نمیشناستمش . دیدجوابشو نمیدم گفت :
- میخواستم ببینم تو باغ هستید؟
با این حرف همه بچه های کلاس زدن زیر خنده . پسره ای عوضی بغض کردم رفتم روی صندلی آخر نشستم . رویا کنارم نیست و اوا هم کنارش . بعد از چند دقیقه آرمان وارد کلاس شد. حتی نگاهم بهم ننداخت . گفت :
- سلام به همه
مثل همیشه (سلام به همه ) انگار تیکه کلامش بود . روی صندلیش نشست نگاهش بهم دوخته شد. نگاه عجیبی که معنیشو نمیفهمیدم ولی من فقط جوابشو با یک پوزخند دادم چشم غره ای بهم رفت . شروع کرد به توزیح دادن .
بعد از چند دقیه گفت :
-میخوام امتحان بگیرم .
همه صداشون دراومد
یکی دخترا گفت :
-استاد تازه دومین جلسس
ولی ارمان بی توجه به همه برگه هارو پخش کرد .
**آرمان **
به دختره ای پرو نگاه کردم با لبخند به سوالات جواب میداد .هع یه اشی برات بپزم خانوم کوچولو که فقط از روغن باشه ...
امتحان میگرفتم یعنی از نتای که جلسه قبل نوشته بودن سرش رو بالا اورد نگاهم کرد . دوباره سرشو پایین انداخت و لی من هنوز نگاهش میکردم دوباره سرشو بالا اورد بلند گفت :
- چیزی شده استاد ؟
به خودم اومدم . برای این که زایه نشم پرسیدم:
- رتبه شما تو کنکور چند شده ؟
لبخند آرومی زد وگفت:
-۱۰۳
دیگه نگاهش نکردم ولی فکر نمیکردم انقدر باهوش باشه .
کیانی بلند شد برگه روی میز گزاشت ورفت . منم باحیرت بهش نگاه میکردم برگرو از روی میز برداشتم همه سولاتو درست پاسخ داده بود .
** گـل آرا **
امتحانو خیلی خوب دادم. از این بابت واقعان خوشحال بودم ...!
با صدای جیغ آوا به طرفش برگشتم:
- گگگلــي
گوشم روکر کرد (دیوانه ) جوابشو با هرس دادم :
- درد . کوفت زهر مار ...
- گگلی آروم اروم .
نفس عمیقی کشیدم وبه دلقک بازی های اوا خیره شدم . باصدای رویا بدتر وحشت کردم:
- گلـــــی
جوابشو باصدای خیلی بلندی دادم:
- ای کوفت . مرگ . خفه شی ایشالله .
رویا گفت:
- آروم .
وبه دست چپش اشاره کرد . به اونطرف نگاه کردم یه اکیپ پسر زیر نظرمون داشتند برگشتم طرفشون :
- چیه ادم ندید؟
این رفتارا واقعان ازم بعید بود . یه پسر مومشکی با کمی ته ریش جلو آومد با صدای بلندی گفت :
- آدم دیدیم وحشی ندیدم .
همه پسرا زدن زیر خنده جوابشو دادم:
-حالا ببین مرتیکه الدنگ
بحثمون سر گرفت منم کم نمی آوردم که ...
بعد از چند ثانیه از بلند گو صدامون زدن :
- گل آرا کیانی . آرش کمالی ریاست هرچه سریع تر .
به پسره نگاه کردم با پوزخند نگاهم میکرد منم پوزخندی قشنگ تر از خودش زدمو گفتم :
- حالتو میگیرم !
- از مادر زایده نشده ...