کلاسورم رو روی میز گزاشتم زیر لب صلوات میفرستادم نگاهی به نت ها کرد یهو زد زیر خنده وا چش شد دیونه منم عاشق یه دیونه شدم ها چش شد یهو جزوه ها رو روی میز گزاشت جدی شد بالحن جدی گفت :
- خانم شما خجالت نمیکشی ؟!
- از چی .
کلاسور رو بازکرد برگه های که نوشته بودم جدا کرد (دیوونه زحمت کشیده بودم)گفت:
- ببیند خانم کیانی اینجا مهد کودک نیست دانشگاهه دانشگاه
جزو رو بقلم پرت کرد ورفت .
بغض کردم گلوم روفشار دادم دوباره داشتم میشد همون گل آرای سست با خودم زمزمه کردم :
- نه گل آرا نه
یکی از کاغذ هارو برداشتم داخل دستم مجلش . دویدم واز درکلاس خارج شدم داخل راهروم میدویدم باید بهش میرسیدم . دیدمش بلند صداش زدم :
- استاد
برگشت طرفم دیگه بهش رسیده بودم گفت :
- خانم دیگه چیکار دارید ؟
نفس عمیقی کشیدم با لحن قوی که ازم بعید بود گفتم :
- میشه دهتونو باز کنید؟
فقط نگاهم میکرد دوباره تکرار کردم :
-دهنتونو باز کنید ...
یه تای ابروشو بالا داد دهنشو باز کرد ...
گفتم :
-لطفا دهنتونو بیشتر باز کنید !
در حالی که مشکوک نگاهم میکرد دهنشوبیشتر باز کرد . منم کاغذ مچاله شدرو داخل دهنش کردم و سریع رفتم داخل حیاط دانشگاه زیر لب زمزمه کردم:
- یه وقت نره به ریاست بگه؟
فاتحه رو باید بخونم خاک توسر خنگت کنم
**آرمـــــــان **
هنگ کرده بودم کاغذ مچاله شده رو از دهنم بیرون اوردم زیرلب زمزمه کردم :
- دختره دیونه کیارو راه میدن دانشگاه .
از در دانشگاه خارج شدم ولی این دخترو به همین راحتی ول نمیکنم.
امروز ضبط داشتم قرار بچه ها ساعت ۱۲ بود منم سوار ماشینم شدم وراه افتادم .
**گــــل آرا **
- گلی چیشد ؟
به طرف رویا برگشتم آوا هم کنارش بود وهردو مثل علامت سوال نگاهم میکردند.جوابشو دادم :
-هیچی بریم
همش باخودم فکر میکردم چه جوری باهام رفتار میکنه ولی گلی گند زدی با این کارت گند زدی ...با صدای رویا به طرفش برگشتم :
- گلی جونم ؟
-بله؟
-چی شد دیگه ؟
- حالا بعدن بهت میگم ...
**آرمــــــــان**
هنوز هم فکر اون دختر بودم دختر زیبای بود چشمای قهوی تیره داشت شایدم مشکی
تمام راه به اون فکر میکردم بخاطر گفتن یه مهدکودک از دستم ناراحت بود یاشایدم چیز دیگه ای?
رسیدم به جای که قرارضبط داشتیم ماشینو گوشه ای پارک کردم وارد خونه شدم خونه بزرگی
بود.
بلند جوری که همه بشنونن :
- سلام به همگی
همه به طرفم برگشتن
برای گریم به اتاق گریم رفتم ولی فکرم همچنان مشغول اون دختر یا بهتر بگم گل آراکیانی ...
** گل آرا **
- آوا ولم کنید .
آوا در پاسخم گفت :
- اخه دختره ی خر راشو بریم بیرون رویام میاد .
ـ شما برید !
پتو رو تا بالای سرم کشیدم بالا ایشش امروز یکشنبس از دانشگاه خیلی وقته اومدیم ولی مگه این دوتا میزارن ادم دوتانفس راحت بکشه فردا دوشنبست از یاد آوری دشنبه لبخندی رولبم نشست شنبه ها و دوشنبه ها بهترین روزای عمرم بود چون باهاش کلاس داشتم ...
- خانم شما خجالت نمیکشی ؟!
- از چی .
کلاسور رو بازکرد برگه های که نوشته بودم جدا کرد (دیوونه زحمت کشیده بودم)گفت:
- ببیند خانم کیانی اینجا مهد کودک نیست دانشگاهه دانشگاه
جزو رو بقلم پرت کرد ورفت .
بغض کردم گلوم روفشار دادم دوباره داشتم میشد همون گل آرای سست با خودم زمزمه کردم :
- نه گل آرا نه
یکی از کاغذ هارو برداشتم داخل دستم مجلش . دویدم واز درکلاس خارج شدم داخل راهروم میدویدم باید بهش میرسیدم . دیدمش بلند صداش زدم :
- استاد
برگشت طرفم دیگه بهش رسیده بودم گفت :
- خانم دیگه چیکار دارید ؟
نفس عمیقی کشیدم با لحن قوی که ازم بعید بود گفتم :
- میشه دهتونو باز کنید؟
فقط نگاهم میکرد دوباره تکرار کردم :
-دهنتونو باز کنید ...
یه تای ابروشو بالا داد دهنشو باز کرد ...
گفتم :
-لطفا دهنتونو بیشتر باز کنید !
در حالی که مشکوک نگاهم میکرد دهنشوبیشتر باز کرد . منم کاغذ مچاله شدرو داخل دهنش کردم و سریع رفتم داخل حیاط دانشگاه زیر لب زمزمه کردم:
- یه وقت نره به ریاست بگه؟
فاتحه رو باید بخونم خاک توسر خنگت کنم
**آرمـــــــان **
هنگ کرده بودم کاغذ مچاله شده رو از دهنم بیرون اوردم زیرلب زمزمه کردم :
- دختره دیونه کیارو راه میدن دانشگاه .
از در دانشگاه خارج شدم ولی این دخترو به همین راحتی ول نمیکنم.
امروز ضبط داشتم قرار بچه ها ساعت ۱۲ بود منم سوار ماشینم شدم وراه افتادم .
**گــــل آرا **
- گلی چیشد ؟
به طرف رویا برگشتم آوا هم کنارش بود وهردو مثل علامت سوال نگاهم میکردند.جوابشو دادم :
-هیچی بریم
همش باخودم فکر میکردم چه جوری باهام رفتار میکنه ولی گلی گند زدی با این کارت گند زدی ...با صدای رویا به طرفش برگشتم :
- گلی جونم ؟
-بله؟
-چی شد دیگه ؟
- حالا بعدن بهت میگم ...
**آرمــــــــان**
هنوز هم فکر اون دختر بودم دختر زیبای بود چشمای قهوی تیره داشت شایدم مشکی
تمام راه به اون فکر میکردم بخاطر گفتن یه مهدکودک از دستم ناراحت بود یاشایدم چیز دیگه ای?
رسیدم به جای که قرارضبط داشتیم ماشینو گوشه ای پارک کردم وارد خونه شدم خونه بزرگی
بود.
بلند جوری که همه بشنونن :
- سلام به همگی
همه به طرفم برگشتن
برای گریم به اتاق گریم رفتم ولی فکرم همچنان مشغول اون دختر یا بهتر بگم گل آراکیانی ...
** گل آرا **
- آوا ولم کنید .
آوا در پاسخم گفت :
- اخه دختره ی خر راشو بریم بیرون رویام میاد .
ـ شما برید !
پتو رو تا بالای سرم کشیدم بالا ایشش امروز یکشنبس از دانشگاه خیلی وقته اومدیم ولی مگه این دوتا میزارن ادم دوتانفس راحت بکشه فردا دوشنبست از یاد آوری دشنبه لبخندی رولبم نشست شنبه ها و دوشنبه ها بهترین روزای عمرم بود چون باهاش کلاس داشتم ...