امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 3.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

یه رمان طنز و باحال و صد در صد عشقولانه

#3
یه رمان طنز و باحال و صد در صد عشقولانه پست دوم
**************
چراغا رو خاموش کردم و کنار کیف مدرسه ام سرمو گذاشتم زمین....
هوا یه خورده سرد بود...و من افتاد بودم به بالا کشیدن دماغ
نگاهی به قاب عکس بابا کردم.....بغض گرفتم.......شاید باورتون نشه اگه بگم یه هفته پیش مرده....درست یه سال بعد از مرگ مامان........
بابا معلم بود ....اما چون برای عمل مامان کلی بدهی بالا اورده بود مجبور شدیم خونه رو بفروشیم و بیایم اینجا...یه محله پایین و بی فرهنگ!!
بابام دق کرد...البته بعد از اینکه بدهیاشو داد...بیچاره بعد مرگش هم به فکرم بود!!

حالا من موندم و خودم.....
یه اواره ی بیخیال.....
"لا اله الا الله...این چه غلطی بود من کردم"
یا خدا!!این صدای کی بود؟؟؟....نکنه صبح شد دارن اذان میگن....خدایا نمیذاری حداقل کامل به خواننده ها معرفی بشیم بعد قیامت بشه....
اروم از جام بلند شدم و به طرف پنجره رفتم
از گوشه ی پرده یه نگاه کردم....فقط با یه نگاه.....هیچی نفهمیدم!!
مقنعه مدرسه رو زدم و رفتم تو
روی یارو طرف دیگه بود و حواسش نبود...زدم رو شونه اشو گفتم:هوی !چیه این ساعت شب اذان میگی تو خونه ی من ؟؟
برگشت و جلوی دهنم رو گرفت و کشوندم تو خونه!! تو همون اتاقخودم انداختم و بعد یه نگاه بهم کرد و پقی زد زیر خنده!!

ای زهرمار....مرتیکه دلقک!!
نگاهش کردم
یه پسر جوون همسن و سال خودم بود...یعنی 16.....17 رو داشت
پسره:توی خاله ریزه چی میگی به من اخه...
من:حالا نه که تو زیر ذره بینی و گنده ای...اینجا چه غلطی میکنی؟؟
پسره:ساکت شو بابا...وگرنه مجبور میشم یا دهنتو ببندم یا اون فکتو بزنم خورد کنم
یه نگاهش کردم.... لاغر مردنی بود بیچاره....مال این حرفا نبود غضمیت خان!!
من:بدبخت بگیرم اون دماغتو که به دیار باقی میپیوندی....اینجا چیکار میکنی تو اخه؟

پسره:مشخص نیس ؟دزدم
دزدی که دزدی هر کی که میخوای باش...
من:شازده زدی به کاهدون....این قبری که داری روش گریه میکنی محتویاتش همین بنده ی حقیر و کیف مدرسه امه
نکنه میخوای مارو بدزدی؟؟
و پقی زدم زیر خنده......
یه نگاه به چهار دیوار من انداخت و گفت:مادر و بابات خونه نیستن؟؟
اوهو..مادر و بابا؟؟..ادبت بره تو حلق و لوله گوارشیم!!
منم با خنده گفتم:نه پاپی و مامی هر دو رفتن مسافرت ...اون دنیا...
اول نگرفت چی میگم بعد نگام کرد و گفت:فوت شدن؟؟
من:به تو چه اقا دزده؟؟تو مگه گفتی چرا اینجایی؟
اقا دزده:با بچه ها شرط بسته بودیم بریم از یه دختره لوس از دماخ فیل سر خورده یه چی بدزدیم که خوردیم به مامور بازار.......و الانم در خانه ی شما پناهنده شدیم

من بلند شدم و گفتم"جناب عالی بیخود کردی........
دزده:من گفتم حالا تو بگو.........مامان و بابات مردن؟؟
من:پ نه پ ....زنده انو و من به این فلاکت افتادم؟؟
دزده:خدا رحمتشون کنه؟؟حتما قضیه اعتیاد و ایناس دیگه
من:خفه شو....تو چی میدونی اخه...سر قرض و بدهی بود
و اون هی سوال پرسید و جواب دادم . کل زندگیمو ریختم رو ذوزنقه!!

بقیش فردا ایشالاTongue

    آفریدگارم...
  اگر تو نبودی،
 ما بی دلیل ترین اتفاق زمین بودیم...
 تو هستی
 وما محکمترین بهانه ی خلقت شدیم
     دوستت داریم و سپاس...

Heart
پاسخ
 سپاس شده توسط orkide77 ، Radka ، آویـــســا ، صنوبر ، happy-girl ، Roz77 ، زینب رهبر ، ستایش*** ، نفسممممممم ، SOOOOHAAAA ، نرسا ، aral1381 ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: یه رمان طنز و باحال و صد در صد عشقولانه - دیانا18 - 20-08-2014، 12:18

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان