امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 4.57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی خوشمله .. بیا بخون

#35
نفس:
من:خب حالا نقشه ات چیه?
اروین لبخند شیطنت آمیزی زد و گفت:راستش من سه تا نقشه برای این زوج عاشقمون دارم که نقشه ی اولو همین امشب انجام میدیم

نگار:امشب?
اروین:بله امشب.
و نقشه رو توضیح داد
من:من همچین کاری نمیکنم
نگار:منم همینطور
اروین:ببینید این کاری که میخواید بکنید به نفع خواهرتونه و ...
و اینقد دلیل آورد تا آخر من و نگار مجاب شدیم که کمکشون کنیم

**********************
اجرای نقشه ی اول:
اروین گفته بود بریم تو اتاقامون و صبر کنیم تا یه ساعت تا خواب ارمین و نگین سنگین بشه
اعصابم خورد بود
اخه چرا باید همچین کاری کنیم?
دور تا دور اتاق راه میرفتمو به جون ایدین که روی تخت نشسته بود، غر میزدم
من:من اخه نمیدونم این چه کاریه?اصلا چه فایده ای داره?چرا این کار?اه
ایدین:اینقد حرص نخور خانومی واسه بچمون خوب نیستا
الانم ول کن نیستا!
برگشتم سمتش و چنان نگاش کردم که دستاشو برد بالا و گفت:باشه بابا من تسلیمم.شما ببخش .اصلا هرچقدر دلت میخواد حرص بخور
من:حقا که داداش همون.....
با تقه ای که به در خورد ادامه ی حرفمو خوردم و سریع در اتاق و باز کردم
اروین و نگار اومدن تو اتاق
اروین:خب این نقشه به دو نفر بیشتر نیاز نداره.یکی من و یکی نفس
نگار:عههه چرا نفس?
اروین به نگار نگاه کرد و گفت:خانومم من که به شما گفته بودم
بعد به سمت من برگشت و گفت :زود باش نفس
و از در خارج شد
به ایدین نگاه کردم
تردید رو از چشمام خوند و بهم لبخندی زد
با اروین به سمت اتاق نگین رفتیم
خوب میدونستم خواب نگین سنگینه و االبته چقد برای اروین که همچین نقشه ای کشیده بود خوب شد
اروم در اتاقو باز کردیم و نزدیک تختش رفتیم
رو به اروین اروم گفتم:مطمئنی میتونی?
اروین آره ای گفت و دست انداخت زیر پاهای نگین و خیلی اروم بغلش کرد و به سمت اتاق ارمین به راه افتاد
سریع ولی خیلی اهسته در اتاق ارمین و باز کردم
اروین جلوتر از من رفت تو و نگینو گذاشت رو تخت بغل ارمین.
نگاهی به ارمین که تو خواب عمیقی بود کردم
ای وای خاک بر سرم این چرا لباس نداره???
اروین:به چی نگاه میکنی?بیا بریم دیگه
منو از اتاق کشید بیرون و خیلی اروم درو بست
به سمت اتاق من و ایدین رفتیم
بعد توضیح و شرح کاری که کرده بودیم برای نگار و ایدین، نگار و اروین رفتن بخوابن ایدینم روی تخت خوابش برده بود ولی ذهن من درگیر یه سری سوالات بود
یعنی کارمون درست بود?
اصلا چرا اروین همچین نقشه ای کشید ?
نگین از خواب بلند شه چیکار میکنه?
اگه بفهمه کار ما بوده زنده زنده سرخمون میکنه
وای خدا!
 سپاس شده توسط پری خانم ، mosaferkocholo ، کابوس عشق ، saba 3 ، خخخخ ، ‌ss 501 ، Par_122


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی خوشمله .. بیا بخون - Archangelg!le - 12-08-2014، 15:38

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان