امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 4.57
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی خوشمله .. بیا بخون

#12

  1. ارمین:
  2. من:بچه ها بیاید اینجا رو ببینید
  3. اروین و آیدین دست از بحث برداشتن و اومدن سمتم و به زمین نگاه کردن
  4. اروین:این چیه?
  5. من:یه خط ترمزه فکر کنم برای ماشین اوناست
  6. آیدین :بچه ها فکر نمی کنید اگر تصادفی اتفاق افتاده بود حداقل تا یه ساعت بعدش مردم و ماشین ها اینجا بودن
  7. اروین :این وقت شب مردم??
  8. آیدین :بابا حالا اگر هم مردم نبودن بالاخره خود کامیون و جنازه ماشین ها که اینجا بود
  9. من:حرفت تقریبا درسته اما خب اگر تصادف نشده پس دخترا کجان?
  10. آیدین کلافه:نمی دونم
  11. اه لعنتی
  12. این چه وضعیه
  13. من:یه کاری میشه کرد
  14. منتظر بهم نگاه کردم
  15. لبم رو تر کردم رو گفتم:بریم در خونه همسایه ها رو بزنیم ازشون بپرسیم اگر تصادفی اتفاق افتاده باشه قطعا اونا صدای برخوردش رو شنیدن
  16. اروین:باشه پس بریم
  17. اون خیابون درحقیقت یک کوچه ی بزرگ بود که توش هفتا خونه و چندتا مغازه بود
  18. سه تا خونه ی جنوبی سمت راست و چهارتا شمالی سمت چپ
  19. فقط یه چیزی عجیبه چرا اینجا پرنده هم پر نمی زنه ?
  20. من رفتم سمت راست و اون دوتا هم سمت چپ
  21. اولین خونه یک خونه با در سبز تیره
  22. زنگ رو آروم فشار دادم
  23. وجدان:اخه چرا این وقت شب مزاحم مردم میشی?
  24. من:برو بابا ساعت تازه12شده .تازه سرشبه
  25. در خونه باز شد و یکی منو کشید تو خونه
  26. با ترس به شخصی که من رو کشید تو خونه ن گاه کردم
  27. این آدم بود??


............


 ما را در فیسبووک و کلوب لایک کنید دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون  دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون  


 حمایت از فلش خور(غیر مادی) دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون  

نفس:
با چشای گشاد شده داشتم به دور و اطرافم نگاه میکردم
اه چرا اینجوری شد ? چرا همه چیز یکهویی شد
ما توی کوچه تاریک که فقط یه چراغ روشن بود گیر افتاده بودیم
چندتا خونه دور و اطرافمون بودن ولی همه یک طور خاصی بودن
اصلا این شهرک یک مشکل خیلی بزرگی داره یعنی چی ??
اون از اون کامیون که اومده بود تو شهر
این از این که یک ماشین هم از اینجا رد نمی شه
اون از اون هم که اونقدر کوچه ها تاریکه
یه چیزی مشکوکه
تازه هيچ کیوسک تلفنی هم اینجا نیست
خیلی عجیبه
من:بچه ها به نظرتون یه خورده غیر عادی نیست ?
نگین:چی ?
من:این شهرک .اصلا ببینم ما چرا از تو خود تهران نیومدیم حتما باید میزدیم بیرون شهر و تو این شهرک مزخرف .
نگار:وااا خب پسره دفعه ی قبلی ما رو از این راه آوردن .مثلا میخواستن
میون بر بزنن
من:به اینم میگن میون بر??اه مزخرف.حالا چرا آنقدر هوا سرده
نگین:اه بسه دیگه نفس .چقدر غر میزنی
من:بابا خوب سرده
نگین:به خدا ماهم تو همین شرایط قرار داریم ولی هيچ کدوم مثل تو غر نمی زنه
من بغ کرده:باشه دیگه حرف نمیزنم
و ساکت شدم
شروع کردم فکر کردن به زندگی جدیدمون
به شبی که نگین قبول کرد به پسرا کمک کنیم
به موقعی که ارمین گفت باید بیاید پیش ما زندگی کنید و مخالفت شدید ماها
که البته هيچ نتیجه ای نداشت و آقا ارمین کار خودشو کرد
البته با زور و تهدید
اخه چه معنی داشت که سه تا دختر خوشگل موشگل(خودشیفته)برن خونه ی سه تا پسر بززز(بدبخت ها کجاشون بزه اخهه)
ولی خداییش هنوز دلیل اومدن ما به خونه ی اونا رو درک نمی کنم
به دعواهامون و کل کل هامون فکر کردم
البته بیشتر من و آیدین ونگار و اروین کل مینداختیم این نگین و ارمین کلا پر بودن
به روزی که امتحان داشتیمو من هیچی نخونده بودم
وقتی به آیدین گفتم سوالات رو نشونم بده قبول نکرد
کلی اصرارش کردم ولی بازم هیچی که هیچی
ولی وقتی داشتم میرفتم بهم گفت که صفحه 37.36 بخون

آنقدر خوشحال شدم که بدون حواس گونه اشو بوسیدم
که البته بعدش سرخ شدم ولی خوب خودم رو زدم به اون راه
بازم فکر کردم
به آبگوشت با شکر
به آب ریختن روی شلوار ایدین
به فلفل ریختن تو شیر که کار اروین بود

و...
وای خدای من چه روزای خوبی بود
یعنی ممکنه دیگه اون پسرای شیطون رو نبینیم?
ناخودآگاه قیافه اشون اومد تو ذهنم
ارمین :یه پسری با چشمای سیاه خیلی نافذ و کمی ته ریش و البته نگاهی که جدی بود و بعضی وقت ها شیطنت توش قاطی میشه
قد بلندی داشت و من تا بازوش بودم
دوقلوهای افسانه ای:
چشمان ابی که طی تحقیقاتی که انجام دادم فهمیدم از مادرشون بهشون ارث رسیده (کوفتشون شه) کلا این دوقلو ها کرم ریز بودن و ما دوتا خواهر رو زجر میدادن
نه که هم بی جواب میزاشتیم
قدی یکم کوتاه تر از ارمین ولی بازم هم به نردبون میگفتن:دادا ما جات وایمیسیم تو برو خیالت تخت
ولی خداییش تیکه ای بودن واسه خودشون بیشعورا.
وای فکر کن بچه ی منو آیدین چه ناناس میشه(دختره ی بی حیا)
نگین:بچه ها شما هم اونو میبینید?
با حرف نگین از فکر کردن در اومدم و یک نگاه به جایی که نگین نگاه میکرد کردم
یا ابوالفضل
این اینجا چی کار میکنه??????





 ما را در فیسبووک و کلوب لایک کنید دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون  دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون  

 حمایت از فلش خور(غیر مادی) دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون  
رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی  خوشمله .. بیا بخون
 سپاس شده توسط _ʀᴇᴠᴇʀsᴇ sᴇɴsᴇ_ ، mosaferkocholo ، پری خانم ، NeginNg ، جوجو خوشگله ، ♫♪ RoZa ♪♫ ، کابوس عشق ، خخخخ ، ‌ss 501 ، الوالو ، ماهان ع ، small rose ، Par_122


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان.دوســــــه تا شیطوناآآ خهلی باحاله!!هیجانی عاشقانه خیلی خوشمله .. بیا بخون - !Zbm - 02-07-2014، 12:26

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان