19-01-2014، 0:26
ساعت 8 رسیدم اونجا .
بابام سرکار بود .
بچه ها هم پارک بودن.
رفتم تو اتاق ای که قبلا مال من { قبل ازدواجم}
از توی کمد یه لباس برداشتم پوشیدم .
هنوز خسته بودم .
رو تخت خوابیدم .
مامانم ساعت 12 بیدارم کرد .
نهارم رو خوردم ...
2 روز کامل اونجا موندم .
وحید هی عذیتم می کرد دیگه می خواستم بزنمش
بابام سرکار بود .
بچه ها هم پارک بودن.
رفتم تو اتاق ای که قبلا مال من { قبل ازدواجم}
از توی کمد یه لباس برداشتم پوشیدم .
هنوز خسته بودم .
رو تخت خوابیدم .
مامانم ساعت 12 بیدارم کرد .
نهارم رو خوردم ...
2 روز کامل اونجا موندم .
وحید هی عذیتم می کرد دیگه می خواستم بزنمش