15-01-2014، 16:53
اومد پیشم نشست باهم حرف زدیم
قرار شد 1 هفته با هم باشیم یعنی بریم مسافرت ، جاهای دیدنی،پارک ،سینما این چیزا
من به مامانم اینا گفتم اونا هم قبول کردن
یک هفته ای که ما با هم بودیم گذشت واقعا خوب بود
قرار شد من به مامانم و بابام بگم که یکی قرار بیاد خاستگاری ولی طول کشید تا راضی بشن تا راضی شدن
به کامیار زنگ زدم و گفتم: سلام کامیار حالا توبت تو که مامان و بابات رو راضی کنی من راضی کردم
گفت : به روی چشم منم راضی می کنم
قرار شد 1 هفته با هم باشیم یعنی بریم مسافرت ، جاهای دیدنی،پارک ،سینما این چیزا
من به مامانم اینا گفتم اونا هم قبول کردن
یک هفته ای که ما با هم بودیم گذشت واقعا خوب بود
قرار شد من به مامانم و بابام بگم که یکی قرار بیاد خاستگاری ولی طول کشید تا راضی بشن تا راضی شدن
به کامیار زنگ زدم و گفتم: سلام کامیار حالا توبت تو که مامان و بابات رو راضی کنی من راضی کردم
گفت : به روی چشم منم راضی می کنم