14-01-2014، 21:18
(آخرین ویرایش در این ارسال: 14-01-2014، 21:20، توسط گل رز آبی...!!!.)
شب شد راه افتادیم بریم خونه ی آقای عباسی
تو ماشین بودیم که نگاهم به وحید افتاد زدم زیر خنده آخه بینی ش سفید تر از صورتش بود
رسیدیم خونه آقای عباسی
همه پیاده شدیم دوباره نگاهم به وحید افتاد یک تیپی زده بود
رفتیم داخل خونه سلام دادیم و رفتیم نشستیم
یه نقشه کشیدم که وحید رو مسخره کنم
اون کرمی که داده بودم بهش با چیز های آبکی پاک می شد
چایی رو آوردن منم یه جک گفتم همین جوری که داشت وحید چایی رو می خورد ریخت رو بینی ش کرم رفت تو چای
اونم کبودی بینی ش معلوم شد
همه بهش خندیدیم
با یه اشاره بهم گفت : میکشمت ستاره
این همیشه پریا و وحید رو به روی هم نشستن
یه هو یه پسر از در اتاق در اومد بیرون کامیار بود یه جور هایی دوست پسرم
1 سال میشد که هم دیگه رو ندیده بودیم اصلا صورتش رو یادم نبود یه پسر قد بلند مو های قهوای چشم های آبی
شماره شو داشتم بهش اس ام اس دادم که فردا بیاد پارک سر خیابون قبول کرد
دیگه ساعت 1 شده بود و ما هنوز نشست بودیم البته به اصرار وحید سریع پا شدیم و رفتیم
من سریع رفتم تو تخت
ادامه ش رو هم براتون می زارم
تو ماشین بودیم که نگاهم به وحید افتاد زدم زیر خنده آخه بینی ش سفید تر از صورتش بود
رسیدیم خونه آقای عباسی
همه پیاده شدیم دوباره نگاهم به وحید افتاد یک تیپی زده بود
رفتیم داخل خونه سلام دادیم و رفتیم نشستیم
یه نقشه کشیدم که وحید رو مسخره کنم
اون کرمی که داده بودم بهش با چیز های آبکی پاک می شد
چایی رو آوردن منم یه جک گفتم همین جوری که داشت وحید چایی رو می خورد ریخت رو بینی ش کرم رفت تو چای
اونم کبودی بینی ش معلوم شد
همه بهش خندیدیم
با یه اشاره بهم گفت : میکشمت ستاره
این همیشه پریا و وحید رو به روی هم نشستن
یه هو یه پسر از در اتاق در اومد بیرون کامیار بود یه جور هایی دوست پسرم
1 سال میشد که هم دیگه رو ندیده بودیم اصلا صورتش رو یادم نبود یه پسر قد بلند مو های قهوای چشم های آبی
شماره شو داشتم بهش اس ام اس دادم که فردا بیاد پارک سر خیابون قبول کرد
دیگه ساعت 1 شده بود و ما هنوز نشست بودیم البته به اصرار وحید سریع پا شدیم و رفتیم
من سریع رفتم تو تخت
ادامه ش رو هم براتون می زارم