13-03-2019، 17:57
یه نفر درد میکِشه اینجا ، توو اتاقِ همیشه تاریکش
چند وقته که هیچی یادش نیست ، از رفیقایِ دور و نزدیکش
هیچ کس حالشو نپرسیده ، خیلی وقته که گُم شده توو خودش
مثِ یه دکّه یِ بدون جواز ، چند ساله پُلُمپ شده رو خودش
همه چی تلخه تووی خاطره هاش ، زندگیش مثلِ زهرِ مار شده
یه غریبست که تازه فهمیده ، اتوبوسو غلط سوار شده
صورتش صامت و سیا سفید ، مثِ آرتیستایِ قدیمی شده
تلخ و مغرور خسته و زخمی ، مثِ بغضِ علی کریمی شده
هر چی لرزید خم نشد مثِ کوه ، تا تَرَک خود و مثلِ کوه هم ریخت
زندگیش تاب خورد و طوفان شد ، وقتی بارون با باد رو هم ریخت
رو هم ریخت
♫♫♫♫♫♫
یه نفر درد میکِشه اینجا ، توو اتاقِ همیشه تاریکش
چند وقته که هیچی یادش نیست ، از رفیقایِ دور و نزدیکش
هیچ کس حالشو نپرسیده ، خیلی وقته که گُم شده توو خودش
مثِ یه دکّه یِ بدون جواز ، چند ساله پُلُمپ شده رو خودش
صورتش صامت و سیا سفید …
♫♫♫♫♫♫