عالی بود دختر خاله
|
امتیاز موضوع:
رمان دنیاتم دنیامی یه رمان قشنگ عاشقانه.طنز.کلکلی |
|||||||||||
04-01-2021، 21:00
بعدی رو کی میزاری؟
05-01-2021، 20:25
یکی از اشکالاتی که جذابیت رمان شما رو کم میکنه داشتن غلط املایی زیاده به صورتی که نمیشه کلمات رو تشخیص داد. و این برای آدم های رمان خون اذیت کننده است و باعث کاهش دنبال کنندگان میشه امیدوارم مشکل رو حل کنید
_نه نرووو
واییی کاش آرمان نره میخوام با امیرسام یه قهر درست حسابی کنم اگه آرمان نباشه حوصلم سر میره _کاش نمیرفتی آرمان:میام یشتون بابا، حالا اجازه میدین برم رنسس ل*ب*ا*مو ورچیدم _اصن برو راه باز جاده دراز آر مان مو هامو بهم ریخت و از له ها رفت ایین منو امیرسام از آر مان خدافظی کردیم امیرسام:دریا ناراحتی از اون موقو باهاش حرف نزده بودم بدون اینکه جوابی بهش بدم رفتم اتاقم دارم برات تا تو باشی با من اینطوری حرف نزنی مثل ادم نمیتونست بگه نکش رفتم اتاقمو تو جام دراز کشیدم در کل روز خوبی بود جدا از آخراش رفتن آرمان و برخورد امیرسام صبح که از خواب بلند شدم دیدم صدا تلق تولوق میاد امیر سام که باید الان سرکار با شه از جام ا شدمو با همون قیافه داغون و قیافه ژولیده ولی رفتم پایین دیدم امیرسام پیشبند بسه و درحالی که گوجه خورد میکنه سوت میزنه امیرسام:عه دریا بیدار شدی ببین چ صبحونه یی برات درست کردم با امیرسام قهر کرده بودم ولی با شکم خودم که قهر نکرده بودم نشستم رو صندلی و شروع کردم مثل قحطی زده ها خوردن امیرسام:خوب بود عزیزم _مجبوری خوردم گوشیمو نگاه کردم رادوین پی ام داده بود رادوین:دریا امروز هستی بریم بیرون اصلا حوصلشو نداشتم گفتم _ببخشید رادوین این چند وقت سرم خیلی شلوغه امیرسام با حالت مشکوکی گفت امیرسام:با کی چت میکنی بی تفاوت گفتم _دوستمه گوشیمو گذاشتم بودم رو زنگ الارم تا زنگ خورد از جام اشدم از آشپزخونه اومدم بیرون الکی آروم البته جوری که امیرسام بشنوه گفتم _سلام عزیزم خوبی رادوین سایه ایی افتاد فهمیدم امیرسام از آشپزخونه اومدش بیرون و شت سرمه _آره امروز حتما بریم بیرون دلم برات تنگ شده بعد چند دقیقه با خودم حرف زدمو گوشیو قطع کردم لبخند زدم و برگشتم طرف امیرسام امیرسام مثل بچه تخسای حسود گفت امیرسام:چ عزیزم عزیزمم میکنی اون لحظه دلم میخواست برم لپاشو بکنم _به حرفای کسی گوش دادن اصلا کار خوبی نیست امیرسام:دریا خو بهت بگم غلط کردم اونطوری باهات حرف زدم اون لحظه کنترلمو از دست دادم _مهم نیست برام در حالی که میرفتم سمت پله _امشب معلوم نیست کی برگردم با رادوین میرم بیرون یهو بازوم کشیده شد امیرسام قرمز شده بود امیرسام:دریا میدونی که من عصبی میشم رو مخم راه نرو چرا میخوای با رادوین بری بیرون دلم براش سوخت امیرسام: من که ازت عذرخواهی کردم دیگه دردت چیه رفتم نزدیکشو دستمو گذاشتم رو یقش ل*ب*ا*مو بردم کنار گوشش و زمزمه وار گفتم _از دستت زیاد ناراحت نشدم ولی این به او در که اوندفعه اون دختره بیریخت و آوردی تو خونه تا تلافی کنی امیرسام : عجب حالا چرا با رادوین حرف زدی خندیدمو تو گوشش فوت کردم گوشیو آوردم بالا ساعتو که رو زنگ بود نشون دادم _الکی بود خواستم در برم که کمرمو گرفتو از ویلا اومد بیرون رفت کنار استخر امیرسام:مثل اینکه خیلی دوست داری تنبیه شی بندازمت تو استخر _عههه یه موقو نندازیا یه دفعه اش در رفت یقشو گرفتم ل*ب*ا*م رو ل*ب*ا*ش قرار گرفتو پرت شدیم تو استخر دست امیرسام دو کمرم حلقه شده بود خودمو ک شیدم بالا و نفس کشیدم چون خیلی یهویی بود تو اب نفس کشیده بودمو اب رفته بود تو حلقم امیرسامم اومد بالا و به لبه استخر تکیه داد _خوب شد حالا موش اب کشیده شدیم یه چشمک زدو گفت امیرسام:عیب نداره برا تفریح خوبه یهو دیدم دستمو کشیدیمو رفتیم کفه استخر منو خوابوند تو کفه استخرو خودشو به یه میله تکیه داد و صورتشو اورد طرفم و پر حرارت شروع کرد ب*و*سیدنم دیگه حسابی نفس کم اورده بودم یه ضربه به سینه امیرسام زدم که به خودش اومدو ولم کرد وقتی رسیدیم بالا هر دومون تند تند نفس میکشیدیم _وویی یخ زدم مریض بشم من میدونم با ت.. حرفمو کامل نزده بودم که یه عطسه کردم که باعثه خنده امیرسام شد از حرصم دستمو مشت کردمو کوبیدم تو آب تا وضعم از این وخیم تر نشده خودمو کشیدم بالا و از استخر اومدم بیرون همونطور که داشتم میرفتم سمت ساختمون با خودم حرف میزدم و عطسه میکردم _ای ایشالا سرما بخوری دو روز رو تخت بیوفتی ، ای ایشالا خدا ازت نگذرهههه امیرسام : شنیدماااا برگشتم دیدم بعله اقا پشته پشته سرم هستن _خوب که چی گفتم بشنوی و رفتم تو ساختمون بعد از یه دوش اب گرم نیم ساعتی اومدم تو اتاقمو حولمو با یه دست گرمکن عوض کردمو رفتم ایین رفتم ایین که دیدم امیرسام ای لپ تابشه _چیکارا میکنی ؟؟ امیرسام:عه تو کی اومدی؟؟ _همین الاان امیرسام:اها یه سری از کارای شرکتو دارم چک میکنم ، حموم بودی؟ _اره | |||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان