31-05-2012، 16:57
سال 1220 :
مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم ...
زن : آقا حالا یه غلطی کرده شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده ...!!!
مرد : بلند خندیده ؟ این الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره . !!! نخیر نمی شه باید بکشمش ... !!!
_ بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دختر گناهکارشو می بخشه ...
سال 1280 :
مرد : واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه . یه بار که مردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط میکنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده . حالا واسه من می خوای درس بخونی ؟؟؟
زن : آقا اروم باشین . یه وقت قلبتون خدایی نکرده می گیره ها ! شکر خورد .!!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره . قول میده ...
مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ) : من باید بکشمت . تا نکشمت اروم نمیشم . خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت ...!!!
_ بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه ...
سال 1330 :
مرد : چی دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون ) حالا می خوای بری دانشسرا ؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی (بکنی ) فاسد شدی برا من ؟ شیکمتو سورفه ( سفره ) می کونم ( می کنم ) ....
زن : آقا توروخدا خودتونو کنترل کنین . خدا نکرده یه وخ ( وقت ) سکته می کنین آ ...
مرد : چی می گی زززززن ؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم ( نکشم ) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی ...
_ بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دختر گناهکارشو می بخشه ...
سال 1380 :
مرد:كجا؟میخوای با تكپوش(ازین مانتو خیلی آستین كوتاها كه نیم مترم پارچه نبردن و وقتی میپوشیشون مثله جلیقه نجات پستی بلندی پیدا میكنن)و شلوارك(ازین شلوارخیلی برموداها)بری بیرون؟میكشمت.من تورو......میكشمت......
زن : ای آقا . خودتو ناراحت نکن بابا . الان دیگه همه اینطورین ( شما بخونید اکثرا ) .
مرد : من ... اینطوری نیستم . دختر لااقل اون شلوارو یکم پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه . نه ... نه ... نمی خواد . بدتر شد . همون بالا ببندیش بهتره ... !!! ( لطفا بد برداشت نکنین!!! )
سال 1400 :
زن : دخترم . حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن . لاک ناخونت می پره . اروم باش عزیزم . رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی . باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه ...
بالاخره با صحبتهای زن ، دختر خونه از خر شیطون پیاده میشه و بابای گناهکارشو می بخشه !!!
سپاس یادتون نره
مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم ...
زن : آقا حالا یه غلطی کرده شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده ...!!!
مرد : بلند خندیده ؟ این الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره . !!! نخیر نمی شه باید بکشمش ... !!!
_ بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دختر گناهکارشو می بخشه ...
سال 1280 :
مرد : واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه . یه بار که مردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط میکنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده . حالا واسه من می خوای درس بخونی ؟؟؟
زن : آقا اروم باشین . یه وقت قلبتون خدایی نکرده می گیره ها ! شکر خورد .!!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره . قول میده ...
مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ) : من باید بکشمت . تا نکشمت اروم نمیشم . خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت ...!!!
_ بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه ...
سال 1330 :
مرد : چی دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون ) حالا می خوای بری دانشسرا ؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی (بکنی ) فاسد شدی برا من ؟ شیکمتو سورفه ( سفره ) می کونم ( می کنم ) ....
زن : آقا توروخدا خودتونو کنترل کنین . خدا نکرده یه وخ ( وقت ) سکته می کنین آ ...
مرد : چی می گی زززززن ؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم ( نکشم ) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی ...
_ بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده میشه و دختر گناهکارشو می بخشه ...
سال 1380 :
مرد:كجا؟میخوای با تكپوش(ازین مانتو خیلی آستین كوتاها كه نیم مترم پارچه نبردن و وقتی میپوشیشون مثله جلیقه نجات پستی بلندی پیدا میكنن)و شلوارك(ازین شلوارخیلی برموداها)بری بیرون؟میكشمت.من تورو......میكشمت......
زن : ای آقا . خودتو ناراحت نکن بابا . الان دیگه همه اینطورین ( شما بخونید اکثرا ) .
مرد : من ... اینطوری نیستم . دختر لااقل اون شلوارو یکم پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه . نه ... نه ... نمی خواد . بدتر شد . همون بالا ببندیش بهتره ... !!! ( لطفا بد برداشت نکنین!!! )
سال 1400 :
زن : دخترم . حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن . لاک ناخونت می پره . اروم باش عزیزم . رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی . باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه ...
بالاخره با صحبتهای زن ، دختر خونه از خر شیطون پیاده میشه و بابای گناهکارشو می بخشه !!!
سپاس یادتون نره

