15-01-2014، 21:18
بلخره مامان و پدر کامیار هم راضی شدن قرار شد 23 دی بیان خواستگاری
23 دی شد و اومدن تیپش واقعا عالی بود
جواب بله رو گرفتن و رفتن
قرار شد 29 عقد کنیم
10 بهمن هم عروسی
عقد کردیم عروسی هم گرفیتم نیمه های عروسی بود که یه هو یکی از در اومد تو و به کامیار گفت : واقعا که کامیار
من گفتم : کامیار چی میگه ؟
گفت : من نمی شناسمش !
به یکی از نگهبانا گفتیم اومد اونو انداخت بیرون .
عروسی تموم شد .کامیار گفت : بی خیال اون موضوع.
23 دی شد و اومدن تیپش واقعا عالی بود
جواب بله رو گرفتن و رفتن
قرار شد 29 عقد کنیم
10 بهمن هم عروسی
عقد کردیم عروسی هم گرفیتم نیمه های عروسی بود که یه هو یکی از در اومد تو و به کامیار گفت : واقعا که کامیار
من گفتم : کامیار چی میگه ؟
گفت : من نمی شناسمش !
به یکی از نگهبانا گفتیم اومد اونو انداخت بیرون .
عروسی تموم شد .کامیار گفت : بی خیال اون موضوع.