06-01-2022، 17:33
_ رمان نویسی
«توصیفات»
توصیف چهرهها
|~ توصیف چهرهها باید بهصورت قطرهچکونی و غیرمستقیم همراه با آرایه نوشته بشه.
شما باید جوری چهره شخصیت رو توضیح بدید که مخاطب ارتباط و اون تصویر تو ذهنش شکل بگیره.
به این نمونه توجه کنید:
- من موهای مشکی، چشمهای خاکستری، پوست سفید و قدکوتاهی دارم.
|- ضعف بزرگ توصیف این نویسنده [که خودمم|:] تمام اطلاعات رو یکجا دادنه! خواننده شاید تا چندصفحه بعد ظاهر این شخصیت رو یادش بمونه ولی بعدش کامل فراموش میکنه و زحماتتون هدر میره!
|~ همتون آنشرلی رو میشناسید. نویسنده انقدر ظاهر شخصیت رو خوب توصیف کرده که همه میدونن اون یه دختر با موهای سرخ و صورت کک و مکی بود.
|~ برای توصیف خوب یک چهره باید ذره ذره به داستان تزریق کنید. میتونه قبل دیالوگ یا زمان مونولوگ باشه.
- خب این سبک توصیف رو چهطوری وارد رمان کنیم؟
چندتا مثال میزنم:
- به چشمهای مشکیش نگاه کردم و جواب دادم.
- پوست گندمیش رو لمس کردم و بهش خیره شدم.
- تنها چیزی که ازش یادم میاد نگاهی بود که چندین سال باهام حرف داشت.
- قدت خیلی بلنده عین بابا لنگ دراز میمونی!
- و... .
اگه دقت کنید تو این مثالها غیرمستقیم از ظاهر شخصیت گفتم. من کوتاه نوشتم ولی شما میتونید بیشتر هم توصیف کنید. توصیفی که برای خواننده غیرقابل فراموش شدنه.
|~ بعضی از نویسندهها عکسی واسه شخصیتشون انتخاب و با این روش خودشون راحت میکنن یا در مواردی نویسنده هیچ توضیحی درباره چهره و ظاهر نمیده که هردو به رمان آسیب جدی میزنه!
«توصیفات»
توصیف چهرهها
|~ توصیف چهرهها باید بهصورت قطرهچکونی و غیرمستقیم همراه با آرایه نوشته بشه.
شما باید جوری چهره شخصیت رو توضیح بدید که مخاطب ارتباط و اون تصویر تو ذهنش شکل بگیره.
به این نمونه توجه کنید:
- من موهای مشکی، چشمهای خاکستری، پوست سفید و قدکوتاهی دارم.
|- ضعف بزرگ توصیف این نویسنده [که خودمم|:] تمام اطلاعات رو یکجا دادنه! خواننده شاید تا چندصفحه بعد ظاهر این شخصیت رو یادش بمونه ولی بعدش کامل فراموش میکنه و زحماتتون هدر میره!
|~ همتون آنشرلی رو میشناسید. نویسنده انقدر ظاهر شخصیت رو خوب توصیف کرده که همه میدونن اون یه دختر با موهای سرخ و صورت کک و مکی بود.
|~ برای توصیف خوب یک چهره باید ذره ذره به داستان تزریق کنید. میتونه قبل دیالوگ یا زمان مونولوگ باشه.
- خب این سبک توصیف رو چهطوری وارد رمان کنیم؟
چندتا مثال میزنم:
- به چشمهای مشکیش نگاه کردم و جواب دادم.
- پوست گندمیش رو لمس کردم و بهش خیره شدم.
- تنها چیزی که ازش یادم میاد نگاهی بود که چندین سال باهام حرف داشت.
- قدت خیلی بلنده عین بابا لنگ دراز میمونی!
- و... .
اگه دقت کنید تو این مثالها غیرمستقیم از ظاهر شخصیت گفتم. من کوتاه نوشتم ولی شما میتونید بیشتر هم توصیف کنید. توصیفی که برای خواننده غیرقابل فراموش شدنه.
|~ بعضی از نویسندهها عکسی واسه شخصیتشون انتخاب و با این روش خودشون راحت میکنن یا در مواردی نویسنده هیچ توضیحی درباره چهره و ظاهر نمیده که هردو به رمان آسیب جدی میزنه!