13-02-2019، 12:45
[ورس یک]
از هشتاد و چهار که استارت کار و زدم
میدونستم اینجائه جام
پیاده راه اومدم
تا امروز اونا که میخوان ویراژ بدن می*ام
نزاع ست توو مغزم
این کاره بار اومدم
این حس بامه
از روزی که دست توو دست خانواده از بیمارستان اومدم
میاره صاف رو ورق هرچی بخوام فکرم
منو زنجیره عازم کرد واسه گ*ییدن هیپ هاپ فارس اومدم
بیدارترینم ولی از دیار خواب اومدم
میسازم از ریشه میکنم باغ و عوض
یه ذهن متمرکز با دست خط نامرتب
مطالعه رو تاریکی تا که بشه دانشمندتر
توویِ این سیکل معیوب مبارزه با یه قلم
نا امید میشه هر روز مواجهه با یه شبح
بعید میدونه چیزی از معادله هاش بفهمن
ساکن توو مغزش واژه ی مسافرت رفته سفر
دستش میگیره قلم مناجاتش نشه کمرنگ
بعد تکمیل هر شعر خدا بهش زده لبخند
لبخنداشو میاره رو ضرب
نگو دیوونه ای چون دارم یه تیمارستان توو سرم
[کروس]
از پایان اومدم از آغاز اومدم
هنوز جاشون هست زخما باز رو تنمه
واسه بستن سرآغاز اومدم
تو فکر کن از بالا اومدم
از آغاز اومدم از پایان اومدم
هنوز جاشون هست زخما باز رو تنمه
واسه گ*ییدن ضحاک ها اومدم
تو فکر کن از بالا اومدم
[ورس دو]
من از جایی شروع شدم که دقیقا خط خوردم
حقیقت منو زد هر صدایی جز اون بود
از طبیعتم شد محو دلیلم هنر بود
سنجیدمو رد شدم
کردم به سمتش مسیرمو کج
کسی منو درک نکرد
خریت در میکنم از سر جوجه رپرایی که فقیرن
توو درک حقیرن و پست
تفت میدن لغتها رو به گند میکشن
واسه شهرت و پول حریصن و تهش
مثل یه خوک با سر میرن توو قبر
خبره هنوز رو بیت قل قلکتون میده
چون جلو بوی مغزاتون پِهنم از رو میره
پس دلو زدم به دریا مُردم خیلی سال قبل
تا حداقل بتونم زندگی بعدیمو صاحب شم
جای زخم رو تنم
با لذت خالیش میکنم مثِ یه سادیسمی رو بیت
به این امید که جهان و از درد عاری میکنیم
یه کاری میکنیم کارستون
یا حداقل یه کاری میکنیم حتی اگه ناقص موند
تهش میریم با یه حال خوب أ دنیا
با حفظ شرف و آبرو
داره جون تا نکشونه ظلم رو به تباهی
مشتاش میشن باز میگه: واسه یه روانی زندگی روا نی
[کروس]
از پایان اومدم از آغاز اومدم
هنوز جاشون هست زخما باز رو تنمه
واسه بستن سرآغاز اومدم
تو فکر کن از بالا اومدم
از آغاز اومدم از پایان اومدم
هنوز جاشون هست زخما باز رو تنمه
واسه گ*ییدن ضحاک ها اومدم
تو فکر کن از بالا اومدم