30-03-2017، 18:20
مقدمه
اه از روزی که ناخواسته چشمانی به رنگ دریا وارد زندگیم شد و ناخواسته دلم را طوفانی کرد انروز دلم لغزید اما ای کاش همان فرشته نجات قاتل ارزوهایم نمی شد.ای کاش.......
ای کاش اه عاشق گریبانگیرم نمی شد ای کاش گرگ میبودم اما اجازه به این عذاب نمی دادم.
خدایا مگر نمی گفتی بندگان پاکت فرشته درگاهتن پس چرا من
چرا منی که ارامش قبل از طوفان را ابدی دانستم و نجنگیدم با دنیا
ای کاش ای کاش بدنیا نیامده بودم تا اینگونه عذاب نمی کشیدم ای کاش به دنیا نیاورده بودم تا اهش در ان برزخ نیز دامنگیرم نشود اما شاید یک لحظه بود اما بازهم دریای چشمانت مرا در خود غرق کرد و تو فقط لاشه بی جانم را دیدی که از عشق خفه شده بود عشق دیدگان دریایت فقط بدان ای کاش هایم همراه با سوز و گریه و اه بود و هیچکس نفهمید هیچ کس حتی تو ای عاشق سینه چاکم اما دوست داشتن هایت زیباترین بهشت چشمان قهوه ایم بودً.......ای دریایی ترین دریا
خلاصه
داستان در مورد یه دختره دختری که قراره عاشق بشه شجاعه و بعد از این دچار نفرینی میشه که شاید گفت روز خوشی در زندگی نمیبینه اتفاقاتی که براش می افته زندگیش رو دگرگون می کنه.شاید مادر بشه گرگ بشه زن بشه اما در اخر معشوقیه که در اوج خوشحالی آخرین نفسش رومی کشه
اگه از خلاصه اش خوشتون اومد داستان ما رو دنبال کنید
اه از روزی که ناخواسته چشمانی به رنگ دریا وارد زندگیم شد و ناخواسته دلم را طوفانی کرد انروز دلم لغزید اما ای کاش همان فرشته نجات قاتل ارزوهایم نمی شد.ای کاش.......
ای کاش اه عاشق گریبانگیرم نمی شد ای کاش گرگ میبودم اما اجازه به این عذاب نمی دادم.
خدایا مگر نمی گفتی بندگان پاکت فرشته درگاهتن پس چرا من
چرا منی که ارامش قبل از طوفان را ابدی دانستم و نجنگیدم با دنیا
ای کاش ای کاش بدنیا نیامده بودم تا اینگونه عذاب نمی کشیدم ای کاش به دنیا نیاورده بودم تا اهش در ان برزخ نیز دامنگیرم نشود اما شاید یک لحظه بود اما بازهم دریای چشمانت مرا در خود غرق کرد و تو فقط لاشه بی جانم را دیدی که از عشق خفه شده بود عشق دیدگان دریایت فقط بدان ای کاش هایم همراه با سوز و گریه و اه بود و هیچکس نفهمید هیچ کس حتی تو ای عاشق سینه چاکم اما دوست داشتن هایت زیباترین بهشت چشمان قهوه ایم بودً.......ای دریایی ترین دریا
خلاصه
داستان در مورد یه دختره دختری که قراره عاشق بشه شجاعه و بعد از این دچار نفرینی میشه که شاید گفت روز خوشی در زندگی نمیبینه اتفاقاتی که براش می افته زندگیش رو دگرگون می کنه.شاید مادر بشه گرگ بشه زن بشه اما در اخر معشوقیه که در اوج خوشحالی آخرین نفسش رومی کشه
اگه از خلاصه اش خوشتون اومد داستان ما رو دنبال کنید