22-01-2017، 19:03
(آخرین ویرایش در این ارسال: 22-01-2017، 21:10، توسط Pedram Joker.)
سلام رفقا و عاشقای رمان
یکی ازدوستای من به اسم شادی جدیدا یه رمان نوشته وظیفشم به ما داده که بزارمش تو فلشخور (بنا بر دلایلی که بعدا میگم)
توی همین تاپیک میزارمش
خلاصه داستان: داستان از 25 سال پیش شروع میشه. یه یتیم خونه توی آلمان آتیش میگیره و دوتا پسر بچه 10 ساله و 4 ساله به اسم مهرداد و مهراد فرار میکنن. خیابون باعث میشه که مهرداد پاش به کارای خلاف باز بشه و کم کم کار مهرادم به این راه کشیده میشه. اونا دستگیر میشن و به کانون اصلاح تربیت فرستاده میشن...
...زس
مهرداد آروم بمبو میزاره روی دره گاوصندوق بانک و یجا سنگر میگیره
در منفجر میشه و شروع میکنه به جمع کردن پولا
مهراد: ایول پولدار شدیم دیگه دزدیو زورگیری تموم یوهووووو
یه صدا: تسلیم بشید دیگه راه فراری ندارید
مهرداد: میدونستی خیلی نحسی؟
مهراد از پنجره بیرونو نگاه کرد: گشته . حتما صدای انفجارو شنیده ولی هنوز نیرو نرسیده میتونیم از پشت بوم فرار کنیم
مهرداد: بدو بدو فقط بدو
هردو به سرعت از هواکش خارج شدن
روی پشت بوم بودن که صدای گلوله میاد و بعدش مهرداد نقش زمین میشه
مهراد: مهرداااااد
مهرداد: کمکم کن
-اییست!
مهرداد: بدو لعنتی
مهراد: متاسفم! میتونی پیدام کنی
و سریع از پشت بوم پرید پایین و سوار موتورش شد و شروع کرد به گاز دادن
پولارو که توی دوتا سامسونت بودن رو با طناب بست به خودش که یهو...
-تف به این بنزین
موتورو ول کرد و شروع کرد به دویدن
- اییست!
پلیسا چندبار شلیک کردن
مهراد خودشو از پل انداخت پایین
سرگرد: پووف ولش کنید هم عمق دریا زیاده هم وزن سامسونتا زنده نمیمونه اگرم سامسونتا رو ول کنه خوراک کوسه ها میشه...
5 سال بعد...
مهراد سوار ماشینش شد و به سمت شرکت راه افتاد
وسط راه بود که یه نفر چاقو کشید روش: بزن بقل عوضی
مهراد ماشینو نگه داشت و چاقو رو توی جیبش لمس کرد
مرد نقابدار: حقته همینجا بکشمت خائن
-سهمت تو خونست مهرداد بزار برگردم سهمتو بهت میدم
-فقط که سهم نیست تقاص 5 سال حبسمو باید بدی
-کی آزاد شدی؟
-دیروز.. عفو خوردم...
...
مهرداد و مهراد وارد خونه شدن
مهرداد: به به آفرین عجب خونه ای و عجب ماشینی با سهم من گرفتی
مهراد: خفه شو فقط پول خونه که اونم با سهم خودم گرفتم بقیشو با عکاسی گذروندم واسه یه مجله عکس میگیرم حقوقمم بد نیست ماهی 5000 دلار
-آفرین حالا دیگه میگی 5000 دلار بد نیست
-یه شرط داره که پولتو بهت بدم به اضافه حقوق 2 ماهم نظرت چیه؟
-باشه فقط قبول 10000 دلار کم نیست
-من کیم؟
-چی؟
-من کیم؟ چرا اسمامون آلمانی نیست؟ چرا با هم آلمانی حرف نمیزنیم؟
-پوففف 25 ساله دارم بهت میگم که نمیخوام چیزی بشنوم
-یه خونه اطراف برلین هست اینم کلیدش همه 15 میلیون دلار به اضافه 10 هزار دلاری که قراره بهت بدم توشه کلید خونه با کلید گاوصندوق دستمه اگه بهم بگی بهت میدم
-15 میلیون دلار؟
-همه اون پولایی که اونشب بود 30 میلیون بود میفهمی زندگیمون عوض شده یا نه؟
-باشه. من و تو دو تا بچه ایرانی هستیم یه شب خواب بودم صبح دیدم توی اون پرورشگاهیم پدرمون از مادرمون جدا شده بود و میخواست دوباره ازدواج کنه مارو گذاشتن پرورشگاه و همه چی تموم شد بعدشم دیگه خودت میدونی
-باشه این کلیدا اینم آدرس
-بعدش؟
-تو میری پی زندگیت منم میرم ایران
-ایران؟ ایران واسه چی؟
-برم تو کشورم حداقل اونجا سابقه هم ندارم درسته با شناسنامه اصلیمون سابقه نداریم ولی...
-وقتی بهونه نداری چرا ور میزنی؟ وقتی رفتی چجوری پیدات کنم؟
-همونجوری که منو اینجا پیدا کردی...
یکی ازدوستای من به اسم شادی جدیدا یه رمان نوشته وظیفشم به ما داده که بزارمش تو فلشخور (بنا بر دلایلی که بعدا میگم)
توی همین تاپیک میزارمش
خلاصه داستان: داستان از 25 سال پیش شروع میشه. یه یتیم خونه توی آلمان آتیش میگیره و دوتا پسر بچه 10 ساله و 4 ساله به اسم مهرداد و مهراد فرار میکنن. خیابون باعث میشه که مهرداد پاش به کارای خلاف باز بشه و کم کم کار مهرادم به این راه کشیده میشه. اونا دستگیر میشن و به کانون اصلاح تربیت فرستاده میشن...
...زس
مهرداد آروم بمبو میزاره روی دره گاوصندوق بانک و یجا سنگر میگیره
در منفجر میشه و شروع میکنه به جمع کردن پولا
مهراد: ایول پولدار شدیم دیگه دزدیو زورگیری تموم یوهووووو
یه صدا: تسلیم بشید دیگه راه فراری ندارید
مهرداد: میدونستی خیلی نحسی؟
مهراد از پنجره بیرونو نگاه کرد: گشته . حتما صدای انفجارو شنیده ولی هنوز نیرو نرسیده میتونیم از پشت بوم فرار کنیم
مهرداد: بدو بدو فقط بدو
هردو به سرعت از هواکش خارج شدن
روی پشت بوم بودن که صدای گلوله میاد و بعدش مهرداد نقش زمین میشه
مهراد: مهرداااااد
مهرداد: کمکم کن
-اییست!
مهرداد: بدو لعنتی
مهراد: متاسفم! میتونی پیدام کنی
و سریع از پشت بوم پرید پایین و سوار موتورش شد و شروع کرد به گاز دادن
پولارو که توی دوتا سامسونت بودن رو با طناب بست به خودش که یهو...
-تف به این بنزین
موتورو ول کرد و شروع کرد به دویدن
- اییست!
پلیسا چندبار شلیک کردن
مهراد خودشو از پل انداخت پایین
سرگرد: پووف ولش کنید هم عمق دریا زیاده هم وزن سامسونتا زنده نمیمونه اگرم سامسونتا رو ول کنه خوراک کوسه ها میشه...
5 سال بعد...
مهراد سوار ماشینش شد و به سمت شرکت راه افتاد
وسط راه بود که یه نفر چاقو کشید روش: بزن بقل عوضی
مهراد ماشینو نگه داشت و چاقو رو توی جیبش لمس کرد
مرد نقابدار: حقته همینجا بکشمت خائن
-سهمت تو خونست مهرداد بزار برگردم سهمتو بهت میدم
-فقط که سهم نیست تقاص 5 سال حبسمو باید بدی
-کی آزاد شدی؟
-دیروز.. عفو خوردم...
...
مهرداد و مهراد وارد خونه شدن
مهرداد: به به آفرین عجب خونه ای و عجب ماشینی با سهم من گرفتی
مهراد: خفه شو فقط پول خونه که اونم با سهم خودم گرفتم بقیشو با عکاسی گذروندم واسه یه مجله عکس میگیرم حقوقمم بد نیست ماهی 5000 دلار
-آفرین حالا دیگه میگی 5000 دلار بد نیست
-یه شرط داره که پولتو بهت بدم به اضافه حقوق 2 ماهم نظرت چیه؟
-باشه فقط قبول 10000 دلار کم نیست
-من کیم؟
-چی؟
-من کیم؟ چرا اسمامون آلمانی نیست؟ چرا با هم آلمانی حرف نمیزنیم؟
-پوففف 25 ساله دارم بهت میگم که نمیخوام چیزی بشنوم
-یه خونه اطراف برلین هست اینم کلیدش همه 15 میلیون دلار به اضافه 10 هزار دلاری که قراره بهت بدم توشه کلید خونه با کلید گاوصندوق دستمه اگه بهم بگی بهت میدم
-15 میلیون دلار؟
-همه اون پولایی که اونشب بود 30 میلیون بود میفهمی زندگیمون عوض شده یا نه؟
-باشه. من و تو دو تا بچه ایرانی هستیم یه شب خواب بودم صبح دیدم توی اون پرورشگاهیم پدرمون از مادرمون جدا شده بود و میخواست دوباره ازدواج کنه مارو گذاشتن پرورشگاه و همه چی تموم شد بعدشم دیگه خودت میدونی
-باشه این کلیدا اینم آدرس
-بعدش؟
-تو میری پی زندگیت منم میرم ایران
-ایران؟ ایران واسه چی؟
-برم تو کشورم حداقل اونجا سابقه هم ندارم درسته با شناسنامه اصلیمون سابقه نداریم ولی...
-وقتی بهونه نداری چرا ور میزنی؟ وقتی رفتی چجوری پیدات کنم؟
-همونجوری که منو اینجا پیدا کردی...