21-02-2015، 13:31
ظهور جاهلیت در مناسک حج ابراهیمی
در جاهلیّت قربانی بود؛ چون جریان حج، مناسک حج، مراسم حج به وسیله ابراهیم خلیل (ع) سازمان یافت؛ کم کم این مراسم پویا و زنده ، با آداب و سنن جاهلی جاهلان آلوده شد. قربانی می کردند اما برای قبولی قربانی ،گوشت را به دیوار کعبه میخکوب می کردند، مقداری خون قربانی را به دیوار کعبه که مسجد است و تنجیس آن حرام است؛ می مالیدند که خدا قبول کند! قرآن کریم آمد، این جاهلیّت را لغو کردو فرمود : لن ینال الله لحومها و لا د ماؤها بل یناله التّقوا م نکم (۱). شما گوسفند حلال تهیّه کنید، به قصد قربت قربانی کنید، گوشت را به اهلش برسانید، خدا می پذیرد. گوشت را به مسجد آویزان نکنید، مسجد را هم با این خون آلوده نکنید؛ قرآن جلوی این جاهلیّت را گرفت.
ظهور جاهلیت نو با دخیل بستن و برداشتن علم های آهنی
طولی نکشید که این دخیل بستن های ضریح های امامزاده جای آن را گرفت! شما به هر که بگوئی : این دخیل بستن برای چیست ؟ که گفته دخیل ببند ؟ که گفته ثواب دارد ؟ توسل به ائمه (ع)، دعای توسل، توسل به قرآن، شفاعت خواستن از اینها؛ اینها دستورات دینی است. امّا این کهنه را به این ضریح بستن مدرک قرآنی دارد ؟! مدرک روائی دارد ؟! کسی گوش نمی کند!!
این علم و این آهن سرد را که می بینید عدّه زیادی بلند می کنند؛ هر چه شما فریاد بزنی، کسی گوش نمی کند!! کی گفته این کار را بکنید ؟! کدام آیه هست، کدام روایت است، به چه دلیل این کار را می کنیم ؟! همان آثار جاهلی را رنگ مذهب زدند و به خورد عدّه ای دادند. هر چه شما می خواهید مبارزه کنید، می بینید مقدورتان نیست!
حسین بن علی بن أبیطالب (ع) آمدو گفت : من تا اسلام را به آن حالت اوّلی بر نگردانم، دست از این مبارزه بر نمی دارم! اینها اسلام را خواباندند. دینی که درش دخیل است، دینی که درآن علم است، دینی که درآن آلوده کردن مسجد است، آن دین ،عامل پویائی نیست!! دینی که از سیاست جداست، کاری به سیاست ندارد، با تساهل و تسامح همراه است، آن دین عامل پویائی نیست! این که لبنان را امروزه به راه انداخت، دین راستین است. اینکه انقلاب اسلامی را سامان داد، دین راستین است. اینکه در تمام جهان سخن از حرّیت و آزادی است، دین راستین است. أبی عبد الله دید اینها آمدند دین را خواباندند! وقتی دین بخوابد، چگونه می تواند عامل پویائی و بیداری مردم بشود ؟! این خطری بود که حسین بن علی احساس کرد؛
سرّ اعجاز سالار شهیدان (ع) در کربلا
این خطر، خطر روز است. حرف حسین بن علی، حرف روز است. دید هیچ چاره ای نیست، با گفتمان و گفتگو و نامه نوشتن و پیام دادن مسأله حل نمی شود، ناچار شد که دست به آن قیام ابدی بزند. این سر مطهّر که حرف می زند، برای ضرورت است. وگرنه سر علی بن أبیطالب که کمتر از سر حسین بن علی نبود! سر مبارک امام مجتبی کمتر از سر حسین بن علی نبود! این معجزه وقتی ظهور می کند که ضرورت ایجاب بکند. بدن مطهر علی بن أبیطالب را از ترس شبانه دفن کردند، بدن مطهر فاطمه (س) را از ترس شبانه دفن کردند، بدن مطهر حسن بن علی را در هنگام دفن تیر باران کردند! این بدن می توانست قرآن بخواند، آن بدنها هم
می توانستند قرآن بخوانند! امّا آن خطری که حسین بن علی با آن روبرو بود، باید با سلاح های کامل مجهّز بشود تا در برابر آن خطر مبارزه کند، این در دوران حسین بن علی بن أبیطالب بود.
در قرآن کریم آمد : شما دشمن هایتان را بشناسید؛ مادامی که سخن از دین نیست، دشمنان شما دشمنان آب و خاکند، یک مبارزات ملّی است که طرفین دارید و داشتید. امّا وقتی سخن از دین مطرح شد، دشمن اوّلین کاری که می کند، تلاشش را مصرف می کند که شما را خلع سلاح کند. یقات لونکم حتّی یردّوکم عن دین کم(۲). فرمود : تمام تلاش و کوشش آنها این است که دین را از شما بگیرند. فرق نمی کند؛ یک وقت کسی مرتد می شود، یک وقت کسی دین خوابیده را قبول می کند.
امر به معروف و نهی از منکر، رگ حیاتی دین
بعد از رحلت رسول گرامی، عدّه ای مرتد شدند؛ ا رتد النّاس لا ثلاث (۳)یا اربع. بعضی دین بیمار را قبول کردند که هم می گویند : به من چه، هم می گویند : به تو چه! « امر به معروف و نهی از منکر » رگ حیاتی دین است، این رگ را قطع کردند. غالب مسلمانها می گویند : به من چه، می گویند : به تو چه! تو سر جایت بنشین، به من چه! این به من چه، حرف اسلام نیست. این به تو چه، حرف اسلام نیست.
اسلام می گوید : کلّکم راع و کلّکم مسئوأ عن رعیت ه (۴)، این حرف رسول اکرم است. هم من باید اعتراض کنم که چرا کج می روی، هم تو باید اعتراض کنی که چرا کج می گوئی. این امر به معروف را از بین بردند، به چه بهانه ؟ به بهانه اینکه مخالف آزادی است! اینها نمی دانند حرّیت با بی بند و باری فرق می کند. انسان، انسان است؛ بی بند و بار نیست. آزادی یعنی آزاد بودن از شهوت و حرص وآز.
معنای حقیقی آزادی در بیان امیر المؤمنین (ع)
وجود مبارک امیرالمؤمنین آزادی را معنا کرد. فرمود : می دانید آزادی یعنی چه ؟ آزاد مردان کیانند ؟! الا حرأ یدع هذ ه اللماظ ه(۵)؛ این بیان نورانی حضرت است در
نهج البلاغه. فرمود : آیا یک ملّت آزاد و آزاده پیدا می شود که از لماظه صرف نظر کند ؟! «لماظه » آن غذای مانده لای دندان و دهن است. اگر کسی غذائی را تناول کرد، مقداری در دهنش یا لای دندانش ماند، بعد آن را با خ لال بیرون انداخت؛ به او می گویند : لماظ ه. فرمود : یک انسان آزاده ای پیدا می شود که از این لماظه صرف نظر کند ؟
فرمود : آنچه را که شما الآن کوشش می کنید، این مانده لای دندان نسل قبلی است. آنها خوردند، بهره بردند، به شما رسیده. تازه که این خانه پیدا نشده، این فرش که تازه به دنیا نیآمده، این زمین که تازه به دنیا نیآمده! این لماظه نسل قبلی است؛ نسل قبلی در این زمین، روی این فرش، در این خانه، با این اتومبیل زندگی کرده اند و لای دندانشان ماند؛ با مرگ خ لال شده، تف کرده اند؛ به جامعه رسید، عدّه ای تهاجم کرده اند که این لماظه را بگیرند. فرمود : الا حرأ یدع هذ ه اللماظ ه ؟ یک انسان آزادی پیدا می شود که به دنبال هر نانی حرکت نکند ؟! این را می گویند : آزادی. برای اینکه آزادی بسیار مقدّس است، از قداست آن سوء استفاده کنند و می گویند : امر به معروف و نهی از منکر مخالف آزادی است.
سالار شهیدان این برنامه ها را کاملاً ارزیابی کرد، یعنی این ۶ ـ ۵ امر را؛ دید این اسلام زنده و سالم و بیدار وپویا بود، عامل حیات و بیداری و سلامت و پویائی مردم بود؛ کلاً خوابید! عدّه ای از مسلمانها مرتد شدند، عدّه ای همان اسلام را با رنگ نفاق عرضه کرده اند؛ خود اسلام را هم که منافق کرده اند! یعنی اسلام پویا را ایستا کرده اند، ا رباً ا رباً کرده اند، رگ حیاتش را قطع کرده اند، سیاست را از آن گرفتند، امر به معروف و نهی از منکر را گرفتند؛ یک کالبد بی روح گذاشتند. این، شده اسلام، وآن، شده مسلمانها! حسین بن علی هیچ چاره ای نداشت جزاینکه قیام بکند.
فرمود : دین به وسیله قتل من زنده می شود و این کار را خواهم کرد. سخنرانی رسمی سالار شهیدان این بود؛ فرمود : ا لا ترون انّ الحقّ لا یعمل ب ه، و انّ الباط ل لا یتنهی عنه ؟ مگر نمی بینید که جامعه ما حق محور نیست ؟ مگر نمی بینید که از عدالت خبری نیست ؟ مگر نمی بینید که از ظلم پرهیز نمی کنند ؟ فرمود : فلیرغب المؤم ن ف ی ل قاء الله حقّاً (۶). در اینجا اگر کسی مشتاق لقای الهی است، برای بیداری اسلام و مسلمانها قیام کند. بعد این ۳ اصل را در وصیت نامه رسمی اش نوشت. فرمود : من برای امر به معروف و نهی از منکر، یک؛ برای اصلاح امّت اسلامی و مسلمانها، دو؛ برای احیای سیره و سنّت جدّم و پدرم، سه؛قیام کردم .
می بینید این حرف، حرف روز است؛ حرفی است که شما در هر عصری این حرف را مطرح کنید، نظیر جری قرآنی که یجر ی مجری الشّمس و القمر زنده است. آیات قرآن کریم درباره امر به معروف و نهی از منکر زیاد است. در تورات و انجیل وقتی ذات أقدس له پیامبر خاتم را به آن امّت ها معرفی می کند، می فرماید : پیامبر خاتم کسی است که یأمرهم ب المعروف و ینهاهم عن المنکر (۷). ویژگی رسمی پیامبر أعظم این است که جامعه را امر به معروف و نهی از منکر می کند. امر به معروف و نهی از منکر باعث حیات جامعه است. اگر دولتمردان اشتباهی کردند، جامعه، آنها را امر به معروف و نهی از منکر کند که این می شود « انتقاد سازنده ». اگر ملّت غفلت کرد، دولتمردان ،جامعه و ملّت را امر به معروف و نهی از منکر کنند.
تفاوت امر به معروف و نهی از منکر با ارشاد، تعلیم و تذکر
امر به معروف و نهی از منکر یک نظارت مردمی است؛ امر به معروف با ارشاد و تعلیم و تذکر و یاد آوری فرق دارد؛ امر به معروف، امر به معروف است؛ تعلیم و ارشاد و هدایت حرف دیگر است! یک وقت کسی مسأله را نمی داند، نمی داند این کار خلاف شرع است؛ اگر کسی به او تذکر داد، از باب تعلیم جاهل است، ارشاد جاهل است، کاری به امر به معروف ندارد. اگر کسی مطلبی را می دانست، ولی غفلت کرد؛ کسی او را بخواهد آگاهش کند، این تنبیه غافل است، این کاری به امر به معروف ندارد. اگر یادش رفته، در اثر سهو و نسیان دارد خلاف می کند؛ این از باب تذکره ساهی و ناسی است، این، کاری به امر به معروف ندارد.
امر به معروف یعنی کسی که مطلب را می داند، هیچ عذری هم ندارد؛ عالماً عامداً دارد خلاف
می کند. در اینجا شما باید امر بکنید، نه یاد آوری کنید، نه تذکر بدهید! بلکه فرمان بدهید. مگر استاد به شاگردش فرمان می دهد ؟ تعلیم مطلبی است؛ مگر واعظ به متّعظ فرمان می دهد ؟ وعظ مطلبی است؛ آنجا که طرف یادش رفته، کسی که او را آگاه می کند، مگر فرمان می دهد ؟ تنبیه غافل و ارشاد جاهل وتعلیم جاهل مطلبی است؛ اما امر به معروف، فرمان است!!
وجوب اطاعت انسان خطا کار از آمر به معروف
اگر کسی حرف شما را گوش نداد، دو تا معصیت کرد. یکی اینکه آن گناه را مرتکب شد، یکی اینکه به شما گفت : به شما چه! امر به معروف فرمان است؛ بر ما واجب است امر بکنیم، بر او حرام است بگوید به تو چه! اگر کسی دارد بی حجاب حرکت می کند، شما امر به معروف کردید، این گفت : به تو چه؛ این دو بار عذاب می بیند. یکی اینکه حجاب را رعایت نکرده، یکی اینکه به شما گفت : به تو چه! شما مأمورید این کار را بکنید. قرآن می گوید : امر به معروف کنید. ولی در جریان تعلیم، ارشاد، تنبیه، تذکره؛ اینها هیچ کدام معصیت نیست. یک وقت است شما یک کسی را می خواهید یاد آوری کنید، می گوید : به تو چه! بسیار خوب، گوش نداد؛ اینچنین نیست که معصیت کرده باشد.
امّا امر به معروف مطلب دیگری است؛ و این جزء برنامه های رسمی دین است، و این را از دین کاملاً گرفتند. و این دین خوابیده را در جامعه ما منتشر کردند. حسین بن علی فرمود : من می خواهم امر به معروف کنم. کسی نمی تواند به آن گوینده بگوید : به تو چه! چه اینکه گوینده هم نمی تواند بگوید به من چه! اگر کسی دید گناهی می شود، گفت : به من چه؛ این که گفت به من چه با آن گنهکار، هر دو عذاب می بینند.
وجود مبارک سالار شهیدان در آن سفر که بر می گشت، در یک منطقه عمومی سخنان رسمی اش را شروع کرد؛ فرمود : أیّها النّاس! من از جدّم رسول گرامی شنیدم که فرمود : اگر کسی ببیند حاکمی ظالمانه دارد به ملّت ستم می کند و این قیام و مبارزه نکند؛ ذات أقدس له این انسانهای بی تفاوت را با آن ظالم یکجا به جهنّم می برد (۸). برای اینکه این وظیفه خود را که امر به معروف و نهی از منکر است، ترک کرده!
الآن در جامعه ما اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر بکند، می گویند : به تو چه یا نمی گویند ؟! یا خیلی از ماها می گوئیم به من چه! این به من چه ای که گوینده می گوید، آن به تو چه ای که شنونده می گوید؛ یعنی یک اسلام خوابیده ای را ما قبول داریم. این اسلامی که به خواب برود عامل پویائی و بیداری نیست!
این در جاهلیّت کهن بود؛ به وسیله امویان و مروانیان و مزدوران داخلی بود؛ حسین بن علی (ع) گفت : هم تو موظّفی، هم من موظّفم و قیام کرد و به مقصد رسید، تا سالیان متمادی این بود. الآن هم شما می بینید هر جا سخن از مبارزه با ستم است، نام مبارک حسین بن علی بن أبیطالب است. آنجا که به من چه و به تو چه آمده، بیگانه مسلّط است.
اثر برجسته نهضت کربلا بر مقاومت های اسلامی جهان
شما باید کاملاً یادتان باشد؛ در حدود ۵۰ سال قبل مصر بود، اردن بود، مراکش بود، الجزائر بود؛ بسیاری از این کشورهای اسلامی بودند که اسرائیل علیه اینها به مبارزه برخاست. ۶ روزه دست همه اینها بالا رفت! امّا همین اسرائیل قدر با ارتش بیشتر، با آزمایش و قدرت بیشتر به چند تا حزب الله حمله کرد، ۳۳ روز عجزش در آمد! اینها یا حسین، یا حسین می گفتند. نه ارتش مجهّز داشتند، نه نیروی هوائی ونیروی زمینی داشتند، نه بمب افکن ؛ هیچ چیز نداشتند! یا حسین، یا حسین یعنی این.
مگر این ۳۳ روز خود آنها تشخیص ندادند ؟ مگر آمریکا تشخیص نداد ؟ مگر مسئول جنگ و ارتش اسرائیل استعفا نداد ؟ مگر در خود آمریکا اثر نکرد ؟ اینها با یا حسین، یا حسین پیروز شدند. هم معنویت هست، هم مبارزه. این حرف روز است؛ حرف حسین بن علی حرف روز است. حسینیّه یعنی این، عاشورا یعنی این، دسته روی یعنی این که شرف به مملکت می دهد.
نهضت عاشورا، الهام بخش انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس
درباره ما ایرانی ها، الآن اگر کسی از ما سئوال کند این کشور ۷۰ میلیونی، سندش را کی امضاء کرده، ما با ضرس قاطع می گوئیم : حسین بن علی. اگر خدای ناکرده، نبود جریان کربلا و مبارزه و اشتیاق به شهادت؛ ارتش ما که رخت بر بسته بود، چون بدنه ارتش بدون رهبران ارتش کاری نمی کند. امراء ارتش یا آمریکائی بودند و فرار کردند، یا اعدام شدند. ارتش بی امیر که کاری از او ساخته نیست! نیروی مردمی هم که نبود؛ جنگ همه جانبه هم که علیه ما شروع شد. چه عامل ، حفظ کرد این کشور را ؟
شما در شب های عملیات، در خاکریز مقدّم بودید یا نبودید ؟ آنجا سخن از ایران و مرز پر گهر نبود، آنجا یا حسین، یا حسین بود؛ کربلا، کربلا بود. ایران که مرز پر گهر است، برای ما مثل نور چشم عزیز است، در خط مقدّم نبود، در خط های ۵ و ۶ بود. کشور را این حفظ کرد. این دین وقتی بیدار بشود، یک عدّه را بیدار می کند. دینی که در آن علم و دخیل ونحس ۱۳ هست، این کسی را بیدار نمی کند!
امر به معروف و نهی از منکر، ویژگی خاص پیامبر أعظم (ص)
ذات أقدس له وقتی پیامبر أعظمش را معرفی می کتد؛ می فرماید : او امر به معروف دارد، نهی از منکر دارد؛ یأمرهم ب المعروف و ینهاهم عن المنکر، و یضع عنهم ا صرهم و الأغلال الّت ی کانت عل یه م (۹). کاری که پیغمبر می کند این است که این زنجیری که در دست و پای اینهاست، دست و پا گیر است؛ این را می گیرد، دست و پایشان را آزاد می کند. آن قیود دست و پا گیر را آزاد می کند، آن غل را از گردنشان بر می دارد. فرمود : پیامبر خاتم که آمده، همین کار را می کند.
انحراف مسیحیت از آئین حضرت عیسی (ع)
مسیحی ها هم همین کار را کردند؛ چون مسیحی ها همین کار را کردند، امویان هم ازآنان یاد گرفتند. مگر عیسای مسیح با مبارزات مخالف بود ؟ اینها آمدند، صریحاً گفتند که ما دین صلح و دین محبتیم، دین جنگ نیستیم. آنان با اینکه جریان اسرائیل را از نزدیک می بینند. وقتی در واتیکان به آن رئیس این مجمع گفتم : مگر نمی بینید، مگر شما در زیر گوشتان این همه جنایت نیست ؟ گفت : از ما کاری ساخته نیست، ما دین محبتیم!! مگر عیسای مسیح، دین بی مبارزه و بی سیاست و بی جنگ آورد ؟!
سوره ای در قرآن کریم است به نام سوره ( صف ) که شایسته است آن سوره را به نام سوره جنگ بنامند. صدر آن سوره،آیه نّ الله یح بّ الّذ ین یقات لون ف ی سبیل ه صفّاً کأنّهم بنیاأ مرصوص (۱۰)؛ است. آخر سوره به ما می گوید : مسلمانها! مثل مسیحی ها باشید. مسیح وقتی احساس خطر کرد، گفت : من انصار ی لی الله قال الحواریون نحن انصار الله فآمنت طائ فأ م ن بن ی ا سرائیل و کفرت طائ فه فأیّدنا الّذ ین آمنوا علی عدوّ ه م فاصبحوا ظاه رین(۱۱) اوّل سوره جنگ، آخر سوره به ما می گوید : مسلمانها! مثل مسیحی ها باشید، بجنگید. وسط سوره، هل ادلّکم علی ت جاره تنج یکم م ن عذاب ألیم، تؤم نون ب الله و رسول ه و تجاه دون(۱۲) صدر و ساقه این سوره صف، « جنگ » است.
این مسیح (ع) وقتی آمد، اوّلین حرفی که زد، گفت : موسای کلیم کار خوبی کرد، مصدّ قاً ل ما بین یدی(۱۳) با فرعون در افتاد، کار خوبی کرد؛ فراعنه را غرق کرد، کار خوبی کرد؛ پا برهنه های بنی اسرائیل را نجات داد، کار خوبی کرد؛ ، مبارزه با کاخی ها کرد، ؛ کوخی ها را به جای کاخی ها نشاند، کار خوبی کرد. همه را عیسای مسیح گفت. اما بعدها کم کم این مسیحیّت آمد، دین مسیح را خواباند. الآن شما می بینید غرب مسیحی خوابیده است! وقتی مسیحیّت بخوابد، نمی تواند عامل بیداری باشد!
حسین بن علی دید همان کاری که مسیحی ها به وسیله دربار اموی کردند ، این بلا را نسبت به اسلام آوردند که مردم همان آداب جاهلی را داشته باشند، یک. بعضی ها همان آداب جاهلی را به رنگ و لعاب اسلام در بیاورند، دو. بعضی باطنشان کافر و ظاهرشان مسلمان باشد به نام منافق، سه.
با این کشور ا رباً ا رباً شده نمی شود کاری کرد! بپا خاست ، روشنگری کرد؛ خودش سخنرانی کرد، با سرش سخنرانی کرد، با حلقش سخنرانی کرد، با بدنش سخنرانی کرد، خواهرانش سخنرانی کردند، دخترانش سخنرانی کردند، قبرش که هنوز هم که هنوز است دارد سخنرانی می کند.
به ما هم گفتند : این زیارت جامعه را بخوانید، به پیشگاه ائمه (ع) عرض کنید : نّی محقّ أ ل ما حقّقتم و مبط لأ ل ما ابطلتم (۱۴). زیارت جامعه کبیره از بهترین و جامعترین زیارات ماست که به دستور امام دهم (ع) داریم می خوانیم. به ما گفته اند : وقتی کنار بارگاه با عظمت امام معصوم (ع) رفتید، این جمله ها را بگوئید : من آنچه را شما تحقیق کردید، تحقیق می کنم. آنچه را شما باطل کردید، ابطال می کنم؛ زائر یعنی محقق، زائر یعنی کسی که حرفی برای گفتن دارد. این متن زیارت است، آن هم متن شهادت. این دین زنده است! این دین زنده، جامعه را زنده می کند.
آیت الله جوادی آملی
سخنرانی در آمل؛ سوم بهمن ۱۳۸۵
۱- حج. ۳۷
۲- بقره.۲۱۷
۳-بحار الانوار .۲۲.۳۵۲
۴- عوالی اللآلی . ۱ . ۱۲۹
۵- نهج البلاغه . قصار . ۴۵۶
۶- بحار الأنوار . ۷۵ . ۱۱۶ ـ مواع ظ الحسین بن امیرالمؤمنین (ع) ...
۷- اعراف . ۱۵۷
۸- برداشت از : بحار الأنوار . ۴۴ . ۳۸۲
۹- اعراف . ۱۵۷
۱۰- صف . ۴
۱۱-صف .۱۴
۱۲-صف.۱۰
۱۳-صف. ۶
۱۴- مفاتیح الجنان . زیارت جامعه کبیره