12-07-2014، 14:18
سرلشكر محمدحسین آیرم از نظامیان سفاك دوره حكومت رضاشاه در سال 1261 متولد شد. او پس از تحصیلات مقدماتی رهسپار روسیه شد و در مدرسه نظام آن كشور آموزش دید. او با درجه افسری وارد قزاقخانه شد و توانست مترجم لیاخوف فرمانده قزاقها شود. آیرمخان با تسلط كامل به زبان روسی به تهران بازگشت و به دنبال كودتای 1299 رضاخان با درجه سرهنگی وارد ارتش شد و به فرماندهی هنگ مازندران منصوب گردید. پس از چندی فرماندهی هنگ گیلان نیز به وی واگذار شد.
او به تدریج، مقامش بالا رفت، درجهی سرتیپی گرفت و فرماندهی قوای شمال شد. در چند زدو خورد داخلی شركت نمود و غائله تركمن صحرا را فیصله داد. در 1304 كه قدرت و محبوبیت امیرلشكر طهماسبی در آذربایجان موجب وحشت رضاشاه شده بود، سردار سپه به تبریز عزیمت كرد، او را با خود به تهران آوردو سرتیپ آیرم را به جای وی به فرماندهی لشكر آذربایجان منصوب نمودو برای مدتی اختیارات حكومتی را هم به او سپرد.
آیرم چند سالی در آذربایجان اقامت داشت ولی در اثر شورش نظامیان در سلماس و كشته شدن سرهنگ ارفعی فرماندهی آنجا آیرم به تهران احضار شد و مدتی رئیس دژبان و زمانی فرمانده لشكر سوار بود. در 1310 به جای سرتیپ فضلالله زاهدی به ریاست شهربانی كه در آن روز نظمیه گفته میشد منصوب گردید و در شانزدهم همان ماه واحد پلیس سیاسی ( اداره اطلاعات شهربانی) را دایر كرد . او قریب پنج سال رئیس كل تشكیلات نظمیهی ایران بود. در 1312 درجهی سرلشكری گرفت و قدرت فوقالعادهای به دست آورد و تحقیقاً شخص دوم ایران شد. مخصوصاً پس از عزل، تعقیب، حبس و مرگ تیمور تاش و سردار اسعد بختیاری كه اولی وزیر دربار و دومی وزیر جنگ بودند، قدرت او افزایش یافت و در صحنهی سیاسی آن روز بلامعارض گردید. نخستوزیر و رئیس مجلس از او دستور میگرفتند. مأمورین آیرم مقامات آن روز را طوری در اختیار داشتند كه همه روزه گزارش مفصلی از اعمال و رفتار و كارهایشان توسط آیرم به رضاشاه داده میشد. تبعید عدلالملك دادگر رئیس مجلس آنروز و زینالعابدین رهنما نمایندهی مجلس و مدیر روزنامهی ایران، نتیجه گزارشهای آیرم بود. سلب مصونیت از تعدادی از نمایندگان نیز مولود اقدامات او بود. در هر حال طوری زمینه را برای خود مهیا كرده بود كه احدی قدرت مخالفت با او را نداشت.
ایرم خان علاوه بر ریاست شهربانی، ریاست املاك رضاشاه را هم عهدهدار شد. او از سوء استفاده یا غارت رویگردان نبود. در جمع مال حرص داشت، از هر چیزی سوء استفاده میكرد و بر ثروت خود میافزود. بعد از آنكه رقبای با نفوذ و مۆثر خود را از میان برداشت
ایرم خان علاوه بر ریاست شهربانی، ریاست املاك رضاشاه را هم عهدهدار شد. او از سوء استفاده یا غارت رویگردان نبود. در جمع مال حرص داشت، از هر چیزی سوء استفاده میكرد و بر ثروت خود میافزود. بعد از آنكه رقبای با نفوذ و مۆثر خود را از میان برداشت، میدان وسیع و بدون معارض از آنِ او شد، ولی تدریجاً از وضع خود بیمناك گردید و اندیشید رضاشاه به زودی به سراغ او خواهد آمد و سرنوشتی بهتر از تیمور تاش، سردار اسعد، اسدی متولیباشی و نصرتالدوله نخواهد داشت به ویژه آنكه به خوبی میدانست، رضاشاه هر كس را كه از نفوذ و قدرت قابل ملاحظهای در كشور برخوردار شود، به عنوان یك «خطر» مینگرد و او را از سر راه بر میدارد. از این رو وی با هدف نجات جان خود و انتقال سرمایه كلانی كه اندوخته بود به فكر فرار از چنگال دیكتاتور افتاد، نقشهی ماهرانهای طرح كرد و آن را به مرحلهی اجرا درآورد.در نیمهی دوم سال 1314 آیرم تمارض نمود. چند روز در منزل بستری شد و خود را سخت مریض نشان داد. ظاهراً كاری كرده بود كه قادر به تكلم نباشد. از این رو مطالب خود را روی كاغذ می نوشت وانمود میكرد بیماریش در ایران قابل علاج نیست و اگر به اروپا نرود و سریعاً تحت درمان قرار نگیرد، تلف میشود. او سپس برای جلب رضایت و موافقت رضاشاه به وی گفت قصددارد هدایای فراوانی با خود به سوئیس ببرد و آنها را به ولیعهد (محمدرضا پهلوی كه در آن كشور ظاهراً سرگرم تحصیل بود) تقدیم كند. با این تمهیدات موفق شد از رضاشاه برای خروج از كشور كسب اجازه كند.
در آن موقع هیچ كس تصور نمیكرد مسافرت رئیس نظمیه صورت فرار داشته و كسالتش مصنوعی باشد. آیرم خان در 29 آبان 1314 از ایران خارج شد، در كشتی نشست و از راه بندر انزلی به بادكوبه حركت كرد. گویا در بندر انزلی گوش چند نفر را هم به عنوان مجازات جرمی كه مرتكب شده بودند بریده بود. به جای سوئیس به آلمان رفت و بدون اینكه به پزشك یا بیمارستانی مراجعه كند حالش بهبود یافت! اتومبیل بسیار مجللی خرید و بیرق ایران را جلوی آن نصب كرد و با عنوان رئیس كل شهربانی ایران با غرور تمام مشغول گردش و تفریح شد. پس از یك سال رضا شاه فهمید مرغ از قفس پریده است، ولی به روی خود نیاورد و به دفتر مخصوص دستور داد تلگرافی او را به كشور فراخواند. در پاسخ تلگراف، دفتر مخصوص آیرم تقاضای هزینهی سفر كرد. هزار لیره حواله شد، ولی باز هم ازآمدن وی خبری نشد. رضا شاه متوجه گردید كه آیرم خان دیگر مراجعت نخواهد كرد.
پس از یك سال رضا شاه فهمید مرغ از قفس پریده است، ولی به روی خود نیاورد و به دفتر مخصوص دستور داد تلگرافی او را به كشور فراخواند. در پاسخ تلگراف، دفتر مخصوص آیرم تقاضای هزینهی سفر كرد. هزار لیره حواله شد، ولی باز هم ازآمدن وی خبری نشد. رضا شاه متوجه گردید كه آیرم خان دیگر مراجعت نخواهد كرد
اقدامات غیر رسمی دولت ایران برای بازگرداندنش هم به نتیجه نرسید. آیرمخان با ثروت و مكنتی كه جمعآوری كرده بود سالها در اروپا میزیست. بعد از شهریور 1320 و اشغال ایران از طرف متفقین به فكر تشكیل دولت «ایران آزاد» افتاد و عدهای از ایرانیان مقیم خارج رابه دور خود جمع كرد. مخصوصاً عدلالملك دادگر را برای ریاست دولت در نظر گرفته بود. عدلالملك موافقت نكرد. آیرم خود دولتی در آنجا تشكیل داد و عدهای از ایرانیان را به عنوان وزیر تعیین نمود. او با مطبوعات نیز مصاحبه میكرد، ولی كارش نگرفت و توفیق نیافت. سرمایه اش نیز تمام شد. به حاج حسنآقا مهدوی فرزند امینالضرب متوسل شد و چندی در منزل او زیست، تا اینكه در 11 فروردین1327پس از عمل جراحی در یكی از بیمارستانهای آلمان در 65 سالگی درگذشت.سرلشكر آیرم قبل از كودتای رضاخان در یكی از بیمارستانهای روسیه، به هنگام معالجه، قدرت جنسی خود را از دست داده بود و عمل جراحی منجر به مرگ وی در آلمان با هدف درمان همین مشكل صورت گرفته بود.