امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

قیافه دختر خانوما(ضد دختر)

تا چشات در اد
شاید اگر بخواهیم نام و زندگی تمام زنان شاعر و نویسنده را بنویسیم از عدد میلیون رد شود دراینجا به زنان مؤثر در پیشبرد شعر وادب و زنان پیشرو اکتفا شده است:

آتوسا مادرخشایار شاه که نخستین زن شاعر و ادیب ایران بود و از مشوقین آموزش و پرورش در عهد خود به شمار می رفت.


ملافضه کتاب " کشف الغطا " را نوشت. وی زنی عالم، فاضل و ادیب و خوشنویس بود. او سرپرستی تدریس اصول و فقه و حدیث را بر عهده داشت و بعضی از علما کتاب قوانین میرزای قمی را نزد او خواندند. گفته اند که وی از راه استنساخ کتب امرار معاش می کرد.



افرابن اولین نویسنده زنی است که نویسندگی را حرفه و شغل خود قرار داد.


رابعه قزداری شاعر ایرانی که بنا به روایتی درسال 95 و به روایتی دیگر در سال 99 ق. در بصره به دنیا آمد و درخانواده ای تهیدست رشد یافت، رابعه به شعر و ادب فارسی و عربی مسلط بود و به هر دو زبان شعر می­گفت. سال وفات رابعه به سه قول 135 یا 180 یا 185 ش. گفته شده است.


مهستی گنجوی در سال 559 ش. وفات یافت نام اصلی او منیژه بود و در سال 475 ش متولد شد. وی علاوه بر آن که شعر می گفت چنگ نیز می نواخت. بسیاری او را پیش کسوت زنان شاعر فارسی زبان دانسته اند.

فخرالسطنه فروهر از زنان فعال و نویسنده در زمان مشروطیت بود. او در اداره مجله "نسوان وطن خواه" نقش مؤثری داشت و او را به خاطر چاپ مقاله در روزنامه "شفق سرخ" محکوم به تبعید کردند، اما دستگاه حکومتی وقت فقط به تبعید بیست روزه او به قم اکتفا کرد.

صدیقه دولت آبادی از فعالین جنبش زنان در ایران و نویسنده و روزنامه نگار، درسال 1261 ش. به دنیا آمد او سالها در اروپا تحصیل کرد و مقالات بسیاری نیز در زمینه مسائل زنان دارد و در جهت گسترش آگاهی زنان خدمات بسیاری انجام داد. وی درسا ل 1340 در گذشت.

روشنک نوع دوست در سال 1306 به دنیا آمد. او نویسنده و روزنامه نگار بود که مجله " پیک سعادت نسوان " را به چاپ رساند.

دکتر مهرانگیز منوچهریان کتاب "انتقاد بر قانون اساسی ایران از نظر حقوق زن " را چاپ کرد. وی حقوقدان بود و در سال 1968 موفق به دریافت جایزه صلح حقوق بشر شد. منوچهریان در حدود 42 کتاب و رساله در زمینه های روانشناسی، حقوق تطبیقی و اجتماعی درداخل و خارج کشور به چاپ رساند.

پرین بانوی دانشمند ایرانی دختر گباد شاه بود که نسخه ای از اوستا را به زبان پهلوی برای مؤیدان هندی رونویسی کرد.

دکتر پوران دخت شجیعی دارای دکترا درادبیات فارسی و اولین استاد زن در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان و از آثارش به کتاب "درباره ی سبک شعر پارسی" می توان اشاره کرد

بیجه منجمه از زنان منجم، شاعر و فاضل قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری وی تقویم را به خوبی استخراج می کرد و شعر نیز می سرود.

جانان بیگم زنی دارای علم و فضل بود و تفسیری بر قرآن نوشت.

سیمین دانشور درسال 1300 به دنیا آمد دارای درجه دکترا درادبیات فارسی و اولین مجموعه داستانش را در 1327 منتشر کرد. دو کتاب به نام "سووشون" و "جزیره سرگردانی" را منتشر و تعداد زیادی کتاب و مقاله ترجمه کرده است.

نصرت امین اصفهانی از نویسندگاه شهیر ایرانی که درسال 1265 ش. به دنیا آمد. وی از زنان فقیه و مجتهده دنیای اسلامی و از اساتید حوزه ی علمیه اصفهان است. او در سال 1362 شمسی در گذشت.

بدرالملوک بامداد نخستین کتاب خانه داری به سبک جدید را برای زنان و دختران به رشته تحریر در آورد و کتاب روانشناسی تربیت، هدف پرورش زن، تعلیم و تربیت دمکراسی در ایران از دیگر نوشته های ایشان است.

گلبدن بیگم در 930 قمری به دنیا آمد متولد خراسان و خاطراتش را با عنوان "همایون نامه" منتشر کرد که نسخه ناقص آن در موزه بریتانیا وجود دارد.

ام الفضائل علویه هاشمیه اصفهانی کتاب "سیرملوک" را به چاپ رساند. از وی کتاب های دیگری هم چون "معاد یا آخرین سیر بشر" به چاپ رسیده است.

شاه بیگم ملقب به ضیاء السطنه، دختر فتحعلیشاه که زنی سخنور فرمان نویس و خزانه دار و خطاط کتاب و زیارت نامه های متعدد دارد.

هاشمیه خواهر حاجی امین التجار اصفهانی در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و به مقام استادی نائل شد دارای کتب علمی متعددی از جمله کتاب اربعینی در جمع اجتهاد را به رشته تحریر در آورد.

ساره خاتون ترجمه و شرح کتاب "عوامل جرجانی" را به نام "شرح عوامل المائه" نوشت.

شهناز رشدیه (آزادمراعه ای) به واسطه چاپ مقالاتش دچار مشکلات زیادی از جمله حبس و زندان شد.

سرور مهکامه شاعر ایرانی در لاهیجان به دنیا آمد وی بیش از 5000 بیت شعردارد و درسال 1325 در کنگره نویسندگان در شمارهیئت ریسه بود.

جهان ملک خاتون شاعری شیرازی و معاصر با حافظ بود که با حافظ رد و بدل شعری داشت او انجمنی داشت و دانشمندان زمان وی درخانه او گرد می آمدند. نسخه دیوان او درکتابخانه فرانسه موجود است.

مهرتاج رخشان (بدرالدجی) سخنرانی و مقالات بسیاری درمورد آزادی زنان به نگارش درآورد او به زبان های انگلیسی، فرانسه و عربی آشنایی کامل داشت و بیش از هزار بیت شعر سروده است. او متولد 1286 تهران میباشد.

پروین پیر مارشال غیبی شاعر بود و کتبی نیز تألیف کرده است از جمله کتاب " اسرار تاریه پارس". وی درسا ل 1282 ش. در شیراز متولد شد.

بی بی خانم استرآبادی ( وزیراف) در سال 1313 کتابی به نام " معایب الرجال " را در جواب به رساله " تأدیب نسوان" به دست خط خود به نگارش درآورد.مضمون کتاب درواقع نقدی است بر کتاب " تأدیب نسوان". شاید بتوان گفت کتاب معایب الرجال اولین نوشته درایران است که یک بانوی روشنفکر ایرانی از نگاه زنانه به نقد اجتماعی می پردازد.

افضل وزیری دختر بی بی خانم استرآبادی توانست مدرک " سرتیفکا" دارالمعلمین را بگیرد وی مقالات متعددی در احقاق حقوق زنان در روزنامه های آن زمان مانند شفق سرخ می نوشت.

زینب شهده دختر احمد ایبوردی یکی از خطاطان معروف قرن ششم است. وی در سخنوری و شاعری شهره زمان خودش گشت و در سال 574 ق. به سن 80 سالگی در گذشت.

ادامه دارد....

+ نوشته شده در چهارشنبه نهم آذر 1390ساعت 17:27 توسط آذین | 31 نظر
دیگر زنان دوران قاجار
اَشرَف المُلوک (فَخرالدوله)

(زادهٔ ۱۲۶۱ خورشیدی) از بانوان پرنفوذ روزگار قاجاری بود.

او مادر علی امینی و بنیانگذار مسجد فخرالدوله در محله دروازه شمیران شهر تهران است.
خیابان فخرآباد و مسجد فخرالدوله نامشان را از وی گرفته‌اند. او دختر دهم مظفرالدین‌شاه بود كه مادرش سرورالسلطنه دختر فیروزمیرزا فرمانفرما اولین بانوی دربار مظفرالدينشاه به شمار می رفت





فاطمه ملقب به انیس‌الدوله

همسر مورد علاقه و سوگلی حرم‌سرای ناصرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران بود.

کودکی و خانواده

فاطمه، دختر نورمحمد نامی، در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی می‌گذراند. عمویش صفر و عمه‌اش نسا نام داشتند. او دو برادر دیگر هم به نام‌های حبیب‌الله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظم‌السلطنه و معظم‌الدوله مفتخر شدند

رابطه با شاه

آشنایی ناصرالدینشاه و انیس‌الدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد. در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را می‌بیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان می‌یابد و با خود به تهران می‌آورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده می‌شود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیس‌الدوله سپرده می‌شود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا می‌کند.

انیس‌الدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدین‌شاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناس‌ها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود.

وظایف اداری

مقام انیس‌الدوله بر سایر همسران ناصرالدینشاه برتری داشت و عملاً می‌توان او را ملکه ایران دانست. او بر خلاف دیگر زنان شاه، چنان قدرتی داشته‌است که می‌توانسته با شاه مستقیما دعوا و حتی قهر کند. اعتمادالسلطنه در کتاب روزنامه وقایع بارها چنین مناسباتی را گزارش نموده‌است. او درباره مقام انیس‌الدوله نوشته‌است:

پذیرایی نسوان بزرگ دولت از بنات ملوک و اشراف و خواتین و شاهزادگان و اعیان و این قبیل امور عظیمه راجعه به سرای درونی همایونی در حیات مرحومه مهدعلیا(مادر ناصرالدینشاه) و ستر کبری به شخص شریف ایشان اختصاص داشت و بعدها کافه این سنخ اعتبارات و مراتب و مشاغل و مناصب باجواری عضه‌الدهر، ملکه‌العصر، نواب مستطاب متعالیه انیس‌الدوله‌است.

انیس‌الدوله از سوی شاه نشان حمایل آفتاب و تمثال همایونی دریافت کرد او که خود اهل امامه لواسان بود. در ناصرآباد پلی بنا کرد.

سفر فرنگ

او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشراف‌زاده روسی و مراسم غربی در جریان خوش‌آمدگویی از آن‌ها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدین‌شاه انیس‌الدوله را به تهران برگرداند. ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیس‌الدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیس‌الدوله را به تهران بازگرداند. شاه در طول سفر مدام نگران عصبانیت انیس‌الدوله از بازگشت اجباری‌اش به کشور بوده و در تلگرافی از لندن، احوال خواجگان و منشی و اقوام وی را نیز جویا شده‌است:

...جای شما حقیقتا خالی است که تماشای وضع زن‌ها و مردهای اینجا را بکنید...اگر هوای تهران گرم است، چند روزی مختصراً بروید به صاحبقرانیه. البته بروید. آغامحراب، آغارضی، آغاعلی چه می‌کنند؟ معصومه کجاست؟ چه می‌کند؟ احوال بدرالدوله را بپرسید. سوغات‌های شما را انشاالله پاریس حاضر می‌کنم.

ولی کار به همین جا ختم نشد. انیس‌الدوله در مسکو سوگند یاد کرد تا انتقام کارشکنی مشیرالدوله را بگیرد.او موفق شد روحانیون و درباریان را بر علیه مشیرالدوله بشوراند. با بازگشت شاه به کشور، مقصود انیس‌الدوله برآمد.

نیکوکاری‌ها

انیس‌الدوله به کارهای خیر علاقه داشت:

اهداء جیقه الماس به بارگاه علی
اهداء پرده مرواریددوزی‌شده به آستان حسین
اهداء نیم‌تاج طلا به حرم رضا
وقف روستای کاشانک
بنای پلی در ناصرآباد از توابع لواسان


تاج الملوک معروف به ام الخاقان

(متوفی ۱۳۲۳ قمری) ملکه دوره مظفرالدین شاه قاجار بود و محمدعلی شاه فرزند اوست.

او دختر میرزاتقی خان امیر کبیر و عزت‌الدوله (خواهر ناصرالدین‌شاه قاجار) بود که در سال ۱۲۸۴ قمری با پسر دایی خود مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه آینده) ازدواج کرد و محمدعلی میرزا (محمدعلی شاه آینده) را در سال ۱۲۸۹ قمری در تبریز به دنیا آورد.



تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه قاجار

(۱۳۰۱ هجری قمری- ۱۳۱۶، تهران) از مدافعان انقلاب مشروطه و عضو انجمن حریت نسوان بود و با شاعران آزادی‌خواهی هم‌چون میرزاده عشقی ارتباط داشت. وی همچنین انتقادهایی جدی به وضعیت حکومت و سلطنت برادرش، مظفرالدین‌شاه قاجار داشت و بسیاری از مشکلات کشور را حاصل عدم کفایت شاهان قاجار می‌دانست. تاج‌السلطنه حاصل ازدواج ناصرالدین شاه و دختر عموی‌اش توران السلطنه است.

وی به نوشتن خاطرات خود علاقه داشت. بخش‌هایی از خاطرات او به نام «خاطرات تاج السلطنه» در ایران منتشر شده است.

در اواخر سال ۱۳۰۱ هجری قمری، برابر با ۱۸۸۴ میلادی، از توران‌السلطنه، دخترعموی شاه، زاده شد.

او علاوه بر تسلط بر زبان فارسی، عربی و فرانسه را نیز به خوبی می‌دانست.

او ازدواج ناموفقی با حسن‌خان شجاع‌السلطنه داشت و دخترانش از او گرفته شدند و نزد پدر و نامادری ماندند.

او در زمان حیاتِ پدرش، ناصرالدین شاه بسیار مورد توجه او بود اما بعد مرگ پدرش مورد نفرت مظفرالدین شاه قرار گرفت چرا که از مشروطه خواهان طرفداری می‌کرد و از روش تربیت در دربار و اختلاف طبقاتی دوران قاجار و رفتار درباریان انتقاد می‌کرد.

وی به مطالعه آثار ویکتور هوگو، ژان ژاک روسو و بیسمارک علاقه داشت و از آنها الهام می‌گرفت.

کتاب خاطرات او با نظارت منصوره اتحادیه در تهران منتشر شد.



بیگم دختر هاتف، متخلص به رَشحه*

(۱۱۹۸ قمری - ؟) شاعر ایرانی در دوران قاجار بود.

پدر بیگم (هاتف اصفهانی)، شوهرش (میرزا علی اکبر، متخلص به «نظیری»)، پسرش (میرزا احمد متخلص به «کشته») و برادرش (سید محمد متخلص به «سحاب») نیز همگی شاعر بودند.

مقام شعری بیگم از برادرش «سحاب» بلندتر بود. او از سادات بود و مدح بعضی از دختران و پسران فتحعلی شاه قاجار می‌گفت. محمودمیرزا در تذکره نقل مجلس می‌نویسد رشحه شاعری بسیار توانا بود و «با لاله خاتون و مهری هروی و مهستی گنجوی که مهتر و بهتر شعرای نسوان می‌باشند همسر و برابر است.»

دیوان شعر بیگم به گفته محمودمیرزا سه هزار بیت شعر داشت که از بهترین و بزرگترین دیوان‌های یک زن شاعر ایرانی بود که در دست نیست. در تذکره نقل مجلس صدبیت از شعرهای او و ضمیمه دیوان هاتف هفتاد و پنج بیت آمده است.

تاریخ دقیق مرگ وی مشخص نیست ولی تا سال ۱۲۳۱ ق رشحه هنوز زنده بود.

غم نه گر خاکم به باد از تندی خوی تو رفت ..

غم از آن دارم که محروم از سر کوی تو رفت..

گلشن خلدش شود گرجا نیاساید دگر..

رشحه مسکین که محروم از سرکوی تو رفت..




فاطمه خانم، مشهور به سُنبُل باجی،

سوگلی حرمسرای فتحعلیشاه قاجار، که اهل منطقه رابر واقع در کرمان بود. آغامحمدخان قاجار، در سال ۱۲۰۹ هجری قمری، این زن را، هنگامیکه دختر بچه‌ای کوچک بود، با خود و جزو اسرای کرمان به تهران آورد و فتحعلیشاه در زمان ولیعهدی خود، با وی ازدواج کرد.

سنبل باجی از زنان خیلی باعرضه و باکفایت فتحعلیشاه بود و تمامی شاهزادگان و فرزندان شاه، از وی حساب می‌بردند. دختر این زن، فخرجهان خانم، ملقبهٔ به فخرالدوله نیز، از دختران بسیار متشخصه و باعرضه فتحعلیشاه بود.





ملک زاده خانم عزت الدوله، دختر محمدشاه قاجار و مهدعلیا بود.

او خواهر ناصرالدین شاه محسوب می‌شد. پس از مرگ محمدشاه، مهدعلیا به مدت ۴۵ روز و تا ورود موکب ناصرالدین میرزای ولیعهد از تبریز نیابت سلطنت را بر عهده داشت و طی این مدت به میرزا آقاخان نوری میدان بسیار داده بود و اورا نامزد صدراعظمی نموده بود.


با ورود شاه جوان متوجه شد که شاه صدراعظم خود را انتخاب نموده (میرزا تقی خان امیرکبیر) و لذا رابطه این دو نفر از ابتدا شکرآب شد. به ابتکار ناصرالدین شاه، عزت الدوله به ازدواج امیرکبیر درآمد تا مگر علقه خویشاوندی و محرمیت این رابطه را اصلاح کند. مهد علیا با ازدواج دخترش با یک آشپززاده مخالف بود.

پس از عزل امیر و قتل فجیع وی، عزت الدوله که هنوز در مرگ شوهر سیاهپوش بود، به فرمان مادر ابتدا با میرزا کاظم خان (پسر میرزا آقاخان نوری) و سپس با شیرخان اعتضادالدوله و بعد از آن با یحیی خان مشیرالدوله ازدواج نمود.

عزت الدوله در اواخر عمر می‌گفت: یک موی گندیده آن بچه آشپز، می‌ارزید به تمام هیکل این بچه اعیانها.

حاصل ازدواج عزت الدوله با امیرکبیر دو دختر به نامهای تاج‌الملوک و همدم الملوک بود که به ترتیب با پسردایی‌های خود مظفرالدین میرزا (مظفرالدین شاه بعدی) و مسعود میرزا (ظل السلطان بعدی) ازدواج نمودند. محمدعلی شاه به این لحاظ نوه مشترک ناصرالدین‌شاه، امیرکبیر، و عزت الدوله بوده‌است.



عصمت‏الدوله

(۱۲۳۴، تهران-۱۲۸۵، تجریش) دختر ناصرالدین‌شاه. مادرش تاج‏الدوله دومین زن عقدی ناصرالدین‌شاه و دختر سیف‏الله میرزا پسر فتحعلی‏شاه بود. عصمت‏الدوله نخستین زن ایرانی بود که نواختن پیانو را آموخت. او را در دوازده سالگی به ازدواج دوستمحمدخان معیرالممالک درآوردند. عصمت‏الدوله از معیرالممالک صاحب چهار فرزند شد:

1. عصمت‏الملوک معیری، همسر میرزا حسن مستوفی‏الممالک

2. دوستعلی‏خان معیرالممالک

3. فخرالتاج معیری

4. دوستمحمدخان اعتصام‏الدوله



فخرالدوله

(توران آغا) یکی از دختران تحصیل‌کرده و شاعر ناصرالدین شاه قاجار و خازن‌الدوله، و خواهر تنی ِ فروغ‌الدوله بود.
او داستان‌های شفاهی ایرانی را مکتوب کرد.فخرالدوله شب‌هایی که نقیب‌الممالک، نقال‌باشی پدرش داستان‌گویی می‌کرد، پشت در نیمه باز اتاق خواجه سرایان می‌نشت و داستان‌ها را با دقت مکتوب می‌کرد و برای آن‌ها نقاشی می‌کشید.


از جمله داستان‌های امیر ارسلان رومی و زرین ملک را او مکتوب و مصور کرده است.





فروغ‌الملک یا فروغ‌الملوک

که تخلص ولیه صفا داشت زنی هنرمند، عارف و مشروطه‌خواه بود که در نقاشی آبرنگ، فن پرداز، شعر، موسیقی و نوازندگی تار چیره‌دست بود و در سیر و سلوک عرفانی نیز مقام مرشدی داشت. فروغ‌الملک در کنار پدر و مادرش عضو انجمن اخوت بود و طرفدار آزادیخواهی و انقلاب مشروطه.

فروغ‌الملک دختر علی خان قاجار ظهیرالدوله (بنیان‌گذار انجمن اخوت) و فروغ‌الدوله (تومان آغا یا ملکه ایران، یکی از دختران تحصیل‌کرده و آزادیخواه ناصرالدین‌شاه) بود. پدر و مادر او در انقلاب مشروطه نیز شرکت داشتند چنانکه هنگام به توپ بسته شدن مجلس ملی، محمدعلی شاه دستور تخریب و غارت خانه آن دو را نیز صادر کرد. فروغ الملوک نیز به آزادگی و آزادیخواهی و طرفداری مشروطیت شهرت داشت.

فروغ الملک در کنار پدر و مادرش عضو انجمن اخوت (دراویش صفی علیشاهی) بود. از فروغ‌الملوک و خواهرش، ملک‌الملوک همراه با مادرشان، فروغ‌الدوله عکس‌هایی در لباس درویشی با کشکول و منتشا برجا مانده‌است. او «در سیر و سلوک به درجات بالا رسید و در مقام پیر (مرشد) به ارشاد نوآموزان می‌پرداخت».

فروغ‌الملک همچون مادرش شعر می‌گفت و تخلص «ولیه صفا» را برای خود برگزیده بود (تخلص شعری مادرش «صفا» بود). فروغ الملوک نقاشی را نزد کمال‌الملک آموخت و چند تابلوی نقاشی از وی باقی مانده است که یکی از آنها تابلوی آبرنگی از چهره برادرش، محمدناصرخان است و شیوه چهره‌پردازی آن شبیه سبک صنیع‌الملک بوده، با خط ریزی امضای «ولیه ۱۳۳۶» دیده می‌شود و زیر نقاشی با خطی درشت‌تر نوشته شده است «ظهیرالدوله محمدناصرخان قاجار. ایشیک آقاسی باشی». این تابلو در حراج کریستی لندن در سال ۱۹۸۹ با قیمتی بالا فرخته شد. او در نوازندگی ساز تار نیز از استادان عصر خویش شمرده می‌شد.

دوستعلی معیری (معیرالممالک) در یادداشت‌هایش نوشته است که فروغ الملک هرگز ازدواج نکرد اما در منابع دیگری آمده است که او را در نوجوانی به عقد سالارالسلطان کرمانشاهی درآوردند ولی از وی جدا شد و در خانقاه دراویش زندگی کرد. ولیه صفا در سن ۶۱ سالگی درگذشت.



+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم مهر 1390ساعت 20:22 توسط آذین | 19 نظر
زنان دربار قاجار
گلین خانم اولین زن عقدی ناصرالدین شاه دختر شاهزاده احمدعلی میرزا (پسر فتحعلی شاه) و خواهر همان پروین خانم معروف استاولین پسر و ولیعهد ناصرالدین شاه از بطن این زن بود که سلطان محمودمیرزا نام داشت. سلطان محمود میرزا در کودکی درگذشت. گلین خانم دو دختر هم برای ناصرالدین شاه به دنیا آورد که اولی افسرالدوله و دومی فخرالملوک نام داشت.





خجسته خانم (تاج‌الدوله) دومین زن عقدی ناصرالدین شاه، دختر سیف‌الله میرزا پسر دیگر فتحعلی شاه بود که بعد از جلوس ناصرالدین شاه بر تخت سلطنت به عقد ازدواج وی درآمد. خجسته خانم یک پسر و یک دختر برای ناصرالدین شاه به دنیا آورد. پسرش سلطان معین‌الدین میرزا دومین ولیعهد ناصرالدین شاه در کودکی درگذشت و دخترش عصمت‌الدوله با تشریفات باشکوهی که تا آن تاریخ نظیر نداشت به عقد ازدواج دوستمحمدخان معیرالممالک (پسر خزانه‌دار شاه که یکی از ثروتمندترین مردان عصر خود بود) درآمد. درباره این عروسی باشکوه که هفت شبانه‌روز به طول انجامید مادام کارلا سرنای ایتالیایی چنین می‌نویسد:

«همه مردم تهران در این جشن‌های باشکوه شرکت نمودند. نه تنها اشراف و ثروتمندان تهران برای حضور در این جشن‌ها دعوت شده بودند، بلکه آدم‌های ندار و حتی سربازان ساخلوی تهران نیز در ضیافت‌های عمومی که در محلات مختلف برپا شده بود به ترتیبی شرکت داشتند.

جهازیه کامل و بسیار مجللی در پشت شترها و قاطرها به خانه‌ای که برای عروسی ترتیب داده شده بود حمل گردید. نقل و انتقال این اسباب و اثاث ده روز طول کشید. روز دهم روی سینی‌های بزرگ نقره‌ای، جواهرات عروس را به همراه پنج میلیون سکه طلای ضرب شده، که مهریه وی را تشکیل می‌دادند به خانه عروس می‌برند.

بالاخره در پایان روز دهم، بعد از غروب آفتاب، پیل سفیدی که هودج زیبائی بر پشت آن گذاشته بودند، برای بردن عروس به اطاق حجله، در برابر قصر توقف کرد. ناصرالدین شاه که می‌ترسید پیل چموشی کند از دوستعلی خان (پدر داماد) خواست که وی نیز در کنار دست پیلبان بنشیند. تعداد کثیری به عنوان همراهان عروس به راه افتادند. تمامی بزرگان پایتخت علاقه داشتند که دختر شاه را تا خانه بخت بدرقه کنند.

مسافت بین قصر تا خانه داماد همه جا چراغانی شده بود. سربازان ساخلوی شهر نیز هر یک در لوله تفنگ خود شمع روشنی حمل می‌کردند. دیوارهای شهر با پارچه‌های گرانقیمت و شال‌های کشمیری تزئین شده بود و از قصر تا خانه داماد، زیرپای عروس قالی‌های گرانبها گسترده بودند. چراغانی بازار هم افسانه‌ای بود و دوستعلی خان پیشاپیش هزاران شمع به آنجا فرستاده بود تا سرتاسر بازار را غرق در نور کنند.

هرگز مردم به یاد ندارند که این چنین روز و شب زیبا و اینقدر دیدنی‌های خیره کننده در تهران دیده باشند…»





شکوه‌السلطنه‌ سومین زن عقدی ناصرالدین شاه نیز مانند زنان عقدی اول و دوم او دختر یکی از پسران فتحعلی شاه به نام فتح‌الله میرزا شعاع‌السلطنه است. شکوه‌السلطنه در سال چهارم سلطنت ناصرالدین شاه به عقد ازدواج وی درآمد و پسری برای او به دنیا آورد که او را مظفرالدین میرزا نام نهادند. هنگام تولد مظفرالدین میرزا، زن محبوب دیگر شاه، جیران یا فروغ‌السلطنه هم باردار بود و چون ناصرالدین شاه به وی علاقه مفرطی داشت در انتظار ولادت پسری از بطن او از تعیین مظفرالدین میرزا به سمت ولیعهد خودداری نمود. اتفاقاً فروغ‌السلطنه در اولین زایمان پسری به دنیا آورد که بیش از یک هفته زنده نماند، ولی ناصرالدین شاه در انتظار ولادت پسر دیگری از بطن وی از معرفی مظفرالدین میرزا به ولیعهدی خودداری نمود.

دومین و سومین فرزند فروغ‌السلطنه هم پسر بودند که اولی را ملک قاسم میرزا و دومی را سلطان رکن ‌الدین میرزا نام نهادند. با این که مظفرالدین میرزا پسر بزرگتر و از یک شاهزاده خانم قاجار بود ناصرالدین شاه پسر کوچکترش ملک قاسم میرزا را به ولیعهدی برگزید.

با وجود این هر دو پسر جیران یکی پس از دیگری مردند و ناصرالدین شاه سرانجام مظفرالدین میرزا را به ولیعهدی انتخاب نمود و هم اوست که بعد از کشته‌شدن پدرش به نام مظفرالدین شاه بر تخت نشست.





فروغ‌السلطنه (جیران) که قبلاً از او نام بردیم دختر یک نجار فقیر تجریشی به نام محمدعلی خان بود، که در منابع مختلف مربوط به دوران سلطنت ناصرالدین شاه خیلی درباره زیبائی او قلمفرسائی کرده‌اند. یکی از کسانی که خیلی در وصف او سخن گفته دوستعلی خان معیرالممالک است که درباره او می‌نویسد: «جیران دختری از اهل تجریش و دارای چشمانی بود که هر بیننده‌ای را واله و شیدا می‌نمود. شاه نیز اسیر و شیفته چشم‌های آهویش شده و رفته رفته محبتش درباره وی به سرحد جنون رسید و ساعتی دور از او زیستن نمی‌توانست. از او دو پسر آورد که هر دو را ولیعهد خواند ولی یکی پس از دیگری درگذشتند… پدرم مکرر از دستگاه عظیم و شکارهای او در جاجرود برایم حکایت می‌نمود که هنگام سواری چکمه به پا می‌کرد و روبند را به دور سر پیچیده و در نهایت چالاکی بر روی زین قرار می‌گرفت.

دسته انبوهی از نوکر و قوشچی و تفنگداران و چاپلوس و غیره در رکابش سوار می‌شدند و از دور همه کس را گمان می‌رفت که کبکبه شاهانه است. اغلب در شکارگاه‌ها قوش مخصوص خود را به دست می‌گرفت و بر قله کوه آمده به کبک می‌افکند و هر کس صیدش را سرمی‌برید یک امپریال انعام داشت (امپریال پول طلای روس بود و هیجده قران ارزش داشت، ولی اکنون نایاب است و بهائی باورنکردنی دارد).

روزی شاه با جیران به قصد شکار سوار می‌شود و رفته رفته سوارها از دورش پراکنده شده به اطراف جیران گرد می‌آیند. شاه چون به پشت سر می‌نگرد بیش از دو سه سوار به همراه خویش نمی‌بیند و آنگاه خود نیز رکاب زده به جیران می‌پیوندد…»

درباره جیران، که نخست‌ از زنان صیغه ناصرالدین شاه بود و بعداً با لقب فروغ‌السلطنه جانشین یکی از زنان عقدی شاه به نام ستاره خانم شد گفته می‌شود برخلاف سایر ستایشگران جیران او را چندان زیبا نمی‌داند.

گفته می‌شود این دختر پیش از این که به وسیله مهدعلیا مادر ناصرالدین شاه به او معرفی شود از خدمه ملکه مادر بوده «که نه زیبائی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونه چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو می‌دانستند.

وی موفق شد که تمام زنان عقدی را، که از آن پس ناگزیر در اندوه و عزلت به سر بردند از چشم شاه بیندازد. پدر وی که قبلاً نجار بود، به حکمرانی یکی از ولایات منصوب شد. برادر و یکی دیگر از خویشان نزدیکش، که هیچ کدام خواندن و نوشتن نمی‌دانستند به سمت فراش خلوت شاه برگزیده شدند. وی دو پسر و یک دختر به دنیا آورد.

پسر بزرگش قاسم خان (ملک قاسم میرزا) به ولایتعهدی برگزیده شد و جیران به قدرت رسید. نفوذ وی در تمام امور مملکتی عیان بود. شاه دیگر فقط به خاطر او و پسرش قاسم خان زندگی می‌کرد. شاه پسر دوم جیران را که هنوز در گهواره بود «امیر توپخانه» کرد و در عین حال به فرزندان دیگر زنان خود بی‌اعتنا بود…

اما دیری نگذشت که دو پسر و یک دختر جیران یکی پس از دیگری درگذشتند. جیران ناگهان از بالاترین درجات اقبال و سعادت به قعر فلاکت درغلتید. خود او هم از این لطمات جان سالم بدر نبرد و دیری نپائید که دق مرگ شد…»

فروغ السلطنه هنگام مرگ بیست سال تمام نداشت و ناصرالدین شاه مردی سی ساله بود. برای جیران مقبره‌ای در حضرت عبدالعظیم ساختند و ناصرالدین شاه تا پایان عمر، هربار که به زیارت حضرت عبدالعظیم می‌رفت ساعتی بر سر قبر جیران می‌نشست و می‌گریست و سرانجام پس از تیر خوردن در حرم حضرت عبدالعظیم، در حالی که دست بر روی زخم سینه نهاده بود خود را به آرامگاه جیران رساند و همانجا جان داد.



+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم شهریور 1390ساعت 12:39 توسط آذین | 31 نظر
مهدعلیا
ملک جهان خانم ملقب به نواب علیه و مهدِ عُلیا (۱۲۲۰ - ۶ ربیع‌الثانی ۱۲۹۰، تهران) همسر محمد شاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار بود.

ملک جهان خانم دختر امیر محمد قاسم خان قاجار قوانلو (ملقب به ظهیرالدوله) و بیگم جان خانم (دختر دوم فتحعلیشاه قاجار) بود.

در ۱۶ سالگی او را به عقد پسردایی‌اش محمدمیرزا که آن زمان ولیعهد بود درآوردند

او در ۲۵ سالگی، پسرش ناصرالدین میرزا و در ۳۰ سالگی، دخترش، عزت ملک (ملک نسا خانم) را به دنیا آورد.

محمد شاه با اینکه ناصرالدین میرزا را از ۵ سالگی به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود چند بار قصد کرد پسر دیگرش عباس میرزا

(پسر خدیجه کردستانی که نسبش به شیخ‌های نقشبندیه می‌رسید) را ولیعهد کند.

در سال ۱۲۶۴ ق که محمدشاه درگذشت، مهد علیا پسرش را که در تبریز بود به تهران فراخواند و خود نیز به کمک هوادارانش و سفارت انگلیس برای ۴۵ روز امور مملکت را به دست گرفت و آرامش شهر را حفظ کرد.

او به عنوان ملکه مادر نایب السلطنه شورای سلطنت را تشکیل داد.

مثلا حاج میرزا آقاسی وزیر محمدشاه را که هوادار عباس میرزا بود عزل کرد.

عباس میرزا و خدیجه کردستانی نیز که از جانب او احساس خطر جانی می‌کردند با کمک فرهاد میرزا معتمدالدوله به سفارت انگلیس پناه برده و در آنجا تحصن کردند

مهدعلیا بسیار باهوش بود.

بر ادبیات فارسی و زبان عربی مسلط بود، با موسیقی و آواز آشنا بود و خط ریز و خط درشت می‌نوشت.

شعر می‌گفت و در سخنانش از مثل‌ها و روایات زیادی استفاده می‌کرد.

او قرآن را به صورت دودانگ در آهنگ حجاز می‌خواند.

مهد علیا به ساختن و نوسازی بناها مانند باغ مادر شاه در مرقد شاه عبدالعظیم، مدرسه حکیم باشی (یا مدرسه مهد علیا)، ساختن بارگاه و بقعه زبیده خاتون، تعمیر و اتمام مسجد امیرقاسم خان، پدرش (یا مسجد مادر شاه) توجه داشت.

از مهد علیا چند سجع مُهر با عنوان‌های «ملک النساء العالمین»، «عصمة الدنیا و الدین» و … باقی است

مهد علیا در روزگار پادشاهی پسرش به نفوذ بالایی در کارهای کشور دست یافت.

دختر مهد علیا، ملک‌زاده خانم ملقب به عزت‌الدوله با وجود ناخرسندی مهد علیا در ۱۳ سالگی در روز جمعه ۲۲ ربیع‌الاول از سال ۱۲۶۵ ق.به همسری امیر کبیر درآمد و کینه او نسبت به امیرکبیر بیشتر شد.

او در جناح مخالف امیرکبیر تمام کوشش خود را برای مبارزه با اصلاحات وی و براندازی‌اش صرف کرد.

سرانجام امیر کبیر با دخالت او در سال ۱۲۶۸ در حمام فین کاشان به قتل رسید.

پس از مرگ امیرکبیر، موجب صدراعظم شدن میرزا آقا خان نوری اعتمادالدوله شد و دخترش عزت ملک خانم را که سیاهپوش امیرکبیر بود به اجبار به عقد میرزا کاظم خان پسر آقاخان نوری درآورد

برخی منابع اورا زنی منحط از لحاظ اخلاقی و روابط خصوصی می‌دانند.

حتی میرزا تقی خان امیر کبیر نیز در هنگام آخرین ملاقات با وی او را روسپی خوانده است.

او در سن ۷۰ سالگی در ۶ ربیع‌الثانی ۱۲۹۰ ق.، هنگامی که ناصرالدین شاه به سفر اروپا رفته بود در تهران درگذشت و در آرامگاه محمدشاه در قم دفن شد.





+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم شهریور 1390ساعت 0:40 توسط آذین | 43 نظر
نقش زنان در دوران قاجار
«سنبل خانم»

از مردم کرمان بود که در جريان حمله‌ي «آغامحمدخان قاجار» به آن شهر و قتل و عام ساکنان آن‌جا به اسارت گرفته شد.

«آغامحمدخان» از مردم کرمان نفرت داشت.

دليل نفرت او از مردم کرمان، همکاري اهل اين شهر با «لطفعلي‌خان» زند بود. وي اين گناه را بر مردم کرمان نمي‌توانست ‌ببخشد.

«آغامحمدخان» در آغاز دستور داده بود که پيران و جوانان، زنان، مردان و کودکان اين شهر را سر ببرند و از سرهاي بريده‌ي آنان، مناره بسازند.

اما بعد که جنون آدم‌کشي‌اش اندکي کاهش يافت، دستور داد تا از انداختن زنان و کودکان به درون آتش خودداري کنند اما چشم مردان را بدون توجه به سن و سال آنها درآورده و از آن‌ها مناره بسازند.

در اين ميان، شمار بسياري از مردم کرمان از خطر مرگ جستند ولي از خطر کور شدن نتوانستند رهايي يابند.

شيوه‌ي کور کردن ديگران به‌عنوان تنبيه و انتقام، در تاريخ کشور ما پديده‌ي تازه‌اي نيست.

بارها از آن، جهت انتقام‌گيري استفاده شده‌است. از جمله مي‌توان به «نادرشاه افشار»، اشاره کرد که فرزند خود، «شاهرخ ميرزا» را که به او بدبين شده بود، کور ساخت.

«فتحعلي‌شاه» که خود نيز در کشتارهاي آغامحمد خان نيز دست داشت، روزي ضمن عبور از شهر مشاهده مي‌کند که چند سپاهي ايلياتي، دختر جوان و زيبايي را در آغوش کشيده و قصد دارند بعد از تجاوز، او را به قتل برسانند.

يکي از سپاهيان، مرتب با گرز خود بر فرق دختر مي‌کوبد تا او را بکشد اما عده‌اي از آنها اصرار دارند که بهتر است اول به وصالش برسند بعد نابودش سازند.

دختر که زبان ترکي نمي‌فهمد ، ناله و شيون مي‌کند که او را نکشند. در چنين حالتي، موهاي بلند، آشفته‌ و شفاف، چشم‌هاي درشت و رنگ سبزه‌ي بدن او ، چنان شور و هيجاني در باباخان (فتحعلي‌شاه بعدها) ايجاد مي‌کند که از سپاهيان مي‌خواهد او را رها کنند.

در آن حالت، آنها که او را نمي‌شناسند، نمي‌پذيرند و او ناچار مي‌شود با ضربه‌اي که بر مغز سپاهي فرود مي‌آورد، دختر را از چنگ سپاهيان بيرون برد.

همان شب باباخان از آن دختر کام مي‌گيرد و چون شيفته‌ي زيبائيش شده بود او را به عقد خود درمي‌آورد.

اين دختر همان «سنبل خانم» است که شاه به وي مهر فراوان مي‌ورزيد.



+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم شهریور 1390ساعت 1:35 توسط آذین | 20 نظر
تاجلی همسر شاه اسماعیل ... پری خان خانوم دخترشاه طهماسب اول
تاجلی دومین همسر شاه اسماعیل صفوی بود.

او تنها همسر شاه اسماعیل است که پا به پای مردان در جنگ شرکت می‌کرد و همچنین ندیمه نیز نداشت.

تاجلی، خود ندیمه بهروزه (زن سوم شاه اسماعیل) بود.او و بهروزه در جنگ چالدران به اسارت سلطان سلیم درآمدند، ولی تاجلی گریخت و به ایران بازگشت.



پری خان خانم (متوفی ۹۸۶ ه.ق./۱۵۷۸ م.) دختر شاه تهماسب اول دومین پادشاه سلسله صفویان و خواهر شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده، سومین و چهارمین پادشاهان صفوی بود.


پس از مرگ شاه تهماسب، اسماعیل دوم برای مدت کوتاهی برتخت نشست. در این مدت او مشغول خونریزی و خذف شاهزادگان صفوی شد.

خشونت بی حد و مرز او باعث ناخشنودی بزرگان قوم و امرا گردید و سرانجام منجر به برکناری و قتل او شد.

در این زمان پری خان خانم خواهر او از حمایت بعضی امرای قزلباش‌ها برخوردار بود و در به قدرت رسیدن محمد خدابنده که شاهزاده‌ای ناتوان و بیمار بود نقش کلیدی داشت.

پری خان خانم امیدوار بود پس از به تخت نشستن محمد نابینا خود کنترل قدرت را در دست داشته باشد اما در عمل اینگونه نشد و پری خان خانم یکسال بعد به قتل رسید.

در سالهای ابتدایی پادشاهی محمد خدابنده، همسر او خیر النساء بیگم و وزیرش میرزا سلمان قدرت زیادی یافتند.

بجز شاعر و نویسنده و فیلسوف و......
کلی زن معروف اینجا هست

تازه اینا فقط شاعر و نویسنده هست

حالا اینو داشته باش فیلسوفا رو میگم
یلسوفان زن
فیلسوفان زن

هانا آرنت

آلمان ۱۹۸۸ - یک‌دوره تمبر به نام (زنان در تاریخ آلمان)

هانا آرنت (زاده ۵ اکتبر ۱۹۰۶ در لیندن, هانوفر - درگذشته ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نیویورک، امریکا)، فیلسوف (فلسفه سیاسی) و تاریخ‌نگار آلمانی - یهودی تبار به دنیا آمد.او در آمریکا سال‌ها استاد دانشگاه در رشتهٔ تئوری سیاسی بود و از چند کشور، ده‌ها دکترای افتخاری گرفت، و جایزهٔ آلمانی زبان لسینگ و فروید را نیز از آن خود کرد.


زندگی

هانا آرنت در سال ۱۹۰۶ در لیندن واقع در نزدیکی هانوفر و در یک خانوادهٔ مرفه یهودی چشم به جهان گشود. والدین وی اگر چه لیبرال و غیرمذهبی بودند، اما هانا را با این روحیه تربیت کردند که در مقابل یهودی‌ستیزی ساکت ننشیند. هانا آرنت پس از پایان دورهٔ متوسطه، در ۱۸ سالگی در وارد دانشگاه ماربورگ شد.[۱] او در دانشگاه در رشته‌های فلسفه، ادبیات یونان و الهیات مسیحی، درس خوانده بود و پایان‌نامهٔ دکترایش را نزد یاسپرس با موضوع «مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین قدیس» به اتمام رسانده بود. او با قدرت‌گرفتن فاشیسم، دو بار دچار خطر جانی شد؛ یک‌بار در سال ۱۹۳۳ مدتی در زندان آلمان و بار دیگر در سال ۱۹۴۰ در فرانسهٔ اشغال‌شده، زمانی که در اردوگاه‌های موقت انتقال به کوره‌های آدم‌سوزی هیتلری بود؛ ولی سرانجام موفق به فرار به آمریکا شد و در آن‌جا در سال ۱۹۵۱ تبعهٔ آمریکا گردید. او بعدها نوشت که زبان اول تبعیدش، فرانسوی و زبان دوم مهاجرتش، انگلیسی شد. آرنت در آمریکا سال‌ها استاد دانشگاه در رشتهٔ تئوری سیاسی بود.[۲]

رابطه او با هایدگر

در دوران دانشجویی هانا آرنت به مارتین هایدگر استاد فلسفهٔ خود دل بست. اما متاهل بودن هایدگر، چشم‌انداز رسیدن به او را برای هانا آرنت تیره می‌ساخت. او در کتاب «سایه‌ها» سعی می‌کند گذشته و سیمای روحی خود و احساسش را نسبت به‌هایدگر شرح دهد هرچند که نامه‌های خصوصی بین این دو در اختیار محققان قرار نمی‌گیرد، امّا این کتاب گویای ناگفته‌های بسیاری است‌. آرنت برای دوره کارشناسی ارشد و فرار از پیامدهای روحی و مادی این رابطه به «هایدلبرگ» مهاجرت می‌کند و زیر نظر کارل یاسپرس، در نقطه مقابل هایدگر به ادامه تحصیل می‌پردازد، و رساله دکتری‌اش را پیرامون «مفهوم عشق از نظر آگوستین قدیس» می نویسد.[۳]

آثار

در سال ۱۹۵۱ یکی از مهمترین آثار او تحت عنوان «عنصرها و خاستگاه‌های حاکمیت توتالیتر» به انگلیسی منتشر شد. آلمانی همین اثر در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید. آرنت در این اثر با رژیم‌های توتالیتر ناسیونال سوسیالیستی و استالینیستی از نظر سیاسی تسویه‌حساب کرده است. این اثر بازتاب گسترده‌ای در میان متفکران و محافل سیاسی جهان داشت و آوازهٔ هانا آرنت را به عنوان اندیشمند سیاسی تثبیت کرد.

شناخته شده‌ترين اثر فلسفى ـ سياسى هانا آرنت «قدرت و قهر» نام دارد كه وى در آن با دقتى موشكافانه به بررسى نقش قدرت و قهر در زندگى اجتماعى پرداخته و نشان داده است كه آن‌ها مفاهيمى كاملا متفاوت و حتا متضادند. از ديگر آثار هانا آرنت مى‌توان به «حقيقت و دروغ در سياست» و نيز «درباره‌ى انقلاب» اشاره كرد.

هانا آرنت در ۴ دسامبر ۱۹۷۵ در نيويورك چشم از جهان فروبست.

آثار اوعبارتند از:

· توتالیتاریسم

· بیوگرافی راحل فارنهاگن؛ یک زن رمانتیک یهودی آلمانی

· نامه‌های فلسفی، سیاسی به یاسپرس بین سال‌های ۱۹۲۶ تا ۱۹۶۹

· پیرامون انقلاب

· دربارهٔ زندگی مشغول

· فلسفهٔ هستی چیست؟

· مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین قدیس.

· سایه‌ها

· انقلاب

منابع

1. ↑ هانا آرنت تاریخ فلسفه

2. ↑ لیلی و مجنون‌ها در آبزوردستان! خزه

3. ↑ مروری بر کتاب هانا آرنت اثر دیوید واتسن Sociology of Iran

The Cambridge Companion to Hannah Arendt (Cambridge Companions to Philosophy) by Dana Villa, Cambridge University Press, 2001
· سیمون دوبووار

· سیمون دو بووار (به فرانسوی: Simone De Beauvoir) (۹ ژانویه، ۱۹۰۸-۱۴ آوریل، ۱۹۸۶) با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف، نویسنده، فمینیست و اگزیستانسیالیست فرانسوی بود که در ۹ ژانویه، ۱۹۰۸ در پاریس در خانواده‌ای بورژوا به دنیا آمد.

·

· زندگی

· بووار در یک خانواده‏ی بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنت‌مارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسه اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود بووار دانشجوی این مدرسه نبود. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به تدریس فلسفه می‏پرداختند، او تصمیم گرفت مدرس فلسفه شود و در آزمونی که به این منظور گذراند، با ژان پل سارتر آشنا شد. بووار و سارتر هر دو در ۱۹۲۹ در این آزمون شرکت کردند، سارتر رتبه‏ی اول و بووار رتبه‏ی دوم را کسب کرد. با این وجود، بووار صاحب عنوان جوان‏ترین پذیرفته‏شده‏ی این آزمون تا آن زمان شد. سارتر و بووار رابطه‏ی عاطفی پیچیده‏ای داشتند و همواره بر صداقت در روابط عاطفی تاکید داشتند. با وجود تنش‏های پیاپی و روابط عاطفی متعدد، این دو در تمام عمر دوستانی جداناپذیر باقی ماندند، اما ارتباط آن‌ها، برخلاف روابط مرسوم جامعه، شامل وفاداری و تک‌همسری نبود.

· بووار به عنوان مادر فمینیسم ِ بعد از ۱۹۶۸ شناخته می‌شود. معروف‌ترین اثر وی جنس دوم (عنوان اصلی: Le Deuxième Sexe) نام دارد که در سال ۱۹۴۹ نوشته شده‌است. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شده‌است می‌پردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و در آمریکا منتشر شد، به عنوان مانیفست فمینیسم شناخته شد.

· سیمون دوبووار در ۱۴ آوریل، ۱۹۸۶درسن ۷۸ سالگی به خاطر ذات‌الریه از دنیا رفت. وی در کنار ژان پل سارتر به خاک سپرده شده‌است.

· ] جنس دوم

· در کتاب جنس دوم، سیمون دوبووار استدلال‌های خود را از طریق اگزیستانسیالیسمی فمینیستی بیان می‌کند. بووار به‌عنوان یک اگزیستانسیالیست باور داشت که بودن مقدم بر ماهیت است. وی به‌همین منوال استنباط می‌کند که یک انسان زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود، چرا دختران از اوان کودکی، نقش‏های فرهنگی معینی را می‏پذیرند. تز کلی کتاب، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیله‏ی تاریخ و افسانه‏هایی تعریف و محدود شده‏اند که آن‏ها را در جایگاهی پایین‏تر قرار می‏دهد. به باور بووار، تاریخ فرهنگی مانع از آن شده‌است که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آن‏ها می‏توانند با نفی این افسانه‏های فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنت‏های فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. بووار استدلال‏های زیست‏شناختی، روانشناختی، و ماده‏گرایانه را، برای تبیین دسته‏ای از ویژگی‏های رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی می‏کند.

· بووار دلیل می‌آورد که در طول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شده‌اند. حتی مری ولستونکرفت مردها را به‌عنوان ایده‌آلی که زن‌ها آرزوی رسیدن به آن را دارند به‌حساب می‌آورد. در کتاب جنس دوم بووار می‌گوید که این طرز فکر با ادعای این‌که زنان در مقابل مردان «نابهنجار» در مقابل «هنجار» و «منحرف» در مقابل «طبیعی» هستند، جلوی پیش‌روی زنان را گرفته‌است. به‌عقیدهٔ وی برای آن‌که فمینیسم بتواند به‌جلو حرکت کند این برداشت باید از بین برود. در این‌صورت زنان درست به‌اندازهٔ مردان قادر به پیشرفت هستند.

· بووار استدلال می‏کند که زنان، همواره «دیگری» مردان به حساب آورده شده‏اند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساخته‏اند. بنابراین مردان کنش‏گرا، و زنان کنش‏پذیر هستند. بووار بر این باور است که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، بووار خوش‏بین بود و عقیده داشت زنان می‏توانند زمینه‏ی آزادی خود را فراهم کنند. آن‏ها می‏توانند افسانه‏های فرهنگی را به چالش بکشند، می‏توانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پایین‏دست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. مهم‏تر آنکه، آنان می‏توانند رابطه‏ی برابری را با مردان تجربه کنند. او نوشت «اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز، همچون مرد، سرچشمه‏ی زندگی خواهد بود و نه خطری مرگ‏بار.»

· برخی از آثار

· ۱۹۴۳ مهمان

· ۱۹۴۵ خون دیگران

· ۱۹۴۶ همه می‌میرند

· ۱۹۴۹ جنس دوم

· ۱۹۵۴ ماندارین‌ها ترجمه پرویز شهدی نشر دنیای نو. این کتاب در لیست روزنامه گاردین (۱۰۰۰ رمان که هر شخص باید بخواند) قرار دارد.

· ۱۹۵۸ خاطرات یک دختر مطیع

· ۱۹۶۴ مرگی بسیار آرام

· ۱۹۶۶ تصاویر زیبا

· ۱۹۶۷ زن وانهاده

· ۱۹۷۰ کهنسالی

· ۱۹۸۴ مراسم وداع

· منابع

· Wikipedia contributors, «Simone de Beauvoir,» Wikipedia, The Free Encyclopedia, دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Simone_de_Beauvoir&oldid=197126005

· هیپاتیا

· هیپاتیا زنی یونانی که به عنوان نخستین زن برجستهٔ ریاضی‌دان شناخته می‌شود. او استاد فلسفه در شهر اسکندریه بود و در علم نجوم تبحر داشت. وی در دوران حکومت روم بر مصر در اسکندریه زندگی می‌کرد و به دست مسیحیان و با تحریک کلیسا به اتهام جادوگری کشته شد.

·

· زندگی

· پدرش تئون از ریاضی‌دانان مشهور و استاد دانشگاه اسکندریه بود.تحت تعالیم پدر ریاضیات و فلسفه را آموخت. تئون برای آموزش همه جانبهٔ او اهمیت بسیاری قائل بود و به این سبب هیپاتی هنر سخنوری و خطابه را آموخت و به ورزش‌هایی چون سوارکاری و شنا پرداخت. تئون او را با تمامی نظام‌های مذهبی آن زمان آشنا کرد و به هیپاتیا تفکر دور از تعصب را آموخت.

· بخش عمده‌ای از تعلیم او به سفرهایش اختصاص دارد. برخی معتقدند او بیش ده سال از عمرش را در سفر گذرانده است.[۱] او سفر کوتاهی به آتن داشت و در مدرسه آتن به عنوان دانشجو تحصیل کرد. در بازگشت از آتن از او برای تدریس در دانشگاه اسکندریه در رشته فلسفه و ریاضیات دعوت شد و تا پایان عمر به تدریس در این دانشگاه مشغول بود. به علت تسلط کامل به علوم زمان خود و نطق بی‌نظیرش معلم محبوبی بود. افراد بسیاری از کشورهای مختلف برای شرکت در کلاس‌های او به اسکندریه می‌آمدند و بسیاری از مردم برای شنیدن سخنان او جمع می‌شدند. سقراط مورخ می‌نویسد: «او معلم محبوبی بود، در خانهٔ او همانند اتاق کنفرانسش سخت‌کوش‌ترین دانشجویان آن روز آمد و شد داشتند.»

· با وجود پیشنهادهای ازدواجی که از جانب شاهزادگان و فلاسفه داشت، هرگز ازدواج نکرد.

·

· فعالیت‌ها

· ریاضیات

· وی رساله‌های فراوانی در زمینه ریاضیات نوشت که بسیاری از آن‌ها در زمان یورش مردم به معبد سراپیس اسکندریه از بین رفت. در حل مسائل جبر و هندسه راه‌حل‌های جدیدی ارائه کرد آن‌چنان‌که شناخت مخروط‌ها تا قرن هفدهم از آن‌چه او تدریس می‌کرد پیش‌تر نرفت. او مخترع «غلظت سنج» است که برای تعیین غلظت مواد حل شده در مایعات به کار می‌رود.[۲]

·

·

· تصویر خیالی هیپاتیا، در نقاشی مکتب آتن اثر رافائل

· فلسفه

· هیپاتی پیرو افلاطون بود و به تفسیر آثار ارسطو می‌پرداخت. او عقاید نوافلاطونیان را تبلیغ می‌کرد. در یکی از نوشته‌هایش آمده:

· «افسانه‌ها باید تنها به عنوان افسانه و اسطوره‌ها تنها به عنوان اسطوره آموخته شوند. آموزش موهومات به عنوان حقایق چیز وحشتناکی است. ذهن کودک آنها را می‌پذیرد و به آنها اعتقاد می‌آورد و در سالهای بعد تنها با سختی و شکنجه می‌تواند از چنگ آنها رهایی یابد. در حقیقت انسان همان طور که برای برقراری حقیقت می‌جنگد باید با خرافات نیز به مبارزه برخیزد. چرا که موهومات، نامحسوس، درک‌ناکردنی و بغرنج هستند و تکذیب آن‌ها به سختی میسر می‌شود ...».

· نجوم

· از نخستین کسانی بود که به وسیله‌ای برای راه‌یابی دریانوردان اندیشید. اسطرلاب اختراعی او تا قرن هجدهم مورد استفادهٔ دریانوردان بود.[۳]

· مرگ

· در آن زمان اسکندریه از مراکز مهم مسیحیت بود و تفکرات دیگر با عنوان کافرکیشی به شدت سرکوب می‌شدند. دانش‌هایی که هیپاتیا بر روی آن‌ها کار می‌کرد از دید روحانیون برای مردم مضر و گمراه کننده بود و این‌که یک زن به فلسفه و ریاضیات بپردازد غیرقابل تحمل بود. هیپاتی توسط «سیریل» اسقف شهر اسکندریه متهم به جادوگری و توطئه علیه مسیحیت شد. در یکی از روزهای ماه مارس سال ۴۱۵ میلادی هنگامی که هیپاتی از کتابخانه اسکندریه بازمی‌گشت به کالسکهٔ وی حمله کردند و به طرز وحشیانه‌ای کشتند و سپس جسدش را سوزاندند. نفوذ و قدرت کلیسا مانع پیگرد و مجازات قاتلان هیپاتیا شد. پس از چندی وی توسط کلیسا به عنوان قدیسه معرفی شد.[۴]

· پانویس

· ↑ اوسن ۵۱۳

· ↑ پیام زن

· ↑ ب.فلدبوم

· ↑ تبری، ۵۸۹

· منابع

· Research Machines plc. (2004). The Hutchinson dictionary of scientific biography. Abingdon, Oxon: Helicon Publishing, 608.

· اوسن، ام. لین. «زنان و ریاضیات». آشتی با ریاضیات. ترجمهٔ شهین نعمت‌زاده. تهران: پرویز شهریاری، ۱۳۶۱، ۵۰۹.

· ب.فلدبلوم. «گوشه‌هایی از زندگی‌نامهٔ چند ریاضی‌دان». پویایی ریاضیات. ترجمهٔ پرویز شهریاری. تهران: پویش، ۱۳۵۸، ۱۷۰.

· تبری، احسان. «هیپاتیا». دانش و مردم. اسفند ۸۶.هشتم ۱۰، ۵۸۹.

· راسل، برتراند. «قرن‌های پنجم و ششم». تاریخ فلسفه غرب (جلد اول). ترجمهٔ نجف دریابندری. تهران: نشر پرواز، ۱۳۶۵، ۵۱۹.

· هیپاتی، شهید راه دانش. روزنامه مردم‌سالاری. بازدید در تاریخ ۴ بهمن ۸۶.

· هیپاتی، اولین زن ریاضی‌دان. حوزهٔ پیام زن. بازدید در تاریخ ۴ بهمن ۸۶.
actually wtf!?
 سپاس شده توسط shahad
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: قیافه دختر خانوما(ضد دختر) - ♕ρяιηcєѕѕღsαяαh♕ - 28-02-2013، 19:12

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  نامه ی یک دختر کم توقع
  وقتی یه دختر گریه میکنه ..
  متن های فوق العاده زیبا در مورد دختر
  یه دختر خوب چه کارایی باید بکنه چه کارایی نباید بکنه(آخر خنده)
  این دختر خودشو شبیه شخصیت ها کارتونی کرده است!+عکس
  خوشگل ترین دختر جهان♥در کتاب گینس♥
Star دختر بود یعنی...........!
  مسابقه بین دختر ها و پسر ها ببینیم کی باهوش تره؟
Photo دختر قد بلند( دوستان اون مترو بیارید قدمو اندازه بگیرم)
  به نظرتون پسر خیانت کرده یا دختر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان