09-09-2021، 21:01
لطفا زُل نزنیم
به زن چاق توی پراید،
به النگوهای طلایی ردیف توی دستش.
به زن و شوهری که توی خیابان بحث می کنند،
به مرد دست و پا شکسته ی عصا به دست،
به ویلچرنشینش حتی؛ با ماسک و بی ماسک.
به دختری که با علاقه به گربه های کثیف و لاغر مردنی توی خیابان غذا می دهد،
به زنی که روی نیمکت پارک تنها نشسته و آرام اشک می ریزد.
به بچه ی مریض،
به آدم علیل،
به زیپ باز پیرمرد،
به دست لرزان و چروکیده ی پیرزن،
به دخترک ژنده پوش فال فروش،
به جوان شیک روزنامه فروش؛
زل نزنیم به آدم های ِتا مغز ِ استخوان خیسِ بدون چتر؛
به زن و شوهر با اختلاف سنی زیاد، که دست همدیگر را گرفته اند و راه می روند، به دوست داشتنشان زل نزنیم؛
به درز پاره ی لباس،
به صورت سوخته و پوست جمع شده،
به زن زیبا،
به مرد زشت،
به زنی که دوربین به دست از زمین و زمان عکس می گیرد،
به تنهایی زنی که برای خودش گُل می خرد؛
به مردی که راه می رود و زیر لب با خودش حرف می زند.
به گدا،
به دیوانه؛
به دیوانه ها هم زل نزنیم،
بگذاریم آرام برای خودشان لبخند بزنند، بخندند.
بگذاریم آنکه دلش گرفته و اشک می ریزد هم با خیال راحت گریه کند،
زل نزنیم،
زل زدن مایه ی آزار است...
به زن چاق توی پراید،
به النگوهای طلایی ردیف توی دستش.
به زن و شوهری که توی خیابان بحث می کنند،
به مرد دست و پا شکسته ی عصا به دست،
به ویلچرنشینش حتی؛ با ماسک و بی ماسک.
به دختری که با علاقه به گربه های کثیف و لاغر مردنی توی خیابان غذا می دهد،
به زنی که روی نیمکت پارک تنها نشسته و آرام اشک می ریزد.
به بچه ی مریض،
به آدم علیل،
به زیپ باز پیرمرد،
به دست لرزان و چروکیده ی پیرزن،
به دخترک ژنده پوش فال فروش،
به جوان شیک روزنامه فروش؛
زل نزنیم به آدم های ِتا مغز ِ استخوان خیسِ بدون چتر؛
به زن و شوهر با اختلاف سنی زیاد، که دست همدیگر را گرفته اند و راه می روند، به دوست داشتنشان زل نزنیم؛
به درز پاره ی لباس،
به صورت سوخته و پوست جمع شده،
به زن زیبا،
به مرد زشت،
به زنی که دوربین به دست از زمین و زمان عکس می گیرد،
به تنهایی زنی که برای خودش گُل می خرد؛
به مردی که راه می رود و زیر لب با خودش حرف می زند.
به گدا،
به دیوانه؛
به دیوانه ها هم زل نزنیم،
بگذاریم آرام برای خودشان لبخند بزنند، بخندند.
بگذاریم آنکه دلش گرفته و اشک می ریزد هم با خیال راحت گریه کند،
زل نزنیم،
زل زدن مایه ی آزار است...