" مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور "

[ρяіηcεss~Αιοηε]

بخش عظيمي از خاطرات من اينجا شكل گرفته و تاسف،براي خودم كه توي خاطرات كسي نقشي نداشتم ..
وقتي بين هم دوره اي هاي خودم از همه كم سن تر بودمو شايد ٩ ١٠ سالم بود ، ولي چون اطلاعاتم بالا بود كسي نميفميد منم ب كسي نگفتم ) .
روزاي اول كه ديدم "جون" عاخر عسم خيلي مدع اسمم گذاشتم غزل جون :>
و البته تا دو سه سال بعد پاي خزيتمم وايسادم  !
از بدو ورود دعواهايي بود كه با ايمان و مريم داشتم ! دوستي كه با مريم هلنا سامان ممد و .. داشتم
صاف سازي دهن ممد و عيمان براي نويسنده شدن تو انحمن فروضن بكث
و همون صاف سازي اينجا
كه البته اخرش پشگل عم نشدم هه عاره
و اعتراف ميكنم دلم تنگ شده براي عليرضا ، سحر ، اردلان(ارده) ، عاوا ، نهال ، اهورا كه هميشه عزم طرفداريع ميكرد وقتيع سوتي ميدادم ، سينا و پريا و خيلياي ديگه .
كسايي كه شايد خيلي ح نزديم ولي دروغ چرا دوسشون داشتم مثل نورا مرضي فريد و ...
حالا ك فك ميكنم دلم برا فربد و ركسانام ت شده
با اينكه يه زماني بهترينام بودن ولي الان فقط ي هالع ازشون يادمه ..
كسايي كه تو اون يكي انجمن باهاشون دوس شدم و وقتي ممد رف و چن وقت بعد انجمن بسته شد ، هيچ اثري ازشون نبود ..
و عليرضا كه بهترين خاطرات جهان باهاش شكل گرف برام و خيلي وقته نميدونم كجاست !
روزايي كه دويس نفر عان بودن و گ،ا ي لحظه هم ساكت نبود .
روزايي كه همه ذوق مرگ ميشدن برا تحول هايي مث : نويسنده شدن ، تغيير نام كاربري ، اپشن هاي جديد فروم و ..
روزايي كه تو لاين جي پي ميزديم تُن تُن .
وقتاعي ك هركس يه گالري برا خودش تو بلاگفا داشد و اوج شاخيتش بود .
وقتي با يكي دعوامون ميشد و اوار ميشديم رو سرش !
وقتي توپ تحويل سال و ميزدن :
مامان بابا و اقوام درجا يك عيد مبارك !
- در حال تايپ تو پ،خ يا گ،ا :
نينينخذخذمطم عيدددد شد و بلاب بلاب !
سپاسايي ك هرگز فراموش نميشن .
رقابت مديرا براي گفتگو زدن و ماها براي اولين پست شدن ، دوستايي كه محكم شدن يا بهم خوردن ،، عقدايي ك شاهدشون بودم
كسايي مث من ك از سن پايين اينجا اومدن خيلي چيزا ياد گرفتن و ..
فلشخور براي خيليا فقط فروم نيس .
مجموعه لحظاتي از دوران سخت و اسون و تلخ و شيرين ماست

[امیر‌حسین]

خاطره بعدی برمیگرده به مدیر به اسم سارا ( ..sara sh...) همچین نام کاربری داشت خخخ بعدش یکی بهم اخطار داد این مدیره گفد هرکی از این ب بعد بت اخطار داد بهم بگو لغوش کنم خخ یعنی اون سال من راحت بودم..

+

یکی از خاطراتمم بر میگرده به جنگ جهانی اول در فلشخور(اخراج سطلان.علی.محمد)

اقا یک کودتایی شده بود ک نگو..

+

خاطره بعد برمیگرده به جنگ جهانی دوم(اخراج مریم و دارودسته هاش)

اقارانقد من و مریم درگیر بودیم اخرش خوش بن شد نام کاربریش فک کنم   maryam.ekh بود.

+

و در اخر خاطره ای پویان که ی مدت تک ستاره انجمن بودو دخترا براش کشته دادن

تاریخ عضویت Oct 2015 :| 
اون موقع مگه شما بودید اصن ؟ :/
البته ناراحت نشید فقط حس کنجکاوی عه ! D:

بله از اواخر سال ۲۰۱۲ به صورت مهمان و از سال ۲۰۱۳ ثبت نام کردم ..

[ρяіηcεss~Αιοηε]

هعي ول هنو عَ دسد اميد و سروش كينع دارم لنتيا -.-

[Fake Girl]

فلشخور فقط اونجاش که میای پروفایل بچه های قدیمو چک میکنی.
یهو خاطرات برات مرور میشه.
یاد جلف بازیا تو گ.آ میفتی.
عین شاطر پست میذاشتی نویسنده و مدیر شی.
یهو بغضت میگیره ):
کاش برمیگشتیم به عقب

[Fake Girl]

یادمه اون زمانا خانواده مجازی زیاد داشتیم تو انجمن.بعد که نگاه میکردی میدیدی تو هم عمویی هم بابایی هم پسر عمه! |:


وای اینجاش عالی بود.
خر تو خری بود |=》

[I r A n]

ooVoo :v کنار خاطرات دگ با بچه های فلش , ی مدت تدارکات و نقشه کشی جنگ ها اینجا کشیده میشده بعد تو فلش پیاده میشد.

[Fake Girl]

سکته قلبی وقتی میدیدی که صابر و مدیر ناظم و تمامی مدیران ثابت و آزمایشی ریختن تو پروفایلت که ببینن صلاحیت نویسنده یا مدیر شدنو داری ._.*
و مرگ به علت ذوق مرگ شدن بسیار به دلیل اینکه میومدی میدی 10-15 تا پ.خ داری بعد میرفتی توشون یهو میدی نوشتن مدیر یا نویسنده شدنت مبارک.
بعد فکر میکردی شوخی کردن
میرفتی میدی که نه جدیه
و دوباره سکته میزدی ^-^
چه روزایی بود وااااای ♡-♡
T-T

[T!K TA∀K]

اون اولا که اصا گ.آ وجود نداشت فقط ی صفحه چتروم کوچیک بود اونم تو صفه ی اصلی که بازیا میاد اونم انقد توش بحثا بالا گرفت که بعدا اون چت روم ورداشته شد و گ.آ اومد بجاش که فقط برا اعضا بود مدیر زیادی نداشت مدیرا که صابر که اصلی بود و زیر مجموعه هاشم فرید کامیاب بود و محمد بودن یادمه اونموقع ی پانیز بود که من خیلی باهاش کل کل داشتم جدی بود اما بعدا خاطره شد
خلاصه انجمن جلوتر اومد اعضا بیشتر شدن ما ی گروه خاصی بودیم که گ.آ همیشه بودیم روزی نبود که یکیمون نباشه سپهر سروش میلاد ومپایر ملودی یا همون اوا  ایمان ترانه یا همون فائزه حمیدرضا علی ووشو شادی (البته ی سریا هم الان یادم نیس که بگم) کلا بحث میکردیم کل کل میکردیم داستانا تو گ.آ بود تا خود صبح
بعد ی سریا با این فروم مشکل پیدا کردن که بخش زیادیمون وارد فروزن شدیم بقیه هم کلا دیگه خبری ازشون نشد ی مدتی اینجا نبودیم فقط ی سری میزدیم و میرفتیم بیشتر وقتمون اونجا میگذشت که البته الان کلا فروزنی وجود نداره  وقتیم که برگشتیم اینجا دوباره دیدیم خیلی چیزا تغییر کرده انگار همه چی عوض شده کسی کسی رو نمیشناسه حتی همدیگرو البته همه چیز یه دوره ای داره فک میکنم ما دوستای مجازیه خوبی برا هم بودیم

[ⓢⓘⓛⓔⓝⓒⓔ]

به نظرم فقط یه جمله و بهترین جمله : یادش بخیر

انگار هزار سال از اون موقعا میگذره (:
و چقدر بزرگ شدیم
هر چقدر نگاه میکنم فقط به این میرسم که چقدر بچه بودیم
با هم اکیپ میشدیم تا یکی از بچه ها با کسی بحثش میشد بدون منطق و فکر فقط میرفتیم طرفداریش ((:
چقدر کل کل های الکی
فکر میکردیم اونجوری شاخیم مثلا
موضوعای نفر قبلی رو آباد میکردیم ((:
چقدر فرید میومد اخطار میداد که تو تاپیک بحث نکنید
چقدر علی و آرشام و محمد 77 تو تاپیکا سر به سر میذاشتن
چقدر پیامای سینا که کل دخترای انجمنو آباد کرده بود رو مخ بود -__-
چقدر صابر برامون بزرگ بود
چقدر الکی جوگیر میشدیم که بریم کرج فرید و رضا شات گانر و بقیه رو ببینیم (:
چقدر تعداد سپاس ستاره و تاپیک برامون مهم بود
صندوق پ.خ رو بعضی وقتا روزی چند بار خالی میکردیم (:
چقدر منتظر آن شدن و پیامای بعضیا میموندیم
نمیدونم فلش چه جاذبه ای میتونه داشته باشه که سه بار آدمو برگردونه
واقعا خاطره ها و روزا اینجا گذشت
الکی خوش بودیم
اکیپایی که هممون میشناختیم...
الان هممون مشغول دانشگاه و زندگی واقعی شدیم

[pegah-p]

واقعا گذشته داشتیم اینجا
واقعا زندگی کردیم
دوست داشتیم،آشنا داشتیم،فامیل داشتیم،حتی دشمنم داشتیم
اما الان آثارشم نیست،یعنی خودمونم داره یادمون میره گذشتمونو...
گاهی وقتا دلم واسهی قدیما تنگ میشه اما هیچجوری برنمیگرده،هیچ جور...