05-01-2016، 11:27
(آخرین ویرایش در این ارسال: 01-08-2016، 16:47، توسط ×ThundeRBolT×.)
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به تمام فلشی های عزیزکلمه ی «فلشخور» چقدر میتونه برای یک کاربر که چند روزه عضو شده معنا داشته باشه؟
من به این نتیجه رسیدم اگه حتی چند ماه از تاریخ عضویتت گذشته باشه البته چند ماه پر از هیاهو حتما فلشخور برات خاطره ساز میشه.
تازه این برای چند ماه عضویت هاست.البته الان بحث من تاریخ عضویت و کی خوبه کی بده نیست.
بحث من سر تاریخ فلشخور و بچه هایی که زمانی بودن و الان دیگه نیستنه.
سر کسانی که خاطرات قشنگ فلشخوریمون فقط و فقط با وجود اونا شکل گرفت.
بیایین از یک بعد دیگه به جریان نگاه کنیم:
فلشخور مثل خونه ی پدری میمونه.بچه هایی که اومدن باهاش بزرگ شدن و با نوشتن دفترچه بزرگ خاطرات فلشخور، سرنوشت اونو تغییر دادن.
کسایی که هر کدوم گنجینه ای از غم ، غصه ، شادی ها و جشنهای فلشخورین.
اون موقع ها بچه ها خیلی صمیمی تر بودن.امکان نداشت که گفتگو آزاد خالی باشه البته به غیر از زمانی که بچه ها مدرسه بودن.
امکان نداشت جمعشون زیر 5 نفر باشه.
شلــــــــوغ!!!طوری که یه پیام میدادی 4-5 صفحه بعد جوابتو میگرفتی.
بچه ها با شادی هم شاد بودن و با غصه ی هم غصه میخوردن.
خاطرات قشنگی بود.
فلشخور جون گرفته بود.
این شکلکارو یادتونه؟
یادمه اون زمانا خانواده مجازی زیاد داشتیم تو انجمن.بعد که نگاه میکردی میدیدی تو هم عمویی هم بابایی هم پسر عمه! |:
چقدر به صابر التماس میکردیم یه تغییری تو انجمن ایجاد کنه.
سپاس های قرمز یعنی خوشبخت ترین فرد تو انجمن.
دیدن پورمن در وضعیت آنلاین خیلی خیلی عجیب بود o_O
سپاس نارنجی یه مدتی اصلا نبود.(البته بعد پویا)
سپاس بفش بعد این دو تا سپاس حرف اول رو میزد.
سپاس سورمه ای و صورتی در یک سطح بودن!(صورتی:اون زمونا رنگ نویسنده ها بجا آبی صورتی بود.البته کلی بدبختی کشیدیم رنگ از صورتی به آبی تغییر کنه (: )
بچه ها میرفتن پروفایل صابرو دید میزدن ببینن صابر به کدوم پستا سر میزنه میومدن تو گ.آ میذاشتن
چه دورانی داشتیم.
گ.آ (مخفف گفتگو آزاد) شبا هم از دست عرفان و ایمان آسایش نداشت.
اهورا تانکی بود برای خودش.
امکان نداشت کسی از دست اخطار های شیوا جون سالم به در ببره.
غزل مثل الانش شیطون بود.البته تارا هم شیطون بودا ولی به پای غزل نمیرسید.
وقتی آیسان عصبی میشد کلا باید یه چند روزی دور گ.آ رو خط میکشیدی.
فاطمه و مرضیه نویسنده های بی نظیری بودن.
رژینا و مهناز و سحر انصافا دخترای آرومی بودن.
امیرحسین قدیم خیلی ورجه وورجه داشت.
روهام کم پیدا بود و مهرداد از اون کم پیدا تر.
فریناز و محسن خیلی یهویی از از فلش رفتن.
علی و احمدرضا و مائده واسه خودشون خمپاره ای بودن یعنی میمودن گ.آ آسایش نداشتیم
فرید پسر شاد و شومپتی بود.
حجت، فرهاد، آرزو، نیکی، مرضیه ها، فاطمه ها،یاسمین، محمد ها،نسترن، مهراوه، آیلین، لادن، نیایش، ماکان، امیررضاها، ملیتا، رومینا، پریا، مونا، ترلان، عاطفه، رضا، رها ها، کیانا، امیر، رکسانا، رز، آوا ها، هلن، ملینا، مهراسا، راتا، مرجان، ماریا، ایمان، پارمیدا، سینا، دنیا، احسان، آهنگ، حسن، شادی، سعید، پویا، مبینا، تینا، محسن، سروش، آرمینا، مهشید، فریما، پوریا، ندا، نورا، پارسا، علی، فرشته،آنیتا، ستاره،نفس، الی و...
اینا همشون بچه هایی بودن که خاطره ی فلشخور با اینا شکل گرفت.
دلتنگی ها فقط مخصوص افرادی که دوسشون داشتیم نبود.
حتی اگه با کسی قهر هم بودیم دوست داشتیم آنلاین شه و حداقل یه کلمه صحبت کنه.
اما حالا از اون بچه ها افراد کمی موندن.
هر کسی بزرگ شد و از خونه پدریش با کلی خاطره رفت.
فلشخور مثل پدر پیری که همیشه چشم انتظار بچه هاشه میاد پشت پنجره منتظرشونه که گاهی بیان و حداقل یه سر بزنن و برن.
خاطرات فلشخور فقط به اون بچه ها ختم نشد.
افراد جدیدی اومدن و دفترچه کهنه و قدیمی رو باز کردن و اتفاقات قشنگ جدیدی رو رقم زدن.
همه ی ما یک روز یادگارهایی میشیم لای این دفترچه خاطرات.
نوشتم برای تمام بچه های فلشخور
امیرحسین@