11-09-2013، 17:31
سلام بچه ها بعد یه هفته با یه قسمت دیگه از رمان برگشتم اگه کوتاهه ببخشید چون داره این قسمت ویرایش میکنم.باید یه نکته اضافه کنم فصل هشتم تو این قسمت تمومم نمیشه منتظر قسمت بعدیش باشید
فصل هشتم
چندهفته از اون ماجرا می گذشت نه مهران سراغی ازمن گرفته بود نه من از اون از اون مزاحم لعنتی هم خبری نشده بود سر منم به کارخودم گرم بود کارم شده بود روزمرگی برو دانشگاه برگرد ناهار بخور بخواب بعدش موسیقی غمناک گوش کن برو سراغ نت یکم وقتتو تلف کن همش کارهای بیهوده کم حرف شده بودم بداخلاق شده بودم روزی نبود که به یکی نپرم اما باز مرام خانوادم چیزی بهم نمگفتن با اینکه نمیدونستن برای چی به این حال و روز افتادم البته چندبار آژند اومده بود پیشم تا ازم حرف بکشه و بره تحویل سامان و مامان و بابا بده که منم وا ندادم چون من وقتی دهنم بخواد چفت وبست داشته باشه هیچ گونه نمیشه بازش کرد مگه اینکه خودم بخوام
نمیدونم خبر نگرفتن مهران دلیلیش چی بود اصلا نمیدونم چرا عاشق بودن ما اینطوری شد تو رمان ها خونده بودم هرکس که عاشق میشد حداقل با رفتارش یه جوری نشون میداد ولی ما اصلا هیچ عکس العملی نسبت به هم نداشتیم و نمیدونم چجوری اصلا وابسته اش شدم...........
ای خدااا رفتم سراغ گوشیم موزیک مورد علاقه ام رو play کردم
منو از من نرجونم
از این دنیا نترسونم تمام دلخوشی هامو به آغوش تو مدیونم
اگه دل سوخته ای عاشق مثل برگی نسوزونم منو دریاب که دلتنگم
مدارا کن که ویرونم
نیاد روزی که کم باشم از این دزهای رو دیوار
به این زودی نگو دیره منو دست خدا نسپار یه جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود
به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود.......
یکدفعه نمیدونم چم شد موزیکو قطع کردم و گوشیمو پرت کردم خرد به دیوار و هزار تکه شد عین یه پازل اصلا این شعر چه ربطی به حال روز من نداشت مگه مهران چه قد بامن موند مهران منو بازی داد.دیوونه اینو بفهم مهران منو بازی داده من نباید خودمو ببازم....... اصلا برای چی از شرکت زدم بیرون
زدم بیرون که نقطه ضعف دست آقا بدم بهش بفهمونم که رو دست بدی ازش خوردم؟
نه چیترا نباید به این سادگیا بشکنه چیترا مقاومه.
مهران همونطوری که تو منو شکستی منم میشکنمت....
کاری مکینم واقعا عاشقم بشی کاری میکنم درد عشقو بکشی مهران.......
فصل هشتم
چندهفته از اون ماجرا می گذشت نه مهران سراغی ازمن گرفته بود نه من از اون از اون مزاحم لعنتی هم خبری نشده بود سر منم به کارخودم گرم بود کارم شده بود روزمرگی برو دانشگاه برگرد ناهار بخور بخواب بعدش موسیقی غمناک گوش کن برو سراغ نت یکم وقتتو تلف کن همش کارهای بیهوده کم حرف شده بودم بداخلاق شده بودم روزی نبود که به یکی نپرم اما باز مرام خانوادم چیزی بهم نمگفتن با اینکه نمیدونستن برای چی به این حال و روز افتادم البته چندبار آژند اومده بود پیشم تا ازم حرف بکشه و بره تحویل سامان و مامان و بابا بده که منم وا ندادم چون من وقتی دهنم بخواد چفت وبست داشته باشه هیچ گونه نمیشه بازش کرد مگه اینکه خودم بخوام
نمیدونم خبر نگرفتن مهران دلیلیش چی بود اصلا نمیدونم چرا عاشق بودن ما اینطوری شد تو رمان ها خونده بودم هرکس که عاشق میشد حداقل با رفتارش یه جوری نشون میداد ولی ما اصلا هیچ عکس العملی نسبت به هم نداشتیم و نمیدونم چجوری اصلا وابسته اش شدم...........
ای خدااا رفتم سراغ گوشیم موزیک مورد علاقه ام رو play کردم
منو از من نرجونم
از این دنیا نترسونم تمام دلخوشی هامو به آغوش تو مدیونم
اگه دل سوخته ای عاشق مثل برگی نسوزونم منو دریاب که دلتنگم
مدارا کن که ویرونم
نیاد روزی که کم باشم از این دزهای رو دیوار
به این زودی نگو دیره منو دست خدا نسپار یه جایی توی قلبت هست که روزی خونه ی من بود
به این زودی نگو دیره به این زودی نگو بدرود.......
یکدفعه نمیدونم چم شد موزیکو قطع کردم و گوشیمو پرت کردم خرد به دیوار و هزار تکه شد عین یه پازل اصلا این شعر چه ربطی به حال روز من نداشت مگه مهران چه قد بامن موند مهران منو بازی داد.دیوونه اینو بفهم مهران منو بازی داده من نباید خودمو ببازم....... اصلا برای چی از شرکت زدم بیرون
زدم بیرون که نقطه ضعف دست آقا بدم بهش بفهمونم که رو دست بدی ازش خوردم؟
نه چیترا نباید به این سادگیا بشکنه چیترا مقاومه.
مهران همونطوری که تو منو شکستی منم میشکنمت....
کاری مکینم واقعا عاشقم بشی کاری میکنم درد عشقو بکشی مهران.......