دموکراسی اکثر مردهای ایران یعنی این

[!erfan]

نوشتم باکره!
تمام مردهاي شهر داد زدند "زن بايد از جوانيش لذت ببرد"
من از خودتان هستم مرد هاي شهر!
... ميدانم شما به فکر امروز هستيد و فردا وقتی که همسر میخواهید دنبال باکره بودن دختر هستيد!
مردهاي شهر من , همان هايي هستند که وقتي چيزي به نفع خودشان باشد ميگويند حق طبيعي يک زن است و وقتي بهضرر شان باشد ميگويند زن چنين حقي ندارد...
این روشن فکری و دموکراسی یک مرد ایرانیست !!!
تو مملکتمون دوست دختر داشتن حرامه!!! زشته!!! جرم داره!!! یک حرکت کاملا خارجیه که واسه از بین بردن فرهنگه !!!!
ولی 4 تا زن گرفتن اونم کاملا قانونی!!! اصلاً مشکلی نداره و حلالم هست!!
پس تو ای دختر
روسریت را درست ببند،
لباس هایت پوشیده باشد،
آرایش نکن، حتی اگر راه دارد زیبا هم نباش!
دخترک... پنهان کن خویش را دخترک...
در دانشگاه هزاران خواستگار داری اما خواستار یک شبند!
در خیابان هزاران راننده شخصی داری
اما مقصد همه مکان خالیست و بس...!
کمی نگاه کن در میان دوستانت برادرها داری، باور می کنی؟!
روی خوش نشان بده تا ببینی این برادرها چگونه هم خوابت خواهند شد! دخترک...
روز به روز می ترسی، آزرده خاطر می شوی
کمی که فکر کنی لرزه بر تنت می نشیند!
از دید مردم اینجا...! زشت باشی هرزه ای! اگر زیبا فاحشه!
اگر اجتماعی برخورد کنی خراب!
و اگر سرد باشی می گویند قیمتش بالاست!
دخترک... اینجا زن بودن دل شیر می خواهد؛
باید مرد باشی اگر بخواهی زن باشی
در وطنم روزي مي رسد که تو با خيالراحت در کنار دريا بدوي ...
موهايت را بعد از سال ها به دست باد بسپاري ...
احساس کني باد و آفتاب را ، وقتي به تنت مي خورند ...
نگاه ناپاک به تو نباشد ... کلماتي زمخت در کنار گوشت زمزمه نشود...
تو را هرزه نخوانند به خاطر لباست ...
اگر آن روز ديـــــر بود ...
اگر پوستت چروک شد ...
اگر موهايت سفيد شد ...
اگر ديگر پاهايت توان گذشته را نداشتند ...
اگر الان مو به تنت سيخ شد ... ناراحت نباش ...
مي تواني بر نيمکتي بنشيني با عصايي در دست ... دخترت را نگاه کني ...
که... در کنار ساحل مي دود ،
باد را لمس مي کند ، آفتاب را حس ، امنيت را تجربه