اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

محصولی که چیزی از آن کم نمی شود + قلب دختر و پسر

#1
Heart 
محصولی که چیزی از آن کم نمی شود + قلب دختر و پسر روزگاری دو برادر در مزرعه خانوادگی شان با هم کار می کردند. یکی از آنها ازدواج کرده بود و چند فرزند داشت. اما برادر دیگر تنها زندگی می کرد.

در پایان هر روز که کار تمام می شد دو برادر هر چیزی را که به دست آورده بودند به طور مساوی بین هم تقسیم می کردند.

یک روز برادر مجرد با خودش گفت:«این درست نیست که ما همه چیز را به طور مساوی با هم تقسیم می کنیم. من تنها زندگی می کنم و به چیزهای زیادی احتیاج ندارم. اما برادرم باید خرج همسر و فرزندانش را بدهد.»

او تصمیم گرفت هر شب یک کیسه از سهم خود را به انبار برادرش ببرد. در همین حال، برادر متاهل با خودش گفت: «این درست نیست که ما همه چیز را به طور مساوی تقسیم کنیم. من از دواج کرده ام و همسرم بعد از من می تواند از فرزندانمان نگهداری کند اما برادرم تنهاست و کسی را ندارد که در آینده از او مراقبت کند.»

تصمیم گرفت یک کیسه از سهمش را به انبار برادرش ببرد.

سالها گذشت و دو برادر از این که ذخیره محصولشان کم نمی شود تعجب کردند و هر چه فکر کردند دلیل آن را نفهمیدند.

در یکی از شب های تاریک که هر دو می رفتند تا کیسه ای از سهم خود را در انبار دیگری بگذارند، به هم برخورد کردند.

کمی به هم نگاه کردند و یکدیگر را به آغوش کشیدند.

................................................................................​........................

اگر در یاد کسی باشید کسی هم به یاد شما هست. HeartHeartHeartHeartHeart محصولی که چیزی از آن کم نمی شود + قلب دختر و پسر پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت: ممنونم.
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد...حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش میگفت:میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...ولی این بود اون حرفات...حتی برای دیدنمم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم... آرام آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد...دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت: نگران نباشید، پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده. شما باید استراحت کنید...درضمن این نامه برای شماست!
دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم. الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم، نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم، امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند، اون این کارو کرده بود،اون قلبشو به دختر داده بود...
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…
محصولی که چیزی از آن کم نمی شود + قلب دختر و پسر
پاسخ
 سپاس شده توسط سانا50 ، S R U H ، ✖ƇRAzƳ ƤRιƝƇƐSѕ✖ ، پری خانم ، negin2000 ، ❤R@TA❤ ، ✔ בختر ایرونـــــــے ✔ ، shayesteh prans
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
محصولی که چیزی از آن کم نمی شود + قلب دختر و پسر - ✘PETER✘ - 20-04-2014، 17:38

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  نامه ی یک دختر کم توقع
  وقتی یه دختر گریه میکنه ..
  متن های فوق العاده زیبا در مورد دختر
Star دختر بود یعنی...........!
  مسابقه بین دختر ها و پسر ها ببینیم کی باهوش تره؟
  به نظرتون پسر خیانت کرده یا دختر
  راز جذب شدن دختر ها به پسر های سوسول و ......!!!!؟؟؟حتما بخونین.
  دوست دختر چیست؟(طنز)
Lightbulb شما جای این دختر باشین...؟؟
  یک سنت غلط جان هستی دختر 11 ساله را گرفت + عکس

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان