امتیاز موضوع:
  • 10 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بچه مثبت(از اولش)

#6
سلام ببخشید با تاخیر گذاشتم
قسمت 11:
کورش آدمی بود که سریع با همه صمیمی میشد.دقیق بر عکس من
سریع با آرشام رفیق شد و همان موقع یه پیامک براش اومد که باز یه موضوع جدید برای معرکه گیری دستش داد.

پیامش را سریع خوند و گفت وای آرشام گوش کن (مذیت مذکر بودن 1: - دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دختر نیستید 2 - همیشه خودتون هستید(100 مدل آرایش نمی کنید) 3 - فقط شما می تونید رئیس جمهور بشید 4 - فقط شما می تونید برید ورزشگاه آزادی و فوتبال ببینید 5 - برای دعوا کردن به بابا یا داداش بزرگتر احتیاج ندارید 6 - توی اتوبوس جای بیشتری نسبت به دخترا دارید دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
7 - در کمتر از 10 دقیقه می تونید دوش بگیرید 8 - هر جور که حال کنید لباس می پوشید 9 - در کمتر از 2 دقیقه لباس می پوشید و آماده می شید 10 - و مهمتر از همه اینکه شما هیچ وقت نمی ترشید)

-هر هر ............زهر مار اصلا جالب نبود.میدونی چیه شمدیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ا
پسرا خیلیم دلتون بخواد مثل ماها باشید..دخترا خودشونو خوشگل می کند چون خوب فهمیده که چشم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
پسرا ، تکامل یافته تر از مغز اوناست!"

-اوه اوه زیر دیپلم حرف بزن بفهمم..................
-مهم نیست ....تو همیشه نفهم بودی.
-مرسی...........ولی از تو عاقلترم.
-کوری جون.......پسرم تو دوباره جوش اوردی.......جوش میزنیا.
آرشام به حرفهای ما میخندید.
هر دو به سمتش برگشتیم و گفتیم :چته مگه داریم جوک میگیم.
-نه.....ولی ملیسا تو خیلی با حالی .
کورش با حرص گفت:زهر مار من جوک براش خوندمو با این ورپریده دهن به دهن گذاشتم اونوقت ملیسا با حال شد....
آتوسا که تا ان موقع خیلی جلوی خودش را گرفته بود حرفی نزنه از جا بلند شد و گفت :آرشام جان من برم کنار مامانم تنهاست .
آرشام سری تکان داد و آتوسا با نگاهی خفن به من دور شد .
-آره برو خاله قربون قدت......حوصلتو من یکی ندارم.
آرشام گفت:واقعا که خیلی رکی.
کورش با خنده گفت:تازه کجاشو دیدی ......ملی در نوع خود بی نظیره..........مثل یه گورخری که راه راه نباشه.
-خفه عزیزم.......تو هم مثل یه الاغی که صدای کلاغ میده هستی ......اصلا شعر معروف کوری کلاغه با ملاقه زد تو سر خود الاغش....در وصف تو بود ....بی نظیرم.
آرشام رو به کورش که قصد جواب دادن به مرا داشت گفت:بسه تو را خدا ...تا صبح اینجا بشینیم شما با هم کل کل میکنید.
کورش گفت :امروز ملی حالمونو گرفته باید یه جوری حالشو بگیرم و قضیه کلاس امروز و دور زدن استاد را برایش تعریف کرد
آرشام در تمام مدت فقط قهقهه زد به قدری که من از دستش حرصی شدمو پیش مامان رفتم.

قسمت 12:
تا ساعت 2 ظهر خواب بودم سوسن جون با تهدید منو بیدار کرد.
همین که بیدار شدم ناهار و صبحونمو یه جا لازانیا خوردم و بعد اون به اتاقم برگشتم.

خیر سرم میخواستم فقط برای یه بارم که شده به درس و دانشگاهم برسم که همین که کیفم را باز کردم دفتر متین را دیدم .
و بازش کردم .
در صفخه اول بزرگ نوشته بود به نام او و زیرش با خط ریز نوشته بود خدایا این ترمم مثل ترمهای پیش کمکم کن ...........من محتاج کمکتم.
اوه...اوه....پس بگو چرا هر ترم شاگرد اول میشه ....
خوب خدا جون از این کمکا به ماهم بکن.
صفحات بعدی همه جزوه بود و خیلی تمیز و مرتب نوشته شده بود سریع همه جزوه اش را کپی گرفتم و دوباره داخل کیفم گذاشتم تا فراموشش نکنم.
حالا وقت کشیدن یه نقشه درست و حسابی برای این آقا پسر بود .
مامان بدون در زدن وارد اتاقم شد و رو به من ایستاد .
-جونم مامانم.
-مهلقا الان زنگ زد .
-خوب بزنه به من چه.
-ملیسا مودب باش گفت آرشام از تو خیلی خوشش اومده و خواسته بیشتر باهات آشنا بشه.
-مامان من دلت خوشه ها.....پسر افسردگی داره ...فکر کرده من دلقکم و فقط میتونم بخندونمش.
-بسه چرت نگو ......اون برای بحث ازدواج میخواد باهات بیشتر آشنا بشه.
-اینا فیلمشه.........
مامان که از این طرز جواب دادن من حسابی کفری شد داد زد :ا....بسه...هر چی من میگم تو یه چیز دیگه میگی.
-عجب جمله ای گفتی چیز...
-ملیسا به خدا اگه بخوای با آبروی من جلوی آرشام بازی کنی من میدونم و تو.
-اوه....باشه بابا چرا انقدر سرخ شدی ......حالا انگار کی هست این آرشام خان......اصلا من به آبروی شما چکار دارم.
-همین که گفتم.
از اتاقم بیرون رفت و در را محکم بست .
پاسخ
 سپاس شده توسط [ niki ] ، ㄎムÐ Ǥノ尺レ ، RєƖαx gнσѕт ، mustafa ceceli ، -Edgar ، gisoo.6 ، eli2020 ، s1368 ، ناز خوشگله ، ترانه95 ، رومینا اتیش پاره ، ♫♪ RoZa ♪♫ ، maheajon ، ROOOOH ، zahra_15 ، AMIRESESI ، آریانا بیبر ، R gh ، دايانا ، *$Super Star ، سایه2 ، mahdi.ir ، Apathetic ، یک گل ، CTG ، ▪неизвестный▪ ، فاطمه 84


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان بچه مثبت(از اولش) - ★MoRpHeUsS★ - 06-08-2013، 20:32

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 13 مهمان