رمانت رو خوندم و می خوام نظرم رو بگم با اجازت.
اولا طرز نوشتنت یعنی ادبیات نوشتنت قویه.
اما بعضی جاها واقعا زیاد توضیح دادی ، تو (منظورم اول شخص و گوینده ی داستانه) داشتی یه موضوع رو برای یکی تعریف می کردی ، نمی نوشتی ، پس باید از رسمی نوشتن و توضیح دادن زیاد پرهیز کنی مثلا گفتی چشمام درد گرفت چون تو تاریکی بودم... (چون...) اگه نبود بهتر بود.
موضوع جالبه اما بهتر بود که مدتی می گذشت و بعد متوجه زمانی که در اون بودی می شدی.
بعدشم سفر در زمان مسئله عادی ای نیست که انقدر راحت باهاش کنار اومد.
و بهتر بود که سربازان غیر از جاسوس بودن تو یکسری اتهامات به تو و وسایل همراهت بزنند.
.
.
.
.
.
ببخشید من خیلی رک گفتم تا قلمت بهتر از این که هست بشه ، البته نظر منه ، بنظرم اینجور موضوع ها خوبه چون یکی از ده تا رمانم تقریبا موضوعش شبیه اینه. من اولین رمانم رو که نوشتم از یه نویسنده ی خوب که من اصلا در حدش نیستم خواستم بخونه ، نظر بده ، گفت چرتتتتت ، مزخرفه ، تکراریه ولی خوب بعد بیشتر رمان خوندم ، دوباره نوشتم ، گفت عالیه ادامه بده ، منم ادامه دادم و ده تا رمان نوشتم.
راستی الانم دارم دوتا رمان جدید می نویسم
اولا طرز نوشتنت یعنی ادبیات نوشتنت قویه.
اما بعضی جاها واقعا زیاد توضیح دادی ، تو (منظورم اول شخص و گوینده ی داستانه) داشتی یه موضوع رو برای یکی تعریف می کردی ، نمی نوشتی ، پس باید از رسمی نوشتن و توضیح دادن زیاد پرهیز کنی مثلا گفتی چشمام درد گرفت چون تو تاریکی بودم... (چون...) اگه نبود بهتر بود.
موضوع جالبه اما بهتر بود که مدتی می گذشت و بعد متوجه زمانی که در اون بودی می شدی.
بعدشم سفر در زمان مسئله عادی ای نیست که انقدر راحت باهاش کنار اومد.
و بهتر بود که سربازان غیر از جاسوس بودن تو یکسری اتهامات به تو و وسایل همراهت بزنند.
.
.
.
.
.
ببخشید من خیلی رک گفتم تا قلمت بهتر از این که هست بشه ، البته نظر منه ، بنظرم اینجور موضوع ها خوبه چون یکی از ده تا رمانم تقریبا موضوعش شبیه اینه. من اولین رمانم رو که نوشتم از یه نویسنده ی خوب که من اصلا در حدش نیستم خواستم بخونه ، نظر بده ، گفت چرتتتتت ، مزخرفه ، تکراریه ولی خوب بعد بیشتر رمان خوندم ، دوباره نوشتم ، گفت عالیه ادامه بده ، منم ادامه دادم و ده تا رمان نوشتم.
راستی الانم دارم دوتا رمان جدید می نویسم