21-05-2013، 10:26
خيله خوب اينم ازادامش:
سطل ازدستم دررفت وافتادروپاي كريس (شاهزاده)اوه اوه اوه اوه يني كفشش شده بودازرنگ پوست ادمم اون ورترمن كه وقتي نگاش كردم اول حالم بهم خوردولي تاسرمو گرفتم بالاتاازكسي كه رنگ روخالي كرده بودم روپاهاش معذرت خواهي كنم تاديدم اون همون كريس زوديه دستمال ازتوجيبم دراوردم ونشستم كفشش روسابيدن يه دفعه اي كفشش وپرت كردوخوردبه ديوارهمه ام درمون جمع شده بودندنميتونستم سرموبالابيارم وازكريس معذرت خواهي كنم به خاطرهمين درحالت سربه زيري بهش گفتم ببخشيد
اونم مثل يه گاوسرشوانداخت پايين ورفت منم ديگه دماسنجي شده بودم برگشتم بهش گفتم:
من:هوي ياروفك كردي كي هستي كه منوجلواينواون خوارميكني ها؟
وبعدباهمون كفش كثيف محكم زدم به پشت لباسش اصلايه جوري برگشت بهم نگاكردكه ترسيدم وفراركردم.
بعدش رفتم پيش دوستام توحياط وكلي باهم خنديديم حالابزاريددوستاموبهتون معرفي كنم:
شارلوت:مثبت جمع ماواهل اخلاق خوب وعينكي
انا:متوسط گروهمون وبعضي وقتااين وري بعضي وقتاهم اون وري ولي قاطي منه ميتونه40نفرروبخره
هلن:اونم كه فقط عشقي عمل ميكنه وبعضي وقتابيش ازحداحمق ميشه
ماهايه گروهيم تومدرسه موقع تعطيل شدن من بادوچرخه برميگشتم خونه رفته بودم ازبوفه ي مدرسه امون خوراكي خريده بودم داشتم ازجلوي اتاق كارگاهمون ميگذشتم كه يه دفعه اي كريس روبايه دختره ديدم اسم اون دختره پادنابودشاهزاده داشت به اون ميگفت:
كريس:ببين خودت كه موقعيت منوميشناسي من يه شاهزاده ام واگه توالان به درخواست ازدواج من جواب منفي بدي خانواده ام برام يكي رودرنظرميگيره واين همه عشقي كه بين ماهست تموم ميشه پس فقط كافيه كه توبه درخواست من جواب مثبت بدي
پادنا:.................
بسه ميخوام برم درس بخونم تابعداباي 5تاسپاس خوبه قربون دستت
سطل ازدستم دررفت وافتادروپاي كريس (شاهزاده)اوه اوه اوه اوه يني كفشش شده بودازرنگ پوست ادمم اون ورترمن كه وقتي نگاش كردم اول حالم بهم خوردولي تاسرمو گرفتم بالاتاازكسي كه رنگ روخالي كرده بودم روپاهاش معذرت خواهي كنم تاديدم اون همون كريس زوديه دستمال ازتوجيبم دراوردم ونشستم كفشش روسابيدن يه دفعه اي كفشش وپرت كردوخوردبه ديوارهمه ام درمون جمع شده بودندنميتونستم سرموبالابيارم وازكريس معذرت خواهي كنم به خاطرهمين درحالت سربه زيري بهش گفتم ببخشيد
اونم مثل يه گاوسرشوانداخت پايين ورفت منم ديگه دماسنجي شده بودم برگشتم بهش گفتم:
من:هوي ياروفك كردي كي هستي كه منوجلواينواون خوارميكني ها؟
وبعدباهمون كفش كثيف محكم زدم به پشت لباسش اصلايه جوري برگشت بهم نگاكردكه ترسيدم وفراركردم.
بعدش رفتم پيش دوستام توحياط وكلي باهم خنديديم حالابزاريددوستاموبهتون معرفي كنم:
شارلوت:مثبت جمع ماواهل اخلاق خوب وعينكي
انا:متوسط گروهمون وبعضي وقتااين وري بعضي وقتاهم اون وري ولي قاطي منه ميتونه40نفرروبخره
هلن:اونم كه فقط عشقي عمل ميكنه وبعضي وقتابيش ازحداحمق ميشه
ماهايه گروهيم تومدرسه موقع تعطيل شدن من بادوچرخه برميگشتم خونه رفته بودم ازبوفه ي مدرسه امون خوراكي خريده بودم داشتم ازجلوي اتاق كارگاهمون ميگذشتم كه يه دفعه اي كريس روبايه دختره ديدم اسم اون دختره پادنابودشاهزاده داشت به اون ميگفت:
كريس:ببين خودت كه موقعيت منوميشناسي من يه شاهزاده ام واگه توالان به درخواست ازدواج من جواب منفي بدي خانواده ام برام يكي رودرنظرميگيره واين همه عشقي كه بين ماهست تموم ميشه پس فقط كافيه كه توبه درخواست من جواب مثبت بدي
پادنا:.................
بسه ميخوام برم درس بخونم تابعداباي 5تاسپاس خوبه قربون دستت