30-03-2013، 11:21
هر کی یک داستان جنی ولی واقعی بگه .
1- یک روز یه مرده میره حموم عمومی . می بی نه شیر کنارش بازه . می ره اونو می بنده . دیدین در بعضی دست شویی ها یک کم با زمین فاصله داره . از اون فاصله نگاه می کنه می بینه طرف بجای پا سم د اره . می ره به رییسش می گه یه طرف تو حمومتونه که سم داره میرده پاهاشو می زاره روی میز می گه اینجور
این داستان واقعی هست . توی روزنامه ی خراسان هم نوشته شده
سپاس هم بده
1- یک روز یه مرده میره حموم عمومی . می بی نه شیر کنارش بازه . می ره اونو می بنده . دیدین در بعضی دست شویی ها یک کم با زمین فاصله داره . از اون فاصله نگاه می کنه می بینه طرف بجای پا سم د اره . می ره به رییسش می گه یه طرف تو حمومتونه که سم داره میرده پاهاشو می زاره روی میز می گه اینجور
این داستان واقعی هست . توی روزنامه ی خراسان هم نوشته شده
سپاس هم بده