07-02-2013، 17:07
خونه ي فریبا اینا سالن پذیرایی
« پدر و دایی فریبا دارن باهاش صحبت می کنن. پدر فریبا عصبانیه »
پدر فریبا : دختر جون، از قدیم رسم بوده که دختر به سنی که رسید باید شوهر کنه.
فریبا : آره بابا جون اما چه سنی؟! منکه هنوز وقت شوهر کردنم نیس! حالا کو تا اون
سن؟!
« پدر فریبا داد می زنه و می گه »
اون سن و سالی که تو می خواي شوهر کنی، دیگه اسمت دختر جوون نیس که! می شی
پیرزن 1 براي پیرزنام که دیگه خواستگار نمی آد!
« بر می گرده طرف دایی فریبا و می گه »
خان دایی چرا ساکتی؟! تو یه چیزي بهش بگو آخه!
« خان دایی که لکنت زبون داره می گه »
ب بِ بِ ببین فَ فَ ف فَدَر فریبا : شب شد خان دایی! بگو دیگه!
فریبا : بابا جون ، زوده! زوده!
پدر فریبا : این راهی یه که باید بري، حالا هر چه زودتر بهتر!
فریبا : بابا جون مگه سفر آخرته؟! این چع افکاریه که شما دارین؟ خان دایی شما یه
چیزي بگین!
« خان دایی بر می گرده طرف پدر فریبا و می گه »
گوگوگوگوگوگوش ...
پدر فریبا : خان دایی من کار دارم باید برم! زودتر بگ دیگه! گوگوش چی؟! گوگوش باید
تو عروسی شون بخونه؟!
« فریبا که می بینه خان دایی تو حرف زدن گیر کرده می گه »
باباجون حالا یه سال دیگخ! مگه چی می شه؟
« پدر فریبا از عصبانیت داد می زنه »
حرف همونه که گفتم! امشب باید این خواستگار بیاد تو این خونه!
فریبام داد می زنه: نه! نه!
همونه خونه طبقه بالا اتاق فریبرز، برادر فریبا یه اتاق شیک
فریبرز با دوستش شایان، دارن با کامپیوتر کار می کنن. شاید پشت کامپیوتر نشسته و »
فریبرزم کنارش. وارد چت شدن.
معلوم بشه. شایان در chat دوربن صفحه مانیتور رو نشون می ده، طوري که نوشته هاس
« حال کار کردن با کی بورد می گه
با چه اسمی وارد بشم؟
فریبرز : عشرت!
« شایان یه نگاه با تعجب بهشمی کنه و می گه »
اسم دیگه بلد نیستی؟!
فریبرز : چرا! عفت!
شایان : این چه اسِمایی یه!
فریبرز : تو کار تو بکن! چی کار به این کارا دار! برو تو چپ= ببینم!
« شایان روي کی بورد کار می کنه »
فریبرز : بزن، بچه ها من اومدم، یوهو!
« شایان چپ چپ نگاهشمی کنه که فریبرز می گه »
به جون شایان اگه هر چی من می گم نزنی نه من نه تو!
شایان شروع می کنه به تایپ کردن. یه لحظه بعد رو صفحه مانیتور جوابش می آد. »
« نوشته می شه
Hi ESHRAT!! LoL
لول و در به گور پدرت! LoL فریبرز : بنویس
« شایان می نویسه . جواب می آد »
U VAGHEAN ESMET ESHRATE?!
شایان : می گه تو واقعا اسمت عشرته؟
فریبرز : بزن، نه! اسم اصلی م عصمته، اما همه جا خودمو عشرت معرفی می کنم!
« شایان می خنده و تایپ می کنه. جواب می آد. شایان می گه »
می گه خه عشرتم اسمه که رو خودت گذاشتی؟
فریبرز : پسرزیتا اسمه؟! عشرت خوبه دیگه
« بعد با حالت ناز و ادا، مثل دخترا خودشو لوس می کنه و می گه »
دلم می خواد به سن شوهر که رسیدم و عقدم کردن، وقتی آقامون می آد خونه، از همون
دم صدا کنه ...
« یه دفعه صداشو کلفت می کنه و داد می زنه و می گه »
عشرت! عشرت! کجایی ضعیفه؟!
« دوباره صداشو نازك می کنه و با عشوه می گه »
منم بوئم تو حیاط و داد بزنم و بگم: اینجا عبسآقا( عباس آقا) خسته نباشین.
« شایان داره نگاهشمی کنه و می زنه زیر خنده »
زهر مار! تایپ کن اینایی که گفتم! »: فریبرز
شایان : این چرت و پرتا چیه می گی؟
فریبرز : تو تایپ کن!
شایان : منتظره! چی جوابشرو بدم؟
فربرز : بهش بگو برو گم شو بی سلیقه ي اکبیري!
« شایان می خنده و یه لحظه مانیتور رو نگاه می کنه و وباره می خنده و می گه »
ببین چه خبر شد! همه پسرا می خوان باهات حرف بزنن!
فریبرز : بنویس چه خبرتونه ندید بدید آ! اول نوبت بگیرین, بعد یکی یکی بیان تو
!CHAT Room
شایان : خجالت بکش فریبرز!
فریبرز : از خدا که پنهون نیست، چرا از خلق خدا پنهون باشه؟!
« دوتایی می زنن زیر خنده »
باشی، یه جمله حسابی از کسی نمی شنوي! VHAT فریبرز: تو اگه ده ساعت تو
یه دفعه از پایین صداي جیغ فریبا می آد! فریبرز اصلا توجه نمی کنه و چشمش به »
« صفحه مانیتوره. شایان یه لحظه مکث می کنه و بعد می گه
صداي فریباس!
« فریبرز همونجور که حواسش به مانیتوره می گه »
چیزي نیس، داره حرف می زنه.
« صداي یه جیغ دیگه فریبا می آد »
شایان : فریبا جیغ می زنه!
« فریبرز با همون حالت می گه »
صداش اینطوریه! به دلت بد نیار.
این دفعه صداي جیغ ، همراه با صداي شکستن یه چیزي می آد. شایان با حالت »
« ! دلشوره، در حالیکه می خواد از جاش بلند شه می گه
بابا پایین یه خبرایی یه! صداي شکستن یه چیزي م اومد!
« فریبرز با همون حالت گریه می گه »
بشین! اون موزیک متن جیغا شه!
بلافاصله یه صداي جیغ دیگه ، همراه با چند تا صداي شکستن می آد! شایان از جاش »
« می پره و می گه
تو چقدر بی خیالی فریبرز! حتما یه طوري شده فریبا! پاشو بریم دیگه!
« فریبرز همونجور که از جاش بلند می شه می گه »
اي بی فریبا بشم الهی!
ببخشید دیر گذاشتم ولی سپاس و نظر فراموش نشه
« پدر و دایی فریبا دارن باهاش صحبت می کنن. پدر فریبا عصبانیه »
پدر فریبا : دختر جون، از قدیم رسم بوده که دختر به سنی که رسید باید شوهر کنه.
فریبا : آره بابا جون اما چه سنی؟! منکه هنوز وقت شوهر کردنم نیس! حالا کو تا اون
سن؟!
« پدر فریبا داد می زنه و می گه »
اون سن و سالی که تو می خواي شوهر کنی، دیگه اسمت دختر جوون نیس که! می شی
پیرزن 1 براي پیرزنام که دیگه خواستگار نمی آد!
« بر می گرده طرف دایی فریبا و می گه »
خان دایی چرا ساکتی؟! تو یه چیزي بهش بگو آخه!
« خان دایی که لکنت زبون داره می گه »
ب بِ بِ ببین فَ فَ ف فَدَر فریبا : شب شد خان دایی! بگو دیگه!
فریبا : بابا جون ، زوده! زوده!
پدر فریبا : این راهی یه که باید بري، حالا هر چه زودتر بهتر!
فریبا : بابا جون مگه سفر آخرته؟! این چع افکاریه که شما دارین؟ خان دایی شما یه
چیزي بگین!
« خان دایی بر می گرده طرف پدر فریبا و می گه »
گوگوگوگوگوگوش ...
پدر فریبا : خان دایی من کار دارم باید برم! زودتر بگ دیگه! گوگوش چی؟! گوگوش باید
تو عروسی شون بخونه؟!
« فریبا که می بینه خان دایی تو حرف زدن گیر کرده می گه »
باباجون حالا یه سال دیگخ! مگه چی می شه؟
« پدر فریبا از عصبانیت داد می زنه »
حرف همونه که گفتم! امشب باید این خواستگار بیاد تو این خونه!
فریبام داد می زنه: نه! نه!
همونه خونه طبقه بالا اتاق فریبرز، برادر فریبا یه اتاق شیک
فریبرز با دوستش شایان، دارن با کامپیوتر کار می کنن. شاید پشت کامپیوتر نشسته و »
فریبرزم کنارش. وارد چت شدن.
معلوم بشه. شایان در chat دوربن صفحه مانیتور رو نشون می ده، طوري که نوشته هاس
« حال کار کردن با کی بورد می گه
با چه اسمی وارد بشم؟
فریبرز : عشرت!
« شایان یه نگاه با تعجب بهشمی کنه و می گه »
اسم دیگه بلد نیستی؟!
فریبرز : چرا! عفت!
شایان : این چه اسِمایی یه!
فریبرز : تو کار تو بکن! چی کار به این کارا دار! برو تو چپ= ببینم!
« شایان روي کی بورد کار می کنه »
فریبرز : بزن، بچه ها من اومدم، یوهو!
« شایان چپ چپ نگاهشمی کنه که فریبرز می گه »
به جون شایان اگه هر چی من می گم نزنی نه من نه تو!
شایان شروع می کنه به تایپ کردن. یه لحظه بعد رو صفحه مانیتور جوابش می آد. »
« نوشته می شه
Hi ESHRAT!! LoL
لول و در به گور پدرت! LoL فریبرز : بنویس
« شایان می نویسه . جواب می آد »
U VAGHEAN ESMET ESHRATE?!
شایان : می گه تو واقعا اسمت عشرته؟
فریبرز : بزن، نه! اسم اصلی م عصمته، اما همه جا خودمو عشرت معرفی می کنم!
« شایان می خنده و تایپ می کنه. جواب می آد. شایان می گه »
می گه خه عشرتم اسمه که رو خودت گذاشتی؟
فریبرز : پسرزیتا اسمه؟! عشرت خوبه دیگه
« بعد با حالت ناز و ادا، مثل دخترا خودشو لوس می کنه و می گه »
دلم می خواد به سن شوهر که رسیدم و عقدم کردن، وقتی آقامون می آد خونه، از همون
دم صدا کنه ...
« یه دفعه صداشو کلفت می کنه و داد می زنه و می گه »
عشرت! عشرت! کجایی ضعیفه؟!
« دوباره صداشو نازك می کنه و با عشوه می گه »
منم بوئم تو حیاط و داد بزنم و بگم: اینجا عبسآقا( عباس آقا) خسته نباشین.
« شایان داره نگاهشمی کنه و می زنه زیر خنده »
زهر مار! تایپ کن اینایی که گفتم! »: فریبرز
شایان : این چرت و پرتا چیه می گی؟
فریبرز : تو تایپ کن!
شایان : منتظره! چی جوابشرو بدم؟
فربرز : بهش بگو برو گم شو بی سلیقه ي اکبیري!
« شایان می خنده و یه لحظه مانیتور رو نگاه می کنه و وباره می خنده و می گه »
ببین چه خبر شد! همه پسرا می خوان باهات حرف بزنن!
فریبرز : بنویس چه خبرتونه ندید بدید آ! اول نوبت بگیرین, بعد یکی یکی بیان تو
!CHAT Room
شایان : خجالت بکش فریبرز!
فریبرز : از خدا که پنهون نیست، چرا از خلق خدا پنهون باشه؟!
« دوتایی می زنن زیر خنده »
باشی، یه جمله حسابی از کسی نمی شنوي! VHAT فریبرز: تو اگه ده ساعت تو
یه دفعه از پایین صداي جیغ فریبا می آد! فریبرز اصلا توجه نمی کنه و چشمش به »
« صفحه مانیتوره. شایان یه لحظه مکث می کنه و بعد می گه
صداي فریباس!
« فریبرز همونجور که حواسش به مانیتوره می گه »
چیزي نیس، داره حرف می زنه.
« صداي یه جیغ دیگه فریبا می آد »
شایان : فریبا جیغ می زنه!
« فریبرز با همون حالت می گه »
صداش اینطوریه! به دلت بد نیار.
این دفعه صداي جیغ ، همراه با صداي شکستن یه چیزي می آد. شایان با حالت »
« ! دلشوره، در حالیکه می خواد از جاش بلند شه می گه
بابا پایین یه خبرایی یه! صداي شکستن یه چیزي م اومد!
« فریبرز با همون حالت گریه می گه »
بشین! اون موزیک متن جیغا شه!
بلافاصله یه صداي جیغ دیگه ، همراه با چند تا صداي شکستن می آد! شایان از جاش »
« می پره و می گه
تو چقدر بی خیالی فریبرز! حتما یه طوري شده فریبا! پاشو بریم دیگه!
« فریبرز همونجور که از جاش بلند می شه می گه »
اي بی فریبا بشم الهی!
ببخشید دیر گذاشتم ولی سپاس و نظر فراموش نشه