امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 3.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان خواستگاری یا انتخاب

#10
خونه ي فریبا اینا سالن پذیرایی
« پدر و دایی فریبا دارن باهاش صحبت می کنن. پدر فریبا عصبانیه »
پدر فریبا : دختر جون، از قدیم رسم بوده که دختر به سنی که رسید باید شوهر کنه.
فریبا : آره بابا جون اما چه سنی؟! منکه هنوز وقت شوهر کردنم نیس! حالا کو تا اون
سن؟!
« پدر فریبا داد می زنه و می گه »
اون سن و سالی که تو می خواي شوهر کنی، دیگه اسمت دختر جوون نیس که! می شی
پیرزن 1 براي پیرزنام که دیگه خواستگار نمی آد!
« بر می گرده طرف دایی فریبا و می گه »
خان دایی چرا ساکتی؟! تو یه چیزي بهش بگو آخه!
« خان دایی که لکنت زبون داره می گه »
ب بِ بِ ببین فَ فَ ف فَدَر فریبا : شب شد خان دایی! بگو دیگه!
فریبا : بابا جون ، زوده! زوده!
پدر فریبا : این راهی یه که باید بري، حالا هر چه زودتر بهتر!
فریبا : بابا جون مگه سفر آخرته؟! این چع افکاریه که شما دارین؟ خان دایی شما یه
چیزي بگین!
« خان دایی بر می گرده طرف پدر فریبا و می گه »
گوگوگوگوگوگوش ...
پدر فریبا : خان دایی من کار دارم باید برم! زودتر بگ دیگه! گوگوش چی؟! گوگوش باید
تو عروسی شون بخونه؟!
« فریبا که می بینه خان دایی تو حرف زدن گیر کرده می گه »
باباجون حالا یه سال دیگخ! مگه چی می شه؟
« پدر فریبا از عصبانیت داد می زنه »
حرف همونه که گفتم! امشب باید این خواستگار بیاد تو این خونه!
فریبام داد می زنه: نه! نه!
همونه خونه طبقه بالا اتاق فریبرز، برادر فریبا یه اتاق شیک
فریبرز با دوستش شایان، دارن با کامپیوتر کار می کنن. شاید پشت کامپیوتر نشسته و »
فریبرزم کنارش. وارد چت شدن.
معلوم بشه. شایان در chat دوربن صفحه مانیتور رو نشون می ده، طوري که نوشته هاس
« حال کار کردن با کی بورد می گه
با چه اسمی وارد بشم؟
فریبرز : عشرت!
« شایان یه نگاه با تعجب بهشمی کنه و می گه »
اسم دیگه بلد نیستی؟!
فریبرز : چرا! عفت!
شایان : این چه اسِمایی یه!
فریبرز : تو کار تو بکن! چی کار به این کارا دار! برو تو چپ= ببینم!
« شایان روي کی بورد کار می کنه »
فریبرز : بزن، بچه ها من اومدم، یوهو!
« شایان چپ چپ نگاهشمی کنه که فریبرز می گه »
به جون شایان اگه هر چی من می گم نزنی نه من نه تو!
شایان شروع می کنه به تایپ کردن. یه لحظه بعد رو صفحه مانیتور جوابش می آد. »
« نوشته می شه
Hi ESHRAT!! LoL
لول و در به گور پدرت! LoL فریبرز : بنویس
« شایان می نویسه . جواب می آد »
U VAGHEAN ESMET ESHRATE?!
شایان : می گه تو واقعا اسمت عشرته؟
فریبرز : بزن، نه! اسم اصلی م عصمته، اما همه جا خودمو عشرت معرفی می کنم!
« شایان می خنده و تایپ می کنه. جواب می آد. شایان می گه »
می گه خه عشرتم اسمه که رو خودت گذاشتی؟
فریبرز : پسرزیتا اسمه؟! عشرت خوبه دیگه
« بعد با حالت ناز و ادا، مثل دخترا خودشو لوس می کنه و می گه »
دلم می خواد به سن شوهر که رسیدم و عقدم کردن، وقتی آقامون می آد خونه، از همون
دم صدا کنه ...
« یه دفعه صداشو کلفت می کنه و داد می زنه و می گه »
عشرت! عشرت! کجایی ضعیفه؟!
« دوباره صداشو نازك می کنه و با عشوه می گه »
منم بوئم تو حیاط و داد بزنم و بگم: اینجا عبسآقا( عباس آقا) خسته نباشین.
« شایان داره نگاهشمی کنه و می زنه زیر خنده »
زهر مار! تایپ کن اینایی که گفتم! »: فریبرز
شایان : این چرت و پرتا چیه می گی؟
فریبرز : تو تایپ کن!
شایان : منتظره! چی جوابشرو بدم؟
فربرز : بهش بگو برو گم شو بی سلیقه ي اکبیري!
« شایان می خنده و یه لحظه مانیتور رو نگاه می کنه و وباره می خنده و می گه »
ببین چه خبر شد! همه پسرا می خوان باهات حرف بزنن!
فریبرز : بنویس چه خبرتونه ندید بدید آ! اول نوبت بگیرین, بعد یکی یکی بیان تو
!CHAT Room
شایان : خجالت بکش فریبرز!
فریبرز : از خدا که پنهون نیست، چرا از خلق خدا پنهون باشه؟!
« دوتایی می زنن زیر خنده »
باشی، یه جمله حسابی از کسی نمی شنوي! VHAT فریبرز: تو اگه ده ساعت تو
یه دفعه از پایین صداي جیغ فریبا می آد! فریبرز اصلا توجه نمی کنه و چشمش به »
« صفحه مانیتوره. شایان یه لحظه مکث می کنه و بعد می گه
صداي فریباس!
« فریبرز همونجور که حواسش به مانیتوره می گه »
چیزي نیس، داره حرف می زنه.
« صداي یه جیغ دیگه فریبا می آد »
شایان : فریبا جیغ می زنه!
« فریبرز با همون حالت می گه »
صداش اینطوریه! به دلت بد نیار.
این دفعه صداي جیغ ، همراه با صداي شکستن یه چیزي می آد. شایان با حالت »
« ! دلشوره، در حالیکه می خواد از جاش بلند شه می گه
بابا پایین یه خبرایی یه! صداي شکستن یه چیزي م اومد!
« فریبرز با همون حالت گریه می گه »
بشین! اون موزیک متن جیغا شه!
بلافاصله یه صداي جیغ دیگه ، همراه با چند تا صداي شکستن می آد! شایان از جاش »
« می پره و می گه
تو چقدر بی خیالی فریبرز! حتما یه طوري شده فریبا! پاشو بریم دیگه!
« فریبرز همونجور که از جاش بلند می شه می گه »
اي بی فریبا بشم الهی!


ببخشید دیر گذاشتم ولی سپاس و نظر فراموش نشهHeartHeart
رمان خواستگاری یا انتخاب
پاسخ
 سپاس شده توسط قاتل ، Kimia79 ، maria-masiha ، سپهر A


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان خواستگاری یا انتخاب - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 07-02-2013، 17:07

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان