امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.

#13
به نام‌ خدا
پارت دوازدهم
ایده ای برای اینکه بتونم به خانم اسدی نزدیک بشم نداشتم از طرفی رابطه ام با یکی از اساتید هم شکر آب شده بود و عملا نه حوصله داشتم نه اعصاب واقعا واقعا مثب یک پیر مرد غر غرو شده بودم یکی که حتی حوصله خودش رو هم نداره. باید صادق باشم اگر، اگر تنها فقط برای دیدن خانم اسدی نبود دیگه پامو تو دانشگاه نمیذاشتم و تا امتحانات پایان ترم تو هیچ کلاسی شرکت نمیکردم اصلا حوصله بچه ها ، اساتید و جو کلاس هارو نداشتم. زندگی واقعا داشت سخت می‌گذشت دلم میخواست به طور کامل از همشون فاصله بگیرم و یه مدت طولانی تنها باشم، اما از طرفی افکارم نمی‌گذارند که بخواهم از خانم اسدی فاصله بگیرم تمام فکر من پر شده بود از خانم اسدی. انگیزه زیادی برای درس خوندن نداشتم، یعنی اصلا درس نمیخوندم واقع افتضاح بود، فقط و فقط به اون دختر که کاملا دور از دسترس من بود فکر می‌کردم و روز ها را بدون هیچ کار مفیدی شب میکردم.
همان‌طور که گفتم محمد ۲ سال از ما بزرگ تر بود و خب تجربه بیشتری داشت پس تصمیم گرفتم دلو به دریا بزنم و باهاش کمی مشورت کنم.
ماجرارو براش تعریف کردم.
محمد: ای عوضی پس برای این بود که کلاستو عوض نکردی و با ما نموندی؟
فرشاد: آره دیگه دیگه دیگه...
محمد: مورد سختیه به این راحتی ها نمیشه بهش نزدیک شد.
فرشاد: زحمت کشیدی خودم میدونم.
نظرت چیه.. برم مستقیم بهش بگم؟
محمد: نکنی ها. قشنگ میشوره و پهنت میکنه.
فرشاد: چرا خببب. چیز بدی که نیستت.
محمد: داداش تو این دختر رو با این وجنات و سرسنگینی رو با هرکسی یکی میکنی؟ نکن سعی کن کم کم بهش نزدیک بشی.
*
محمد چند مورد راه برای نزدیک شدن بهش بهم پیشنهاد داد که خب زیاد مورد قبولم واقع نشد و تصمیم گرفتم از این راه وارد نشم.
وای تصمیم گرفتم همیشه جلو چشمش باشم . نمیتونم باهاش حرف بزنم ولی خب حداقل میتونم نزدیکش باشم که..
تصمیم قطعی خودمو گرفتم همیشه بشین سر راهش....
پایان
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16669037807256
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16669037807256
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت دوازدهم - THEDARKNESS - 08-05-2023، 13:40

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  کاربران فلشخور در سرزمین عجایب.(سال 1400).پارت 10(پایانی) قرار گرفت.
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان