قرابت معنایی
فقط عاشق عشق راميفهمد
محرم اين هوش جز بيهوش نيست/
مر زبان را مشتري جز گوش نيست
پرستش به مستي است در کيش مهر/ برون اند زين جرگه هشيارها
شود آسان ز عشق کاري چند/
که بودنزد عقل بس دشوار
درنيابد حال پخته هيچ خام /
پس سخن کوتاه بايد والسلام
اي که از دفتر عقل آيت عشق آموزي/ ترسم اين نکته به تحقيق نداني دانست
عقل در سلسله ي عشق گرفتار بود/ عاشق دلشده مست است نه هشيار بود
ساقيا هشيار نتوان عشق را يافتن/
بوي جامت بي قرارم کرد آخر جام کو