امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله

#26
دامن پف پفی مو گرفتم و رفتم از پله ها پایی و به بچه ها رسیدم.چشم غره ای به ارشام رفتم و گفتم:خوب چیکار کنیم اوسکلا؟
پرهام:من میگم بیاین تانگو برقصیم.
چشام گرد شد و گفتم:وا پرهام خوبی؟ما اخه چیچیمون به تانگو میخوره؟اون مال زن و شوهراس.
اره جون عمم.من یع بار حتی با ماهرخم تو عروسی خودشون رقصیدم.بوخودا با ماهرخ تانگو رفتیم.تازه خیلی هم خوب بود.
پرهام:خوب ایسای خل و چل!اول مدا و زنا تانگو میرقصن بعد عاشق میشن بعد ازدکاج میکنن.
من:الام ما قراره عاشق بشیم ازدکاج کنیم؟(ازدکاج اخه؟ازدواج ایز نات بدر - انگلیسی میباشد.)
طاها:نه ولی...
اوخی قرمز شد.
پرهام:اصلا تو نرقص. من:از خودامه!
پرهام یه اهنگ اروم مخصوص تانگو گذاشت.خدایا احتمالا اینا دیوونن نه؟
بلند داد زدم:شفا دهد خداوند متعال شما را!
محدثه:شما را اول!
اخم کردم و نشستم رو صندلی.گیسو و پرهام.الینا و ارمین.طاها و محدثه.شروع کردن به رقصیدن.هیچی هم بلد نبودن.مرده بودم از خنده.نه پسرا بلد بودن نه دخترا.ارشام و متین هم عین برج زهر مار نشسته بودن داشتن نگاهشون میکردن.
الینا یه هو پای ارمین رو لگد کرد.وای مردم از خنده.رفتم سمت زوج های محتم و داد زدم:اوسکولا واسید!اینطوری که نمیرقصن.
بدو بدو رفتم تو اتاقم و مانکن لباس پفپفیم رو اوردم.کمرشو گرفتم و گفتم:خل منگا نگاه کنید اینطوری میرقصن.شرو کردم به رقصیدن به مانکن.اره داداش ما سینگل به گور ها باید با مانکن برقصیم.اصلا ولش کن .یه عقاب همیشه تنهاس.اره این بهتره.طاها:سینگلی بهت فشار اورده؟
من:حالا شما زوج یا دوستید مگه؟
دوباره من:این فقط جهت اموزش بود.حالا میتونید برقصید.
ارمین:ما میرقصیم ولی به نظرت عروس خانم اصل کاری نیست؟
من:من عروس نیستم .الان تولدمه.تازه من دلم میخواد سینگل به گور شم.یه شیر همیشه تنهاست.نه ببخشید یه عقاب.
ارشام:عقاب خانم احیانا کرک و پراتون نریخته؟ و بعدش خندید.
من:نه نریخت. تو ذهنم:ایشالله که بترکی
ارشام اومد سمتم:میای برقصیم؟چند وقته نرقصیدم.

حوس باز بیشعور.من:نچ.
من:اصلا من میخوام با متین برقصم.متین خوشحال شد و گفت:میای پس؟
من:نه.من بهتون گفتم یه عقاب همیشه تنهاس.
متین که انگار ضایع شده بود و لی خودشو نگه داشته بود رفت سمت دستشویی.
محدثه:ایسا ناز نک دیگه برو برقص.
الینا:ایسا باید برقصه از ننش نترسه!
من:باش بابا.خل منگا!
ارشام دستشو به طرفم دراز کرد.دستشو گرفتم و پاشدم.رفتیم وسط.کمرمو گرفت که حس بدی پیدا کردم.شروع کردیم به رقصیدن.یه لحظه انگار که هیچی از رقص تانگو نمیدونم تعادلم رو از دست دادم.(تو خماریش بمونین چون نیافتادم.هر هر هر)ارشام در گوشم گفت:در مورد اون اتفاق متاسفم.لطفا از دستم دلخور نباش .من همچین ادمی نیستم که فکر میکنی.
یکم مومورم شد.نمیدونم چرا ولی بهش اعتماد کردم و هیچ دروغی تو حرفش احساس نکردم.رقص تموم شد.خداروشکر.
طاها:بیاین با این اهنگه برقصیم.
یه اهنگ خارجی خفن بیس دار گذاشت و شروع کردیم بپر بپر و رقص.من تو رقص خارجی به قول ماهرخ و الینا کشته مرده میدم و لی فکر کنم در حضور این بی مغز ها جاش نباشه.
داشتیم میزدیم تو سر و کله همدیگه که مامان ها اومدن داخل.6 تا مامان.اوف.چقدر زیاد.مامان ارمین و محدثه نیومده بودن.
من:مامان کیکو بیار.
رفتم نشستم رو مبل.ماهرخ و خاله زهرا و مامان رفن تو اشپرخونه تا کیکو اماده کنن و بیارن.فقط من نمیدونم کیکم چه شکلیه.
گیسو اهنگ تولدت مبارک پخش کرد.
من:تولد تولد تولدم مبارک. مرسی که تبریک میگین.ممنونم.
داشتم به پسرا تیکه مینداختم.
پسرا که متوجه شدن شروع کردن تبریک گفتن.
مرده بودم از خنده.مامانم کیک دو طبقمو اورد.خیلی ذوق کردم.با شمع 15.من شونزده ساله شدم یوهو!!!!
داشتم از خوشحالی جیغ میزدم که با دیدن عکس روی کیک نزدیک بود گریم بگیره.
من:مامان این چه کیکیه؟
مامان:خوب فقط همین بود کیک خوشگل!
من:اخه بن تن؟مامان بخدا حلالت نمیکنم.
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط Prometheus ، єη∂ℓєѕѕღ ، _sehun_ ، BIG-DARK ، ѕααяeη ، آرمان کريمي 88 ، *Aɴѕel* ، Par_122 ، Ryhn ، ᴀʀмɪss ، nadiw


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله - LUGAN - 14-12-2020، 10:42

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 22 مهمان