03-12-2020، 0:55
وارد خونه شدیم.منو ارشام سعی میکردیم دور متین رو بگیریم تا کسی نبیندش.
خاله مهنوش:این دختره کیه؟متین تویی؟
خندش رفت هوا.
من:ببخشید.دستشو گرفتم و کشیدم.بردمش تو اتاق پیش بچه ها.ارشامم پشتمون اومد.
من-اخیش تموم شدا.متین خان الوچمو رد کن بیاد.
متین:بیا بگیرش!
الوچمو گرفتم.
من-کسی نمیخواد؟
گیسو:من میخوام.
بقیه هماهنگ با هم:ما هم میخوایم.
من-خوب یکی بره بگیره دیگه.تا شامو نیاوردن یکی بره برای همه بخره برگرده.
پرهام:من میرم.یکی از دخترام بیاد همرام منو ندزن.
همه با هم خیلی غیر منتظره یه اوغ زدیم.
من-گیسو تا ندزدینش برو همراش.اوغغغغغغغغغ!
گیسو خندیدو گفت:باشه.
(گیسو)
از مون روز اول که با هم رفتیم رستوران پرعام نظرمو خیلی جذب کرده بود.ازش خوشم میومد.
ایسا:پاشو برو همراش تا ندزدینش.
بعدشم یه اوق زد.
خندیدم و قبول کردم.فرصت خوبی بود تا یکم بیشتر باهاش باشم تا بفهمم چه ادمیه.
(دانای کل:خصوصیات ظاهری گیسو:چشم قهوه ای روشن.موهای لخت و مشکی.صورت ظریف و گندمی.چشمای درشت و کشیده.لبای تو پر خوش حالت)
شالمو درست کردم.خواستیم بریم سمت در که مامان ایسا گفت:
چقد شما ها میرینو میاین!خبریه؟
پرهام-نه خاله میریم الوچه واسه بچه ها بگیریم و بیایم.
مامان ایسا(خاله الهام)سری تکون داد.
کفشمو پوشیدم و منتظرش شدم.
....
(پرهام)
(خصوصیات ظاهری پرهام:کلا بدونید که ادم جذابیه)
کفششو پوشیده بود و منتظر بود.کفشو پوشیدم و رفتیم به سمت مغازه.
از اولشم گیسو نظرم رو به خودش جلب کرده بود.اسمش هم خیلی بهش میومد.^گیسو^چون مو های بلند و لخت مششکی داشت.از مو های بلند خوشم میومد.صورت جذابی هم داشت.
رسیدیم به مغازه.
من-کدوم خوبه؟
گیسو:هر کدوم رو خواستی بردار بخر من بیرون منتظرم.
ابرویی بالا انداختم و قبول کردم.
(گیسو)
میخواستم تو مغازه پیشش بمونم ولی گفتم الان یه گندی بالا میارم.رفتم جلوی مغازه.هندزفریم رو کردم تو گوشم و چشمامو برای چند ثانیه بستم.
یکی زدم رو شونم.چشمامو باز کردم دیدم به پسر حدودا 20 سالس.
جلوی دهنمو گرفت و بردم یه نقطه تاریک از کوچه کناری.سعی کردم دستشو جدا کنم.
(پرهام)
از مغازه اومدم بیرون.دیدم گیسو نیست.
من-حتما حوصلش سر رفته رفته سمت خونه.
صدای ناله هایی که خیلی خفیف بود و به سختی شنیده میشد از کوچه کناری به گوشم رسید.صدای زد و خورد کمی هم میومد.
تو کوچه یه سرکی کشیدم که دیدم گیسو هست.یه مرد جلوی دهنشو گرفته و سعی داره که خفش کنه یا یه بلایی سرش بیاره.
پاور چین پاورچین یه اجر برداشتم.اروم اروم رفتم پشت سرش و زدم تو سرش.
ولی هیچیش نشد.گیسو رو ول کرد و حمله اورد سمتم.جا خالی دادم.دست گیسو رو که انگار تو شوک بود رو گرفتم و تا حد توانمون دوییدیم و دور شدیم.
وارد خونه شدیم و به سمت بچه ها رفتیم.
(ارشام)
خصوصیات ظاهری:خوشگل بگو،جیگر بگو
پرهام و گیسو اومدن تو اتاق.رنگشون پریده بود.
الوچه هارو داد به همه.رفتم پیشش و در گوشش گفتم:چی شده داداش؟
پرهام:ه..هیچی!من خوبم.فقط یه ذره دوییدیم.
میدونستم پرهام با یه ذره دوییدن رنگش نمیپره.
نگاهم رفت سمت ایسا.از خوشگلی ،اخلاق،تیپ و هیکل هیچی کم نداشت.از خوشم میومد.ولی به عنوان یه دوست.
چقد با اشتها این الوچه هرو میخوره .
من-هی عیسی!
چشاش گرده شد و برگشت سمت ارمین.
ایسا داد زد:کی لقب منو به این بی مغز گفته؟
همه شونه ای بالا انداخیتم.خیلی خفن بود.
خاله مهنوش:این دختره کیه؟متین تویی؟
خندش رفت هوا.
من:ببخشید.دستشو گرفتم و کشیدم.بردمش تو اتاق پیش بچه ها.ارشامم پشتمون اومد.
من-اخیش تموم شدا.متین خان الوچمو رد کن بیاد.
متین:بیا بگیرش!
الوچمو گرفتم.
من-کسی نمیخواد؟
گیسو:من میخوام.
بقیه هماهنگ با هم:ما هم میخوایم.
من-خوب یکی بره بگیره دیگه.تا شامو نیاوردن یکی بره برای همه بخره برگرده.
پرهام:من میرم.یکی از دخترام بیاد همرام منو ندزن.
همه با هم خیلی غیر منتظره یه اوغ زدیم.
من-گیسو تا ندزدینش برو همراش.اوغغغغغغغغغ!
گیسو خندیدو گفت:باشه.
(گیسو)
از مون روز اول که با هم رفتیم رستوران پرعام نظرمو خیلی جذب کرده بود.ازش خوشم میومد.
ایسا:پاشو برو همراش تا ندزدینش.
بعدشم یه اوق زد.
خندیدم و قبول کردم.فرصت خوبی بود تا یکم بیشتر باهاش باشم تا بفهمم چه ادمیه.
(دانای کل:خصوصیات ظاهری گیسو:چشم قهوه ای روشن.موهای لخت و مشکی.صورت ظریف و گندمی.چشمای درشت و کشیده.لبای تو پر خوش حالت)
شالمو درست کردم.خواستیم بریم سمت در که مامان ایسا گفت:
چقد شما ها میرینو میاین!خبریه؟
پرهام-نه خاله میریم الوچه واسه بچه ها بگیریم و بیایم.
مامان ایسا(خاله الهام)سری تکون داد.
کفشمو پوشیدم و منتظرش شدم.
....
(پرهام)
(خصوصیات ظاهری پرهام:کلا بدونید که ادم جذابیه)
کفششو پوشیده بود و منتظر بود.کفشو پوشیدم و رفتیم به سمت مغازه.
از اولشم گیسو نظرم رو به خودش جلب کرده بود.اسمش هم خیلی بهش میومد.^گیسو^چون مو های بلند و لخت مششکی داشت.از مو های بلند خوشم میومد.صورت جذابی هم داشت.
رسیدیم به مغازه.
من-کدوم خوبه؟
گیسو:هر کدوم رو خواستی بردار بخر من بیرون منتظرم.
ابرویی بالا انداختم و قبول کردم.
(گیسو)
میخواستم تو مغازه پیشش بمونم ولی گفتم الان یه گندی بالا میارم.رفتم جلوی مغازه.هندزفریم رو کردم تو گوشم و چشمامو برای چند ثانیه بستم.
یکی زدم رو شونم.چشمامو باز کردم دیدم به پسر حدودا 20 سالس.
جلوی دهنمو گرفت و بردم یه نقطه تاریک از کوچه کناری.سعی کردم دستشو جدا کنم.
(پرهام)
از مغازه اومدم بیرون.دیدم گیسو نیست.
من-حتما حوصلش سر رفته رفته سمت خونه.
صدای ناله هایی که خیلی خفیف بود و به سختی شنیده میشد از کوچه کناری به گوشم رسید.صدای زد و خورد کمی هم میومد.
تو کوچه یه سرکی کشیدم که دیدم گیسو هست.یه مرد جلوی دهنشو گرفته و سعی داره که خفش کنه یا یه بلایی سرش بیاره.
پاور چین پاورچین یه اجر برداشتم.اروم اروم رفتم پشت سرش و زدم تو سرش.
ولی هیچیش نشد.گیسو رو ول کرد و حمله اورد سمتم.جا خالی دادم.دست گیسو رو که انگار تو شوک بود رو گرفتم و تا حد توانمون دوییدیم و دور شدیم.
وارد خونه شدیم و به سمت بچه ها رفتیم.
(ارشام)
خصوصیات ظاهری:خوشگل بگو،جیگر بگو
پرهام و گیسو اومدن تو اتاق.رنگشون پریده بود.
الوچه هارو داد به همه.رفتم پیشش و در گوشش گفتم:چی شده داداش؟
پرهام:ه..هیچی!من خوبم.فقط یه ذره دوییدیم.
میدونستم پرهام با یه ذره دوییدن رنگش نمیپره.
نگاهم رفت سمت ایسا.از خوشگلی ،اخلاق،تیپ و هیکل هیچی کم نداشت.از خوشم میومد.ولی به عنوان یه دوست.
چقد با اشتها این الوچه هرو میخوره .
من-هی عیسی!
چشاش گرده شد و برگشت سمت ارمین.
ایسا داد زد:کی لقب منو به این بی مغز گفته؟
همه شونه ای بالا انداخیتم.خیلی خفن بود.