امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه من یک پیشخدمت عاشقم

#13
من-ببخشید ولی من نمیتونم همه چیز رو به شما بگم.
پوزخندی زد.
هفته ای چند روز میای؟
من-روز های زوج و پنجشنبه.روز هایی هم که میام از ساعت ۶ عصر تا ۱۰ شب میام.
سری تکون داد.
-ماهی چقد حقوق میخوای؟
من-همون قدری که اقای اسد زاده بهم میدادن.
-چقدر بهت میداد؟
من-۱ میلیون و ۱۰۰
ابرو هاش پرید بالا و گفت:چقدر زیاد.
حوصله کل کل و حرف زدن باهاشرو نداشتم.
من-میتونید درباره شرایط من از عموتون بپرسید.میشه برم؟
سزی تکون داد و گفت:برو
پاشدم و رفتم بیرون.


.......................
ساعت۷

از الان دیگه رستوران شام میده.امروز اخرین روز اضافه کاریم بود.
به سمت اتاق ارمان رفتم.صدای خنده یه دختر میومد.
(چه زود خودمونی شد)
در زدم.
-بیا تو
یه دختر با تقریبا هزار کیلو ارایش و لب های بزرگ و بد حالت و مو های دکلره شده.لنز رنگ سبز هم گزاشته بود.فکر کنم تنها چیز زیبایی که از خودش داشت چال لپش بود.حتی عملاش هم خوشگل نبود.

من-اگه مزاحم هستم برم
-سریع کارتو بگو و برو
من-من تا ساعت ۱۰ اضافه کوری میخوام وایسم.مشکلی نداره؟
کمی مکث کرد و گفت:نه مشکلی نیست.
چشمی گفتم و از اتاق رفتم بیرون.
نفسمو فوت کردم.
فکرم رفت سمت دختره.احتمالا یه دختر هرزس!
با خودم گفتم:هیچوقت به کسی تهمت نزن.شاید اون اعمالش از تو بهتر باشه.کسی که ارایش میکنه دلیل بر هرزه بودنش نیست.

حرف خودمو تایید کردم و رفتم سمت اشپزخونه.
ارشام-پریا!
برگشتم و دیدم ارشام پشت سرمه.
پوفی کشیدم رفتم نزدیکش.یقش رو گرفتم و بردم یه گوشهکه کسی نبینه.
من-ببین ارشام احمق!تا حالا هر چی باهات عین ادم رفتار کردم انگار نه انگار!یه دفعه دیگه با من سر چیزای احمقانه هم کلام بشی خودم شخصا حسابت رو میرسم.!
خیلی ریلکس گفت:اینکه دوست دارم احمقانس؟
یه مشت خوابوندم تو صورتش که خودم کف کردم.
بازم برگشت سمتم.خشم از صورتش میبارید.
...........................................
ارشام

من-اینکه دوست دارم احمقانس؟
یه مشت زد تو صورتم.
با خودم اومدم و سرمو برگردوندم.
با خودم گفتم:برای یه ماموریت مسخره باید از این فسقله کتک بخورم.

اگه میتونستم تا سر حد مر میگرفتم و میزدمش.حیف که بهم مسعولیت دادن.

.........................................................
پریا

یقشو ول کردم و رفتم سمت اشپزخونه.غذا هارو گذاشتم رو چرخ.مخلافتش رو اماده کردم.





سپاس بده Heart
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، ᴀʀмɪss ، Волшебник ، parisa 1375 ، ѕααяeη ، آرمان کريمي 88 ، єη∂ℓєѕѕღ ، Par_122


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه من یک پیشخدمت عاشقم - LUGAN - 01-12-2020، 13:10

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان